یکی از خوانندگان وبلاگ از من پرسیده بود چی شد که نظرم در مورد کانادا عوض شد. خدا خیرشون بده که بهونه میدن برای وراجی بنده.
اگر وبلاگ من رو خونده باشید، خصوصا در زمانی که دنبال کار می گشتم، خیلی روی مخم بود که چرا این مملکت اینطوریه. اون چرا، هنوز سر جاشه و عوض نشده. هنوز هم با وجود اینکه تجربه کار کانادایی هم پیدا کرده ام (که مزخرف محضه، مزخرف! فقط ادعا و وانمود کردن بکار)، برای جاهای درست و حسابی که رزومه میدم هیچ جوابی نمیاد. منظورم از جای درست و حسابی، شرکت های معروف و نامدار هستند، البته ناگفته نماند که خیلی هم بصورت فعال دنبال کار نمی گردم، چون میخوام حداقل یکسال از سر کار رفتنم بگذره، بعد اقدام کنم.
اما دلایلی که باعث شده بود کانادا اونی نباشه که فکرش رو می کردم، یک جورهایی سرجاشون هستند. به آدم های تازه وارد تقریبا اعتماد نمی کنن و اگر هم اقبالتون بلند باشه خیلی آش دهن سوزی نیست. باز هم باید این نکته رو ذکر کنم که آدم با آدم و سلیقه با سلیقه فرق می کنه. من جایگاه شغلی خیلی خوبی داشته ام و حقوق کار اصلیم در ایران همیشه حداقل دو برابر حقوق متعارف افراد هم رشته و همکارم بوده، موقعیت کارهای جانبی زیادی هم داشته ام و در مجموع وضع درآمدیم خیلی خوب بوده. حالا اومدم اینجا، یک کار با چه الخورتک بازی پیدا کرده ام -که اصلا در ایران بهش کار نمی گفتم، در حکم همون فعالیت های جانبی بود که خودم به تنهایی انجامشون می دادم – امکان کار جانبی هم ندارم (چون ارتباط آنچنانی با افراد این جامعه ندارم، بعد از یکسال و چند ماه) و طبیعتا اون جنب و جوش و تلاش ایران رو اینجا نمی تونم داشته باشم. برخلاف بسیاری آدمها، حالم از درس خوندن و بالا بردن علم و آگاهی به هم می خوره و اصلا و ابدا دوست ندارم وقتم رو بابت مرخرفات و جفنگیات تئوری تلف کنم. بنابراین پیشرفت از این طریق هم برای من امکان پذیر نیست و اصلا هم بابت این موضوع ناراحت نیستم، اگر قرار باشه با درس خوندن به جایی برسم ترجیح میدم حمالی کنم و درس نخونم.
حالا چرا از کانادا خوشم میاد؟
سال گذشته و زمانی که هنوز مادرم در قید حیات بود، یک مسافرت به ایران رفتم و در پایانش یک پست نوشتم. بعد از گذشت چند ماه، دارم می بینم کماکان همون مشکلات از طرف دوست و آشنا گزارش میشه و یقین دارم به نسبت زمانی که از ایران رفته ام، اوضاع بدتر و بدتر شده. در ایران، انسانیت سالهاست که مرده. پیدا کردن افرادی که انسانیت داشته باشند کیمیا شده.
کدومش رو بگم؟ سوسیس و کالباس؟ روغن پالم؟ آبلیموی تقلبی؟ شیرخشک بچه مسموم؟ بیمار رها شده در حاشیه بزرگراه؟ اسیدپاشی؟
حالا از نظر مالی: چند تا شرکت رو بگم که حقوق کارمندهاشون رو دارن با تاخیرهای چند ماهه پرداخت می کنن؟ چند نفر رو مثال بزنم که همون چندرغاز بیمه مصوب وزارت کار رو هم بهشون نمیدن؟ چقدر تحصیلکرده هست که باید جلوی یک مشت بی سواد فقط پولدار دولا راست بشه؟ چه آدمهای به ظاهر متدینی هستند که دارن خلق الله رو لخت می کنن؟
اخلاقیات؟ یکی رو خودم میشناسم، طرف اگر خواننده زن بود، ترانه رو گوش نمی کرد. ولی به زن و دو تا بچه اش خیانت می کرد، با کارمندهای خانمش رابطه صیغه ای (بخونید فاحشگی اسلامی) برقرار می کرد، مال شریکش رو بالا می کشید و ملک می خرید و توی همون ملک، برای خودش عشرتکده اسلامی راه انداخته بود. قول و قرار هم تا جایی برقرار بود که منافع شخصیش به خطر نیفته وگرنه به سادگی آب خوردن هر حقی رو ناحق می کرد.
کار اداری رو که همه تون می دونید، اولین چیزی که در مقابل هر تقاضای شما بهتون میگن، اینه که نمیشه! کلا فرقی نمی کنه چه کاری داشته باشی و با کی سر و کار داشته باشی، اولش نمیشه! بعدش با پارتی و آشنا و صد البته رشوه و زیر میزی همه چیز امکان پذیره.
بهداشت و درمان، برخورد پزشکان و متخصصین رو که همه تون دیدید. همین چند هفته قبل، یک دکتر بی همه چیزی به اسم پروفسور ا. ه. ع. که خبر مرگش متخصص دستگاه گوارشه، به یکی از بستگان من گفته که مشکل کیسه صفرا داری و باید عمل بکنی و ۸ میلیون هم هزینه عمله و بیمه هم قبول نمی کنم. یک متخصص دیگه معاینه اش کرده و گفته نیازی به این عمل نداری، ع. بیجا کرده! و حق هم با این متخصص دومی بود.
اینجا اگر آدم ها تنبل تر هستند، اگر آهنگ زندگی کندتره، اگر افزایش حقوق سالانه در حد ۵ درصده، در عوضش آدم ها انسانیت دارند. به تو به چشم انسان نگاه می کنند. پول آمال و آرزوی همه مردم نیست که بخاطرش دست به هر جنایت و خیانتی بزنن. تورم نزدیک به صفره، پارسال گوشت سینه مرغ کیلویی ۱۶ دلار بود امسال هم همونه. لیمو ترش دونه ای ۲۰ سنت بود الانم همونه. موز هر پوندش ۵۷ سنت بود امسال هم همون قیمته. وقتی حقوقت افزایش پیدا می کنه، واقعا احساسش می کنی، نه اینکه پیش از افزایش حقوق، چاله اش کنده شده باشه.
مواد غذایی رو با خیال راحت می خری و مطمئنی توش هزار و یک جور تقلب و کثافت کاری نکردن.
سر کار وقتی بری، کارفرمات نمی تونه مجبورت کنه برخلاف میلت کاری رو انجام بدی، برعکس اطمینان حاصل می کنه از کاری که داری می کنی لذت می بری. حق و حقوقت رو بالا نمی کشه، اگر هم احیانا آدم ناتویی از آب دربیاد، قانون طرفدار عدالته، نه اونی که قلدرتره. بطور کلی و در اکثر موارد عدالت برقراره و حق و حقوقت کاملا مشخص.
میری دکتر، مشکل داشته باشی معرفیت می کنه به متخصص. عمل جراحی هم خدای نکرده نیاز داشته باشی، یک سنت کسی ازت پول نمی گیره.
آدمها اینجا، اکثرا خودشون هستن. نقاب ندارن. تظاهر به دینداری نمی کنن که بعدش کلاه رفیق و شریک و بقیه مردم رو بردارن. خانمها آرایش نمی کنن (خیلی بندرت کسی رو می بینید که ماتیک زده باشه، همه زیبایی طبیعی خودشون رو دارن). دوستی همین چند وقت اخیر میگفت: خانمم میگه اگر برگردیم، با توجه به سیستم زنهای ایران، من در مقابلشون یک دهاتی هستم! دیگه آرایش نمی کنم و دایم خودم رو بزک نمی کنم. بغیر از بعضی مهاجرین، معمولا آدمها اهل خودنمایی نیستند. با ماشین و خونه بالای شهر فخر فروشی نمی کنن. اصلا بالای شهر و پایین شهر نداریم!
بغیر از یک سری ماشین های لوکس، با یک درآمد متوسط هر ماشینی رو بخواهید می تونید داشته باشید، از بنز و بی ام و بگیر تا کادیلاک و جیپ و جگوار و … اگر عاقلانه زندگیت رو مدیریت کنی، میتونی ظرف ۴ یا ۵ سال یک خونه رو با پیش پرداخت بخری و توش زندگی کنی و اقساطش رو از محل درآمد کارت پرداخت کنی. زندگی خوبی هم داشته باشی، ماشین خوبی هم سوار بشی و سالی یکی دو تا مسافرت خوب (به خارج از کشور) بری.
همه اینها رو بذار در کنار هم. چه حسی داری؟ آرامش. این آرامش بزرگترین دستاورد مهاجرت بوده برای من. نه من و نه خیلی های دیگه ای که اینجا زندگی کرده اند، دیگه نمی تونن برگردن ایران و با شرایط ایران کنار بیان. امیدوارم در آینده بتونم در این مورد بیشتر حرف بزنم.
چقدررررررر منتظر این پست موندم:)))))).مرسیییی.مثل همیشه شیوا و عااالی.واقعا ممنون.
خواهش میکنم, یادآوری میکردید زودتر مینوشتم!
سلام دوست عزیز دمت واقعا گرم که تینجور خالصانه حرفاتو می نویسی و برای من جون میشی چراغ راه
من ۲۴ سال سن دارم و به تازگی از دانشگاه غیر انتفاعی لیسانس گرفتم که مدرکش واسه وزارت علومه که رشته منم اقتصاد بازرگانی هست گفتم به نظرت همین رشته رو برم المان فوق لیسانس بخونم بعدشم درخواست کار بدم برا کانادا به نظرت خوبه یا اینکه تغییر رشته بدم اخه پول کافی رو هم برا مهاجرت به کانادا ندارم و برای اینکه تو المان با کار پاره وقت میشه قسمت عمده ای از هزینه هاتو پوشش بدی و درسم کنارش بخونی تصمیم دارم برم
خواستم اگه میتونید و نطوظری دارید منو راهنمایی کنید
دوست گرامی
پیشنهاد من به شما مشاوره با یک متخصص امور مهاجرتیه. بنده فرد مناسبی برای راهنمایی کردن نیستم، چون دانسته هام محدود به چیزهاییه که خودم دیده ام.
هم خوشحال شدم هم ناراحت!
ناراحت از اینکه ما ایرانی ها انسانیت را به پول فروختیم؛ همون دلایلی که ذکر کردی باعث میشه خیلی از ایرانی ها از جمله خودم برای زندگی کردن و داشتن ارامش مهاجرت کنیم!
هم خوشحال شدم از وضیعت کانادا که با اینکه از همه جای دنیا مهاجر داره، مردمش بصورت یک انسان زندگی میکنن یک موجودی که همه چیز و همه کس را به شکل پول میبینه!!!
پ ن ۱:
یک روز، بر گونهی این مملکت بوسه و بالای سرش یک یادداشت میگذارم و میروم: آنچنان زیبا خوابیده بودی که دلم نیامد بیدارت کنم… “عزیز نسین”
پ ن ۲:
اقای روشناس، من یک مشکل با کانادا دارم؛ اونم هوای سرد کاناداست. چون من جنوبی ام و اصلا نمیتونم سرما را تحمل کنم و با اینکه در جنوب زندگی میکنم بازم سالی ۳ چهار بار توی پاییز و زمستون سرما میخورم! با این شرایط من میتونم سرمای کانادا را تحمل کنم؟(واقعا با این سرما خیلی مشکل دارم!) بنظرتون چیکار میتونم بکنم برای حل این مشکل سرما؟
چه زیبا گفته عزیز نسین. گهگاه یاد ایران و زیبایی هاش میفتید, یاد دوستان و خاطرات خوب. اما واقعیت ایران متاسفانه چیزیه که نوشتم.
اینجا تشریف میبرید و ۱۰۰۰ دلار پول بیزبون میدید, یک کاپشن Canada Goose یا The North Face میخرید. تا منفی ۴۰ درجه هم سرما بهتون اثر نمیکنه! اول فصل هم واکسن سرماخوردگی مجانی میزنید که ویروس سراغتون نیاد. تورنتو در منطقه داون تاون یک شهر زیرزمینی داره که بهش میگن PATH. توی زمستون خیلی کمک حال شماست. قطار و اتوبوس و همه امکان عمومی هم که انقدر گرم میکنن آدم خفه میشه! بازم جای نگرانی هست؟!
لطفا اصلاح کنید:
…انسان زندگی میکنن نه یک موجودی…
پ ن: چرا قسمت کامنت امکان ویرایش نداره؟
ممنون از دقت نظر. عدم امکان ویرایش کامنت ها محدودیتیه که سیستم وبلاگ داره.
سلام
این پست بسیار به دل من نشست
همه ما که آمال مهاجرت رو در ذهن میپرورانیم هدفمون رها شدن ازین همه تظاهر و بی عدالتی هست همه ما داریم جون میکنیم که اون ارامش واقعی رو بدست بیاریم
روزهاتون قرین آرامش
ممنونم
خیلی پستت جالب بود…ممنون
سلام
من پست های شما رو تا جای ممکن دنبال می کنم، از شما سوال داشتم، فردی که تازه وارد کانادا میشه و تجربه کار کانادایی نداره، در روز های ابتدایی جذب چه مشاغلی میشه؟ یا برای اینکه بیکار نباشه چه کارهایی وجود داره؟ بسیار ممنون
هر شغلی رو امکان داره بتونید اقدام کنید. مهم اینه که بتونید در زمان مناسب, به پست آدم مناسب بخورید. وگرنه خود کار خیلی تاثیری در این بین نداره.
🙁
سلام خیلی خوب بود امیدوار شدم من و همسرم هم دقیقا واسه همین دلایل می خواهیم مهاجرت کنیم.
من سال ۹۰ رشته کامپیوتر لیسانس گرفتم هنوز نتونستم کار خوب پیدا کنم که راضیم کنه با این که کلی مهارت کسب کردم اما فایده نداره چون تو شهر ما هم کار کمه برای کامپیوتر . آی از گرونی نگو که دلمون خونه …
“حالم از درس خوندن و بالا بردن علم و آگاهی به هم می خوره و اصلا و ابدا دوست ندارم وقتم رو بابت مرخرفات و جفنگیات تئوری تلف کنم” با این جمله ۱۰۰% موافقم.
هر روز باید با یه عده سروکله بزنیم که معرف این جمله اس “به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده” نمی دونم از کیه.
برای کارهای جانبی سایت فریلنسر هم خوبه که برای ما تحریمه برای شما که تحریم نیست استفاده کنید البته اگه هندی ها و پاکستانی ها بزارن .www.freelancer.com
بله درست میفرمائید. سایت هایی مثل اینکه گفتید هم از قبل بازارش توسط آدم های کشورهای در حال توسعه خراب شده!
به نظر اونها کاملا حق دارن به مهاجرین اعتماد نکنن! شما (ی نوعی) باید تو جامعه کانادا حل بشین …
یه سوال بین ذوستان و آشنایان به کسی برخوردی که هدفش امریکا باشه ولی از طریق کانادا بخواد بره کانادا ؟
نه تابحال کسی رو ندیدم که این راه رو انتخاب کرده باشه. ضمن اینکه فکر میکنم این مساله در مورد اقامتتون توی کانادا تاثیر گذار باشه.
سلام،
من سایتتون رو برای اولین باره دارم میخونم.ممنون از مطالب خوبتون.
میخواستم بگم مشکل منم دقیقأ مشکل فرهنگیه توی ایران.جدا از انواع و اقسام فشارهایی که هست ، از همه بیشتر مشکل فرهنگی اجتماعیه که زندگی رو برام غیرقابل تحمل میکنه.همه انگار ازت طلب دارن.من هنوز اول راه مهاجرتم و کانادا نبودم و نیستم و اونجا رو ندیدم.فقط دلم لک زده واسه یه مقدار آرامش.همین! امیدوارم حداقل اونجا بتونم پیداش کنم.
سلام امیرحسین جان:
۱٫ در مورد دوستمون که گفته بود کسی هست که از کانادا بره آمریکا! داستان به این شکل هست که شما اول باید سیتیزن کانادا بشی بعد بری برای آمریکا اقدام کنی که اقدام کردن برای آمریکا هم ساده نیست. یعنی اینطور نیست که فکر کنید چون کانادایی شدید (سیتیزن) دیگه فرش قرمز آمریکا آماده ست براتون. خیر. شما باید یک سری مراحل رو اقدام کنید. توجه داشته باشید که چه از آمریکا به کانادا چه از کانادا به آمریکا رفتن و سیتیزن شدن، پروسه ی راحتی نیست برای کسی که سیتیزن یکی از این کشورهاست. (منظورم از رفتن اقامت و سیتیزن شدن بود)
۲٫ ببخشید این حرف رو میزنم. خیلی از آدم هایی که دور و اطرافمون میبینم همون کسایی هستن که ازشون مینالیم و میگیم از حرام خوری متنفرم و طرف هم تایید میکنه، اما خودش اینکار رو میکنه.
توی ایران همه خیلی خوب هستن! وقتی میشینن دور هم از همه چیز بد میگن و میگن آره اینطور زندگی کردن خوب نیست فلانی خیلی آدم بی فرهنگی هست! در صورتی که همون آدمایی که دم از فرهنگ و ریشه میزنن خودشون بد زندگی میکنن! خودشون همونی هستن که تو خیابون پوست تخمه و هر آشغال دیگه ای رو میریزن وسط خیابون!
من یه کلاس میرم، توی کلاس تا استاد مثلا میگه کیا هرچند وقت یک بار به باطن خودشون فکر میکنن و خودشون رو بالا پایین میکنن؟ یهو میبینی همه میگن ما ما ما من ما من! یا مثلا میگه کیا تا حالا شده رفتن تو طبیعت و آشغال جمع کردن؟ همه میگن ما ما من من من ما من ما من ما ما ما … حالا استاد میگه کیا قلیون میکشن؟ هیشکی دست بالا نمیکنه! کیا سیگار میکشن؟ هیشکی دست بلند نمیکنه! کیا شده تصادف کنن و تو خیابون دعوا کنن؟ هیشکی دست بلند نمیکنه! میگه کیا سر پدر مادرشون داد زدن؟ هیشکی دست بالا نمیکنه!
خلاصه ش اینکه ماها تو ایران همه واسه هم نقش بازی میکنیم! هیچکدوممون اون منه واقعی نیستیم!!!!
زندگیمون شده دوز و کلک! سر خودمون و خانواده مون و هفت جد و آبادمون رو کلاه میذاریم! مرد و زن به همسرشون خیانت میکنن! یکی بخاطر پول، یکی شهوت، یکی عیاشی، یکی واسه قدرت، یکی جایگاه، یکی سمت، یکی ریاست… خلاصه هرکسی تو این جامعه یه جور داره گلیم خودشو از این منجلاب کثافت میکشه بیرون و یک خبطی میکنه! همه هم اینکاره هستن! اما خب امان از ادعای مسلمونی!
نیستی ببینی! میری تو محله های قدیمی که تکیه و علم (الم؟) کشی هست و دسته! میبینی عکس یه پسره رو زدن تو یه کشور خارجی (تایلند) (جالبه که پشت زمینه ی عکس خونه های تایلندی هست) بعد میزنن نوکر امام حسین و جوان ناکام!!! یارو تمام دخترای پاتایا رو فتج کرده بعد میزنن براش جوان ناکام! چرا؟ چون توی چاقو کشیه توی محل که داشته دزدی میکرده مرده!!!
الان خیلی باحاله! محرم یه حال و هوای عجیبی داره! آرایشگاه مردونه بخوای وقت بگیری پدرت در میاد! چرا؟ همه دارن مدل میزنن واسه محرم و علم کشی!!!!! بابا این مملکت از بیخ و بن پوکیده!!! بخدا داریم میشیم قطب فساد توی خاور میانه!!!!
حرفی ندارم
خسته شدم بس که تایپ کردم!! هرچی بنویسم و تایپ کنم باز یه جا دیگه هست که بخوام در باره ش بگم! ولش کن، همینم که گفتم زیادی بود! ببخشید که بلانسبت نمیگم! چون بلانسبت هم توی مملکت ما شده تعارف!!!! آقای الف دزدی میکنه! آقای ب میره پیش آقای الف میگه مردم دزد شدن! بلانسبت شما آقای الف! بعد آقای الف هم که خودش دزده میگه بعله! این مملکت دیگه درست بشو نیست!!!! اینا واقعیته! انقدر خودمونو پشت یه مشت نقاب کثیف قایم نکنیم!!!! مثلا تاحالا نشده هیچکدوم یه وام بدون نوبتی یه کار پارتی بازی ای تو زندگیتون انجام بدین؟ ای بابا ببخشید ولی بلانسبت نمیگم! چون تو این مملکت بخوای، هم نمیتونی درست زندگی کنی!!!! بخوای بین خطوط هم رانندگی کنی، دهنی از ازت سرویس میکنن که بندازی ماشینو روی خطوط، بعد حرکت کنی!
ببخشید اعصابم داغون بود
موفق باشید!
همه اینها که گفتی رو به اون مواردی که من گفتم اضافه کن. و بلند شو بیا!
الان هم جدیدا یه چیزی مد شده! تا میگی من دارم میرم از ایران! طرف میگه آره منم دارم اقدام میکنم! بعد قیافه و هیکل یارو رو میبینی! میبینی که به تف و لعنت خدا هم نمیارزه! نه کار بلنده تا زبان بلنده نه پول داره نه تحصیلات نه حداقل های مهاجرت ! ولی میگه میخوام برم! حالا میگی چه اقدامی کردی؟ میگه میخوام سال دیگه کلاس بنویسم! یه وکیل هم بگیرم بعدم …. اه مرده شور این کشور رو ببرن که آدم هایی که زندگی میکنن واقعا معلوم نیست دنبال چی هستن! فقط چشم و هم چشمی و عقده بازی در آوردن و فساد و کثافت و … واقعا خسته شدم.. تنگی نفس گرفتم از این همه نفرت..
من خودم نمیگم آدم خفنی هستم یا حالیمه!!!! اما در مورد ثروت! هیچوقت نذاشتم پول حروم از گلوم پایین بره! اگرم رفته بد بالا آوردم!!! شنیدین؟ میگن یه سریا پول حروم بهشون میسازه! اینارو خدا بیخیال شده! یه سری هستن یه دو زاری حروم میاد تو زندگیشون خدا تاوان اون دو زاری رو ده برابر ازشون پس میگیره! اینا رو خدا دوست داره! میخواد کمک کنه!
من خودم هرچی هستم همینی هستم که میبینین! اگه دزدم توی ظاهر و باطن دزدم! اگر خوبم توی ظاهر و باطن خوبم! بلد نیستم فیلم بازی کنم! کلا هم آدم بی پروایی هستم! اصلا هم برام مهم نیست دیگران چی میگن راجع بهم! کار خودم رو میکنم! چون اینطوری تو زندگیم نتیجه گرفتم! حالا خوب و بدش رو خدا قضاوت کنه.. ولی در کل هرچی هستم همینی هستم که ظاهرم نشون میده.. اگر بده بدم اگر خوبه خوبم.. قضاوت با مردم و خدا! من کار خودمو میکنم…
دمت گرم رفیق!
هر چی بیشتر مطلب میخونم،به راهی که شروع کردیم ( من و همسرم) مطمئن تر میشم. فقط یه سری نگرانی ها که مهمترین و اولین ش ، کار هست ، بد جوری اذیتم میکنه… ممنون که انقدر دقیق مینویسید.کاملا بر اساس نظام ذهنی یک مهندس مینویسید .:-)
سلام. واقعا مرسی خیلی عالی نوشتین. دقیقا همون چیزایی بود که اکثر اونایی که میخوانن مهاجرت کنن بهش فکر کردن و خودشونو متقاعد کردن که رفتن و یکی دو سال سختی کشیدن تو غربت بهتر از موندن تو همچنین شرایطیه. خیلی خوبه که اونورو هم با جزئیات سبک سنگین کردین اینجوری ضریب اطمینان ما هم بالاتر میره. بهرحال هیچ جا مدینه فاضله نیست اما زندگی کردن تو یه محیط استاندارد همراه با آرامش حق طبیعی همه ماست. بازم ممنونم بخاطر پست عالی که گذاشتین. شاد باشید
خواهش میکنم
خوب خوب
اقایون خانوما بسیار بسیار عالی از این همه نظراته خوبو مفید
به نظرم این پسته بترکونه امیر ای ول با این پستت که باز یه بک اپی زد به معقوله مهاجرت و دلایل اون اقای cort هم بدجوری دلش پوره بیچاره ولی دوستان همه به یه نوعی حق دارید چه از اون کسی که تو پایتخت هستو چه از منی که تو شیرازم اصلا و ابدا هیچ محیط و جای ابادی واسه اینده و موندن نمونده مخصوصا اینجا هر چی مدیر و مسول هست از روستاهای اطراف اومدن در راس کارو بدون کوچکترین علم
من بارها و بارها گفتم که فقط هر کی وارد این معقوله میشه ( اقدام به مهاجرت ) فقط خدا باید کمکش کنه و همتش زیاد باشه چون واقعا دیگه با این شرایط و گرونی و اوضاع خراب واقعا میتونه یک ریسک باشه
ولی من خودم به شخصه امیدوارم تمام دوستان عزیز به اون هدفی که تو ذهنشون هست برسن و مارو هم از دعای خیر محروم نکنن
امیر برو واسه تایید و چاپ مرسی از همه دوستان
با این برو واسه تایید و چاپی که می نویسی هر بار کلی می خندم! دمت گرم.
لذت بردم از این پست، ممنون
فارغ از اینکه با همش موافق باشم یا با بخشی ش از خوندنش حال کردم، از دل برآید که بر دل نشیند…
از کامنت ها هم معلومه که بقیه هم همین نظر رو داشتن…
بعدش هم من به شخصه سعی می کنم بهت سوژه بدم، به نظرم وبلاگ همینه دیگه یه سری دل نوشته ها مثل این یه سری اتفاقات جالب روزمره و یه سری اطلاع رسانی مفید مثل بیمه و کار و تحصیل و خرید خونه و ….
دمت هم گرم… زمستون داره می یاد، شدیدا منتظر پست اسکی کردنت و خرید وسایل اسکی ت هستم…
مخلصیم. فعلا ورزش رو شروع کردم با وسایل خونه! این همه هزینه اش رو داریم میدیم استفاده هم بکنیم.
داداش این یه نوع امضا هست که اخر نامه نگاری ها میکنن دیگه
بعدم یه نشونه هست که بتونی منو از میانه سیله انبوهه خوانندگان بتونی شناسایی کنی و بگی ا این همون عمو هادی خودمونه پس سریع اوکی هستو بذار بره واسه چاپ
اره خلاصه اینجوری ولی این پسته بدجور به دلم نشست اخه ادم خیلی استرس میگیره و فکر میاد سرش وقتی تو این راه میره باز مجرد باشی یه جورایی بهتره تا اینکه مسولیت دوتا دیگه به کولت باشه وای امیر یادم افتاد روستاهه یادته دیدی چه قد نصیحتت کردم ای ول به خودم
سلام
واقعآ این پستتون محشر بود ، من هم منتظرم تا این درسم امسال تموم شه ، بعدش به امید خدا اقدام کنم ، تا اون موقع هم فقط دارم زبان میخونم و در کنارش برنامه نویسی ، خصوصآ جاوا و سی شارپ کار میکنم . تا یه کار خوب بتونم اونجا پیدا کنم ، بعد از رسیدن هم میخوام برای ارشد نرم افزار اقدام کنم .
موفق باشید و میدونم که اینطور هم هست چون برنامه ریزی خوبی دارید.
سلام
امیدوارم ایرانی های اونجا کانادارو هم مثل ایران نکنن!!!
هرچند که ایرانی ها اونجا هم آوازه ی خوشی ندارن، خدا نسل ما رو یه بازنگری بکنه ! آمین
ممنون
من حرفی برای گفتن ندارم و البته از قدیم هم یادمه که اختلاف نظر داریم!
سلام
حداقل همین ایام اگه ایران بودین می دیدین که تازه کلی خانومی به خرج دادم که این طوری گفتم…
وقتی از سر فرمانیه تا میدون چیذر یه ساعت توو راه باشی و چیزایی ببینی و بشنویی که هر کدومشون به تنهایی کافیه که کل روزتو خراب کنه، اون وقت شاید حرفی واسه گفتن داشتین.
در مورد ایران که من هم موافقم، نوشته ام هم تاکید بر این مسائل داره.
یه بنده خدایی سواد نداشت. میخواست واسه یکی از فامیلهاش نامه بنویسه و درد دل کنه.
رفت پیش بقال محل و ازش خواهش کرد که نامه رو واسش بنویسه. بقال هم قبول کرد و درد دلهاش رو نوشت.
بعدش بقال یه دور نامه رو واسش خوند که ببینه چیزی از قلم نیفتاده باشه. بنده خدا وقتی نامه تموم شد شروع کرد به گریه کردن.
بقال بهش گفت چته؟ گفت راستش فکر نمیکردم اینقدر بدبخت باشم.
حالا تو شدی اون بقال و من هم اون بنده خدا 🙂 🙂 🙂
😀 😀 😀
امیر آقا لذت بردم واقعا دیگه اینجا زندگی کردن سخت شده،راجع به اون پروفسور ع. که گفتی،میخواستم بگم چرا بعضیا تو صنفه ما میتونن اینقدر عوضی باشن،واقعا دلیلشو نمیفهمم،طرف پروفسوره بعد واسه ۸ میلیون میخواد سلامتی یه نفرو به خطر بندازه؟خیلی مسخرس واقعا…امیر جان قول میدم یکی دیگه از این پستاا بزاری منم برم کلاس زبان ثبت نام کنم.
کیانوش جان
این پست فطرت، کسیه که مادر خودم رو هم به کشتن داد. توی یک بیمارستان سگدونی (آراد)، فقط هم فکر جیب خودشه.
شما کلاس رو شروع بکن، من پست رو میذارم 😉
با سلام دوستان عزیز
پست بسیار خوبی بود امیر جان. آرامش (ذهنی، روانی، بدنی، و …) مهمترین چیزی هست که انسان از تموم تلاشهاش تو زندیگیش میتونه داشته باشه.و متاسفانه این استرس تو کشور ما همواره تو همه زمینه ها وجود داره و بیشتر میشه.
استرس از نحوه برخورد آدمها با هم تو راه محل کار یا خونه تا استرس از خوردن مواد غذایی که اصلا معلوم نیست از کجا اومدن و چه کیفیتی دارن. متاسفانه ادعاها سر به فلک ولی اعمال زیرزمین!!!
البته بنظرم باید هر کسی از خودش شروع کنه و رفتارهای نامناسبشو تصحیح کنه.چون همه اشتباه تو رفتارهامون داریم.متاسفانه از بچگی این رفتارهای نابجا اصلاح نشدن و پیوسته تو وجودمون رشد کردن.حالا یکسری آدمای بیشتر مشکل دارن و یکسری کمتر.
من خودم با مسافرتهایی که داشتم دیدیم که تو بعضی کشورها انسانیت واقعا حرف اول رو میزنه و تاسف خوردم که چرا تو ایران که این همه ادعای فرهنگیمون میشه انسانیت نایاب نایاب شده.البته کشورهایی هم هستن که از لحاظ فرهنگی از ایران داغونترن ولی تعدادشون بسیار کم هست.
در حال حاضر مهاجرت و اصلاح فرهنگی و رفتاری خودمون از این طریق تنها راه حل هست و امیدوارم همه دوستان در راه مهاجرتشون موفق بشن (با تلاش هر غیر امکانی ممکن هست)
امیر جان در کل مطالب پستت کاملا واقعی هست چون ما داریم تو جامعمون هر روز باهاشون سر کار داریم.اتفاقا با یک دوستی که در کانادا تحصیل میکرد صحبت میکردم ایشون میگفت که قبل از ورود به کانادا قصد داشته بعد فارغ التحصیلیش برگرده ایران و زیاد علاقه نداشته بمونه، ولی بعد ۸ ماه زندگی میخواد خونوادش رو هم ببره چون زندگی با آرامش رو تازه تجربه کرده.
این چیزیه که در خیلی آدم ها می بینم، با نیت برگشتن میان و می بینن بزرگترین اشتباه برگشتنه. امیدوارم در آینده باز هم بتونم در این مورد بنویسم.
راستی امیر جان تا جاییکه میتونی برنگرد به ایران…چون سختیهای مهاجرت که مطمئنم هر روز کمتر میشه در طول گذشت زمان در کنار آرامش و تموم مزیتهایی که وجود داره می ارزه به تموم نامردیها، بی قانونی ها، سر کار گذاشتنها، پارتی بازیها، چند روییها، مفت خوریها، پاچه خواریها، استرسها، گرانیها، حق خوردنها، ترافیکها(ترافیک ماشین و آدم)، آلودگیها، دزدیها، و …… این مملکت.
بله متاسفانه…
سلام
ببخشین که من باز نظر دادم(کوپن کامنتم که محفوظه؟)
با قبول نظر همه دوستان یه نکته رو متوجه شدم این روزا همه دارن میرن یا حداقل ارزوی رفتن دارن یه کم که فکر کنیم همین کشور تشکیل شده از امثال ما همین ماهایی که داریم از همه چیز مینالیم و مرتب به زمین و زمان بد میگیم من فکر میکنم قبل از اقدام برای مهاجرت باید به خودمون بیاییم و با خودمون رو راست باشیم کدوم از ما در شعاع توانش تونسته اقدام مثبت و سازنده ای داشته باشه؟کدوم از ما تلاش کرده محیط زیستش رو حفظ کنه و اسیب نزنه کدوم از توی رانندگی پایبند قوانین بوده ؟ ما اول باید دین خودمون به خودمون رو ادا کنیم ما به عنوان انسان باید برخودمون لازم بدونیم که دنیای اطرافمون رو بسازیم حالا هر کجای دنیا ک هستیم چه ایران چه کانادا ….
درست میگید ولی من و تقریبا همه کسانی که دور و برم مهاجرت کردیم، همه کسانی بودیم که این موارد رو رعایت می کردیم. نمیگم صددرصد ولی در حدی که می تونستیم و بلد بودیم یا بیاد داشتیم. ضمنا، باز هم تاکید می کنم اینجا لزوما مدینه فاضله نیست!
شما می تونید ۲۰۰ تا کامنت دیگه فقط برای همین یک نوشته بدید 😉
این پر واضح هست که شما ازون دسته افراد خود ساخته و درست اعتقاد بودین
به هیچ وجه قصد جسارت ندارم نه به شما و نه به خوانندگان عزیز و محترم این وبلاگ
هر جای دنیا که باشیم نباید فراموش کنیم ما مسول ساختن دنیای
اطرافمون رو داریم
سپاس
اگه صلاح میدونید این کامنت رو نشر ندین
اجازه بدید که منتشرش کنم، چون شاید این سوء تفاهم برای دیگران هم پیش بیاد و دوست ندارم در مورد خواننده خوبی مثل شما قضاوت اشتباهی بشه. عذر خواهی می کنم از اینکه درخواستتون رو گوش نکردم.
No problem
فرناز خانم من هم با شما موافق هستم و در کامنتم اشاره کردم که هر کسی باید اول از خودش شروع کنه.این ما هستیم که جامعه رو میسازیم.همه ما ایراد داریم ولی مطمئنم که همه دوستان تلاششونو میکنن تا هر روز بهتر باشن.من خودم تو رانندگی تموم سعیمو میکنم قوانین رو رعایت کنم و حق رو همیشه به پیاده بدم و بوق نزنم..و یا تا جاییکه از دستم بر میاد به بقیه کمک کنم و حواسم به حفظ محیط زیستم باشه و ….دیدن فرهنگ بالای هر شخصی روی اطرافیانش تاثیر کاملا مثبتی میزاره و باعث میشه حداقل راجبش فکر کنه. پس اگر هر شخصی تو رفتارهاش دقت کنه باعث نشر فرهنگ مثبت بین اطرافیانش میشه بطور خودکار..با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر دوستان عزیز
به این لیستت ، بد دهن شدن و بی تربیت شدن مردم رو هم اضافه کن ، خدانکنه یکی یک نظر مخالف در یک شبکه اجتماعی بزاره ، اونوقت هستش که سیل فحاشی ها به طرفش میان ، البته این موضوع نه تنها در محیط مجازی بلکه در محیط واقعی هم کاملا مشهوده ، که مردم سر چیزهای خیلی بی ارزش ، ارزش همدیگه و خودشون رو پایین میارن
موافقم ولی با کمی اصلاح. بهتره بگیم طاقت شنیدن کوچکترین مخالفت رو نداریم. فحاشی، یکمش خوبه 😉
دستت درد نکنه از این که این همه دقیق و واقع بینانه مینویسی . میخواستم یه سوال در مورد مهاجرت بپرسم . چون میبینم دیدتون واقع بینانه است ، و میتونه به آدم کمک کنه . صد البته که منت میذارد که راهنمایی می کنید.
سوالم اینه که من و همسرم هردو phd داریم با سن ۴۵ و ۴۴ سال با یک بچه و زبان نسبتا خوب و وضع مالی متوسط به بالا(منظور متوسط جامعه ایران که خیلی مبهمه ولی شما بخوان کارمند با درآمد خوب) رشته من کامپیوتر و بچه ام ۱۲ سال داره . سابقه کار من ۲۰ سال (برنامه نویسی وب، sql ،oracle,c#,desktop app) ،سابقه تحقیقاتی(مقاله) هم دارم.
همسرم هم زبان خوب و سابقه مرتبط داره .
نظر شما در مورد مقوله مهاجرت در مورد ما چیه؟ یعنی میتونیم اونجا کاری پیدا کنیم یانه؟
میدونم که قبلا زحمت کشیدید و نوشتید ولی از دید شرایط سن و پیدا کردن کار ، آیا ما میتونیم کار مرتبط پیدا کنیم؟
با تشکر
اگر پست مهاجرت بکنیم یا نه رو مطالعه کرده باشید، اونجا هم متذکر شده ام که هیچکس نمی تونه واقعیت زندگی شما رو با جزئیاتش بدونه و به شما توصیه خاصی بکنه. مواردی که میگم صرفا نظر شخصیه و مسلما با خوندن ۵ خط بیوگرافی شما نمی تونم توصیه دقیقی بکنم.
بهرحال کار پیدا خواهید کرد ولی مسلما نه خیلی مرتبط. مشکل اینجاست که برای خیلی گزینه ها، over qualified میشید، یعنی میگن از سر ما زیادی هستید! حاضر هستید با PhD کار برنامه نویسی و طراحی وب بکنید؟ اما یک واقعیت مسلم هست و اون اینکه فرزند شما آینده درخشانی می تونه داشته باشه.
یه توصیه ی کاملا جدی به خوانندگان 🙂
البته شما که دیگه این کارو کردین ولی این رو برای دیگر عزیزان میگم!
دوستانی که ویزاهای غیر تحصیلی دارید و PR شدید! همیشه دانشگاه بهترین گزینه برای کار و تحصیل نیست!
از لیسانس به بالا کار پیدا کردن خیلی سخت میشه! بهترین کار اینه که فکری هم به سمت و سوی کالج داشته باشید! شما میتونید رشته های مختلف رو انتخاب کنید و مثلا دو سال تحصیل تون رو ادامه بدید و بعد وارد بازار کار بشید! اگر جواب نداد! باز ادامه تحصیل بدید تا به لیسانس برسید! ولی خب از سمت و سوی کالج راحت تر به بازار کار معرفی میشید و کار پیدا میکنید! در کل همیشه دانشگاه بهترین نیست! روی انتخاب هاتون فکر کنید! هدف گذاری کنید بعد تصمیم بگیرید!
در مورد شما بحث سن رو که کنار بذاریم، مدرک شما چون بیش از حد هست و در صورت استخدام باید حقوق بالا بهتون تعلق بگیره! به همین دلیل شرکت های اندکی دست به استخدام میزنن و بهترین انتخاب برای شما استاد دانشگاهی هست! که اون هم مسیر و شرایط خودش رو داره.
سلام
سعید جان شرایطت عالیه ولی سناتون یه کم بالاست بعید میدونم به این سادگی قبول کنن مگر با ویزای سرمایه گذاری که اونم پوله زیادی میخواد
باتشکر
امیر برو واسه________________
عالی بود دقیقا دلالیلی رو گفتی که تو ایران داره خیلی ما رو اذیت میکنه وداریم مهاجرت رو شروع میکنیم
Good luck!
با سلام و تشکر از آقای روشناس و دوستانی که به سوال من جواب دادن.
Cheers!
خیلی ممنون امیرحسین. مثبت و منفی در کنار هم بود. واقعا برام چنین زندگی بی دغدغه ای قابل تصور نیست. مگه میشه نگرانی فرداتو نداشته باشی؟ مگه میشه آینده برات کابوس نباشه؟ اصلا نمیتونم بفهمم. امیدوارم خبرهای همیشه خوب از زندگیت بهمون بدی
ممنون از شما
به عنوان یک مهاجر و بر اساس تجربه خودم پست بالا رو تایید می کنم و مطلبی هم با اجازه امیرحسین اضافه می کنم و اون اینه که در کانادا و شهرهای بزرگ چون اکثرا مهاجر هستن شما رو درک می کنن و سعی می کنن به شما کمک کنند و در این کشور احساس نمی کنید که یک ادم متفاوت و اضافی هستین بنابراین احساس غربت و تنهایی کمتر یا دیرتر سراغتون میاد یا شاید هم مثل من اصلا نیاد البته دلتنگی برای خانواده بحثش جداست و همه دچارش میشن.
والا مسعود جان تو این دورو زمونه دلتنگی واسه خانواده هم یواش یواش داره کمرنگ میشه ازبس همه صبح تا شب در تکاپو و بدو بدو هستن البته ناگفته نماند که ادم از زنو بچش اضاف نمیاره که بخواد برسه به بقیه موارد
مشاله بچه های این دورو زمونه اینقد نیرو و انرژی و زمان از ادم میگیرن که واقعا دستو پای ادم میره تو هم
بعد من میام مدیر سایت رو از این جهات نصیحت میکنم و راه رو نشونش میدم ولی متاسفانه گوش نمیده
اضاف خود شیرازی بود ها!
وا ؟؟؟؟
امیر اساس کشی رو یادته ؟ تا چند تا پست بعدش گیر داده بودی بهش
حالا سوژه جدید گیرت اومد دوباره نه ؟ عامو عذابمون نده نه
اتفاقا لازم به ذکره که بنده شیرازی نیستم و فقط اعیال شیرازی هستن من خودم متولد یه جای دیگه هستم بله
پس ایول به همسر گرامی که شما رو هم شیرازی کرده, “عامو”!
شما چقدر طول کشید کار پیدا کنید؟
از زمانی که شروع به گشتن کردم، ۳ ماه.
من نبودم دستم بود تقصیر استینم بود.
سلام داداش امیر حالتون چطوره.
مطلبی که نوشتید خیلی درداور و در عین حال واقعیتی تلخ هم هست.تلختر اینکه حتی تو نظر دادن در یک چنین جایی مثل اینجا هم سر خودمون رو شیره میمالیم.به جای اینکه واقعیت رو قبول کنیم و هر کسی به نوبه خودش و به قدر توانش قدمی هرچند کوچک برای بهبود جامعش برداره همه خودشون رو تافته جدا بافته اجتماع فرض میکنن و خودشون رو یک انسان گیرافتاده در میان یک مشت بی فرهنگ و زامبی و دزد و کلاهبردار تصور میکنن و میان همچین جاهایی شروع میکنن به لفاظی و بله واقع وا بله دقیقا و از این دست جملات.کسی نیست بگه اخه مرد حسابی تو اینکارا رو نمیکنی فلانی از این کارا بیزاره تو میخوای از این جامعه فاسد بری فلان کس هم میخواد بره پس میشه بفرمایید این جامعه از چه کسایی تشکیل شده و همین کارها رو کیا دارن تو جامعه انجام میدن ؟همین ما و شماییم دیگه موجودات چهاربعدی نیستن که نتونیم ببینیم.به جای شکوه و گلایه از شرایط همین من و شما باید حداقل های درستی که میتونیم انجام بدیمو باید انجام بدیم از یه چیز ساده مثل ننداختن اشغال تو پیادهروها تا حداقل اون بچه ابتدایی از شما الگوبرداری کنه هرچند در ابعادی به این کوچکی.خود من هروقت از پیاده رو رد میشم و اشغالی رو میبینم خم میشم و میندازم تو سطل اشغال هر کسی هم دروبرم بوده بهم نیشخند زده و حتی یه چند بارهم ماشینا از کنارم ردشدن طرف سرشو از تو ماشینش بیرون اورده و داد زده ‘بابا بریتیش من هه هه هه هه’ یا حتی خود دوستام به خاطر رفتارهایی از این دست تو دانشگاه با القابی مثل اسکول و توهمی و……… تشویقم میکنن ولی این دلیل نمیشه که از کارم دست بکشمو با این استدلال احمقانه “بابا بیخیال اینجا ایرانه ” که فقط ناشی از نفهمی ماهاست از اون حداقلهای زندگی خودم که میتونم درست انجامش بدم شونه خالی کنم.اینجا بده قبول منم میگم افتضاحه میخوای مهاجرت کنی خدا پشت و پناهت اما بابا تا وقتی که اینجایی یه حداقل هایی که ازت برمیاد رو انجام بده.همه با این موج همسو شدن و همه هم میگن بده بده.همه زمانی میخوان یه رفتار درست داشته باشن که همه به اون رفتار مقید باشن و انجامش بدن وگرنه ما هم مثل بقیه. یه بارهم که شده در یه جاهایی خلاف جریان اب شنا کنید نمیگم همیشه و همه جا میگم یه جاهایی و گاهی اوقات.این قدر نگید “اینجا ایرانه………
با شما موافقم که باید هرکسی خودش خوب باشه. اما یک جایی دیگه خسته میشی. همین کارهایی که می کنی، یک جایی دیگه میگی گور باباش، بمن چه! بذارم برم از این خراب شده، چرا باید بهترین روزهای عمرم رو چنین جایی تلف کنم. به سهم خودم، نه حالا در مواردی مثل تمیز نگه داشتن خیابون، ولی در مورد مسائل زیربنایی سعی کردم بهترین هایی که از دستم برمیاد رو ارائه بدم. همه جا پولم رو خوردن و همه جا ازم سوء استفاده کردن. برنامه هایی که طراحی و پیاده سازی کردم هنوز که هنوزه خیلی جاها داره استفاده میشه، همین چند وقت پیش یک نفر برام یک عکس فرستاد، در مورد یکی از مستنداتی که چند سال پیش آماده کرده بودم. دیدم چه جالب، هنوز بعد از سالها از برنامه من داره استفاده میشه. بعد در مقابلش چی؟ هنوز که هنوزه کلی مطالبات وصول نشده دارم که نمیدونی بدهکارش، به چه راه هایی متوسل میشه پولم رو بالا بکشه.
چقدر خلاف جریان آب شنا کنم؟ تا کجا به همه باج بدم؟ در مقابل این همه خوبی، سزاواره همیشه جواب معکوس بگیرم؟ این روش من در زندگی نیست، من قدرشناسی می خوام و اگر جایی قدرم رو نمی دونه، میرم جایی که بدونه.
سلام داداش.منم با نظر شما موافقم
مطمئن باشید که کسی مثل شما پایبند به یک اصولی بوده که خداوند هم شما رو لایق جایی بهتر از اینجا دونسته و صدالبته با سعی و پشتکار خودتون راه بهتری رو تو زنگی جلو پاتونگذاشته منظورم این بود که خواهان جای بهتری اگه هستیم باید یه جاهایی حداقل از غالب جامعه بهتر رفتار کنیم.وگرنه منم با سوختن و ساختن اصلا موافق نیستم .یه چند نکته دیدم که به نظرم قشنگ اومدن و اموزنده.اصلا خدای نکرده فکر نکنید که میخوام درس اخلاق بدم چون ابدا در این حد نیستم.فقط برای شما مبزارم که حداقل یه بار بخونیدش و اگه مزخرف به نظرتوناومد پاکش کنید.قبل از همه چیز به خاطر تمام لطفی که می کنید و نظرات رو منصفانه جواب میدید و از وقتتون میزنید و مطالب واقعا به درد بخور میزارید سپاسگزارم.
. خودتان را تغییر دهید
“شما باید مظهر تغییری باشید که می خواهید در جهان ببینید.”به عنوان انسان بزرگترین دروغ ما در مورد توانایی مان در ساخت دوباره جهان نیست – این افسانه عصر اتم است- بلکه توانایی ما در ساخت مجدد خودمان است.”اگر خود را تغییر دهید جهان خود را نیز تغییر می دهید. اگر شیوه تفکرتان را تغییر دهید می توانید احساسات و اعمالتان را تغییر دهید و بنابراین جهان اطراف شما نیز تغییر می کند.
نه تنها به این دلیل که اکنون شما اطرافتان را با فکر و احساسات تازه ای می نگرید بلکه به این دلیل که این تغییر می تواند به شما کمک کند تا دست به عمل بزنید به شیوه ای که قبلا فکر آن را نمی کردید- یا حتی در مورد آن فکر هم کرده بودید- ولی غرق در الگوهای فکری قدیمی خود بودید.
و مشکلی که با تغییر جهان بیرونی بدون تغییر خودتان با آن مواجه می شوید این است که وقتی به تغییری که شدیدا در پی آن بودید می رسید شما همچنان خود شما هستید. شما همچنان کاستی ها، خشم، منفی بافی ، گرایش به تخریب خود و غیره را با خود به همراه دارید.
و بنابراین در این موقعیت جدید شما آنچه را که در آرزوی آن بودید نخواهید یافت زیرا ذهن شم
چرا نصفه اومده؟
اقا مثل همیشه دم شما گرم!
🙂
امیر جان من یک سوال و پیشنهاد دارم.
بنظرت داشتن یک کار عادی در ایران و توجه به هزینه های زندگی داخل ایران رو اگه بخوایم با حقوق همون کار در کانادا و مالیاتی که کسر میکنن از حقوق و هزینه های زندگی مقایسه کنیم، وزنه کدوم سنگین تر هست؟
از اونجاییکه مطمئنم یکی از بزرگترین دغدغه های خیلی از خوانندگان این سایت و مهاجرین آینده بحث نسبت درآمد و هزینه در کانادا و مقایسه اونا با زندگی ایران هست میخواستم یک جدول مقایسه ای از شرایط روز رو آماده کنیم و برای اطلاع بقیه از حدود وضعیت مالی در کانادا (البته میدونم هزینه های هر شخص کاملا شخصی هست ولی میخوام هزینه های متوسط و عادی که برای هر شخصی وجود داره رو بیان کنیم) در سایت در صورت صلاحدید بزارید. شاید بگیم مقایسه درست نیست و .. ولی میشه از همین مقایسه خیلی از افراد به نسبت آن وضعیت دخل و خرج خودشونو بدست بیارن و با دید بازتری به این مسئله نگاه کنن.
من تو چند فروم راجب افرادی خوندم که میگفتن هزینه ها طوری هست که با داشتن یک کار با درآمد ۴۰ هزار دلار و داشتن یک زندگی عادی و متوسط نمیشه پس انداز کرد و خیلی محتاطانه باید خرج کرد و کلا نظرشون بر این بود که خیلی فرقی نداره برای یک زندگی عادی و رفاه متوسط با ایران.
پیشنهاد میکنم اگر زمانی تونستی یک مقایسه درآمد و هزینه یک زندگی عادی در ایران و کانادا رو در یک پست بنویسی.
برای مثال زندگی یک مهندس عادی در ایران با درآمد متوسط و با داشتن هزینه های عادی برای ۲ نفر رو با همون زندگی متناظر در کانادا اگه بشه مقایسه کنی خیلی خوب میشه.من با اجازت یک جدول درست کردم و قسمت ایرانشو با مفروضاتی که از هزینه های بیشتر اطرافیانم میدونستم پر کردم و برات ایمیل کردم.تشکر
پیشنهاد خوبیه اما نیاز به تحقیق مفصل داره. باید ببینم میشه در موردش خوب صحبت کرد یا کلی گویی میشه. چون خودم هم قبلا در مورد بعضی هزینه ها نوشته ام ولی آدم به آدم, شهر به شهر, محله به محله متفاوته.
سلام اینکه یکی از خوانندگان گفتن خیلیها تو فکر مهاجرت هستن نه اینجوری نیست حالا علتش چیه ؟علتش اینه که حداقل ۹۰ درصد جامعه ایران اینجا براشون بهشته نه اون بهشتی که شما فکر میکنید نه منظورم اینه که اکثریت جامعه ایران جوری تربیت شدن که اعتقاد دارن هر کس بتونه قانون و دور بزنه آدم زرنگیه به همین خاطرم حاضرن هر کاری کنن تا فقط به پول برسن اینجا بهشت دلاله بهشت پزشکه بهشت وکیله بهشت مدیره بهشت کارمنده بهشت کاسبه بهشت بانکداره چرا ؟چون هیچ جای دنیا مثل ایران پزشک نمیتونه اشتباه کنه و کسی کاری بهش نداشته باشه فوق فوقش اگه مریض زورش برسه یه دیه ازش میگیره هیچ جای دنیا مثل اینجا وکیل نمیتونه با قاضی زد و بند کنه هیچ جای دنیا دلال نمیتونه درآمد میلیاردی کسب کنه فقط با از این دست به اون دست کردن هیچ جای دنیا بانکدار نمیتونه وام با سود ۳۰ درصد بده و و و ….واقعیتش اینه که فقط اونایی به مهاجرت فکر میکنن که دلشون از این مسائل خونه به قول خود آقای روشناس همه اونایی که مهاجرت کردن چون میخواستن آدم باشن و تو ایران نتونستن دوام بیارن از ایران رفتن.
در کل با حرف شما موافقم ولی حالا نه با این عصبانیت! منتها اون افرادی که با تفکرات این چنینی از ایران میان بیرون, معمولا از شرایطشون راضی هستند.
یه عزیزی بهم میگفت ((البته بخاطر مشکلات روبط تو ایران که بالا توضیح دادی خیلی وقته باهم رفت و امد نداریم)))
سعی کن زندگیت شیب داشته باشه حتی به اندازه یک درجه.
من شیب زندگی تو رو حس میکنم.
به امید خدا موفق تر هم میشی
امیدوارم… ممنون
راستی هیچوقت فکر نمیدم با همچین آدمی آشنا بشم من سالهات دستگه پوز بانک سامان دارم.
سه سال هم درگاه خرید اینترنتی بانک سامان داشتم.
همیشه با پشتیبانیش در اتباط بودم.
جالبه
سلام اقای امیر حسین
اونجوری که من مطالب مخاطبای شمارو خوندم همشون از افرادی بودن که رویای اومدن به سرزمین رویاها(کانادا)رو دارن و مثل من که چند سال پیش روزو شبم کانادا شده بود اروم و قرار ندارن.درصورتی که نمیدونن وقتی پاتو از کشورت گزاشتی بیرون بعد از گذاشتن دوماه کل ارزوهات روسرت خراب میشه و دوری از خانواده و دورهمیهای اخرهفته با اعضای خانواده رو با صد تا اتوبوس گرم و ماشین لوکس نمیشه عوض کرد.مهاجرت اگاهانه خوبه.بعنوان کسی که سه سال درکانادا زندگی میکنه دارم مینویسم براتون.نصف کسایی که اومدن افسرده شدن و نمیتونن برگردن چون روی برگشت ندارن .خیلیهاشون مجبورن بخواطر بچه بمونن و خیلیها هم کار بخور نمیر در میارن تا فقط روزگار بگزره و همیشه در حسرت همون محیط ایران با تمام کاستیهاش میمونن.در مجموع اگر درایران درامد متوسط به بالا دارید و از بینیه خانودگی و احساسی خوبی برخوردار هستید مهاجرت نکنید چون پشیمون خواهید شد و روزگارتون رو بخواطر سوار شدن ماشین لوکس که البته اقساطش اخر ماهش قلقلکتون میده سیاه نکنین.پول در بیارین و هر سال برین مسافرت .لذت کنار خانواده و همزبوتاتون به هیچ چیزی نمیارزه.
با شما تا حدی موافقم. منتها توجه کنید که دیگه خود ماها هم به این راحتی نمی تونیم با اعصاب خوردی های ایران کنار بیاییم. راه های شلوغ، ترافیک بی پایان، هوای آلوده، مواد غذایی مشکوک، و از همه بدتر حس ناخوشایند اینکه هر کسی رو که می بینید میخواد سرتون رو کلاه بذاره و قانون درست و حسابی هم نیست که از شما حمایت کنه.
داداش عالی بود
سپاسگزارم
منکه ۲۹ سالمه و اینجا هر کاری کردم نتونستم بی تفاوت ادادمه بدم و از کنار پارتی بازیا و دزدیا رد بشم.حداقل اینایی که جلو چشم ادمه!!
اول “اعصاب ندارما” خوندم و بعد این پست رو
الان موندم نظر دقیق شما در حال حاضر بیشتر به کدوم پست نزدیک تره
در حال حاضر به همین پست بیشتر تمایل دارم. منتها اینطوری نبینید که کانادا خوب مطلق و ایران بد مطلقه.
باتشکر از مطالب مفید شما من یه فارغ التحصیل بیکارم که ۲سالی هست به مهاجرت فکر میکنم نه بخاطر کار نه تحصیل بلکه بخاطر فرهنگ و اخلاق راستش بیشتر از بیکاری از تفکر سنتی و پوسیده رایج در ایران
بیزارم که نمیخواهد بپذیرد تفکرات و فرهنگ که لایه های بنیادین جامعه است باید به روز رسانی بشه بیشتر از این تفکرات قدیمی دست وپا گیر به اسم سنت دلزده ام که هیچ فایده ای جز درجا زدن و گرفتاری نداشته ولی به ۳ دلیل اساسی از مهاجرت ناامیدم ۱.تامین مالی ۲ نداشتن اطلاعات
موثق ۳ .زبان
این پست