خب دوباره فرصتی دست داد که بنویسم. اصلا تصمیم ندارم مثل کلیپ “گدایان پست مدرن” دوره بیفتم و برای وبلاگ، لایک جمع کنم! ولی قدیمترها یک مقداری بهتر بود، دو سه تا کامنت میومد خیالم راحت بود که کارم بی فایده نیست! حالا هم می نویسم، انشاءالله که بی فایده نباشه!
از دیروز کلاس های IT Connection رو با Acces شروع کردیم. دیروز ۱۶ نفر و امروز ۱۸ نفر اومده بودند. این کلاس ها هیچ خوبی نداشته باشن (که دارن)، این مزیت رو دارن که بهت نشون میدن تو کجای کار هستی. آیا نیاز داری چیزی رو تقویت کنی، آیا دانش و تجربه ات خوبه و آیا اعتماد به نفس کافی رو داری یا نه؟ علی رو با خودم بردم، گفتند که برای کلاس های ما سطحش خیلی بالاست و باید بره کلاس های leadership. فکرش رو بکنید که در این حد تفکیک می کنن، کسی که C level بوده میره دوره های رهبری سازمانی می بینه، کسی که مدیر بوده، میره کلاس های آمادگی برای مدیریت و … طوری برنامه ریزی شده که اگر کسی صاحب تجربه است و دانش خوبی داره، لازم نباشه خودش رو down grade کنه. خصوصا علی، که برق از چشمهای طرف پرید وقتی فهمید که ۵ زبون رو می تونه صحبت کنه! یک تصوری که ایرانی ها – منجمله خودم – داریم، اینه که وقتی میریم یک مملکت خارجی، باید از یک جای پایین تر شروع کنیم، چون خارجی ها از ما بالاترند! در حالی که من با مشاورم که صحبت می کردم، گفت توی ۴ سال و خرده ای که در Acces کار می کنه، حتی یک مورد رو ندیده که نیاز به down grade داشته باشه. بشدت هم من رو تشویق می کنه که فقط برای مدیریت اقدام بکنم، هم خودش و هم کسی که اون جلسه speed mentoring رو برام ترتیب داد دائما میگن شروع کن برای کار اقدام کن، تو تجربه ات فلانه، دانشت بهمانه و از این چرت و پرت ها! تا الان هم مقاومت کردم و برای جایی اقدام نکردم (جدیدا علی هم اضافه شده و میگه برای چی دست دست می کنی!)
همکلاسیهای ما، از چین، کره، هندوستان، فیلیپین، قزاقستان، اردن و صد البته ایرانی های عزیز هستند، majority هم طبق معمول با ایرانی هاست. بنظر می رسه دیگه کسی توی ایران نمونده باشه… همونطوری که انتظار داشتم، Acces خیلی خوبه! برخلاف JVS – که همه برات کلی وقت داشتن و کلی وقت تلف می شد – اینجا همه چیز حساب و کتاب خودش رو داره. اون بنده خدای کره ای، خیلی رزومه خوبی داره، برای سامسونگ و HP کار کرده، مدرک (اگر اشتباه نکنم) MBA از ونکوور گرفته و کلا خیلی تجربه خوبی در مورد سرور، راهکارهای Backup و مدیریت storage داره. در مورد بقیه هم صحبت نمی کنم!
نکات جالبی که در کلاس برخورد کردم، اول اینکه ازمون خواسته شد سه تا چیزی که بهش افخار می کنیم (!) رو لیست کنیم و در ضمن استدلال کنیم که چرا اینها رو داریم. طبیعتا مواردی که هر ننه قمری به ذهنش میرسه، پشیزی ارزش نداره! چیزهایی مثل self motivate ،hard working ،communication skills و … موارد بسیار کلی هستند که فقط باعث میشن مخاطب خمیازه بکشه! بجاش باید دقیقتر و to the point صحبت کنیم، مثلا good at negotiating with different stack holders and clients (بجای communication skills) و طبیعتا این ادعا – مشابه امتحان آیلتس – باید با یک for example پشتیبانی بشه. کلا مثل اینکه این اجنبی ها، سرلوحه زندگیشون، آیلتسه! در این راستا این خط مشی رو باید دنبال کرد: خصوصیت مهمی که بهش افتخار می کنید – چه کاری کردید که فهمیدید این خصوصیت رو دارید – به چه نتیجه ای رسیدید طبیعتا در راستایی باید باشه که بدرد کارفرما بخوره، هرچند مواردی هم دیدم که طرف به یادگرفتن شنا در بزرگسالی مفتخر بود! نخندید، از دید کارفرمای کانادایی این می تونه نماد سخت کوشی شما باشه!
کلا مشکل ما ایرانی ها اینه که خیلی پیچیده فکر می کنیم، در حالی که باید خیلی ساده فکر کرد. جامعه کانادا، جامعه بسیار ساده ای هستش (و همین میشه که غالب ایرانی ها، بغیر از گشاد هاشون موفقتر از بقیه هستند، چون در مواجهه به مسائل پیچیده ذهنشون عادت کرده پیچیده فکر کنه و بهتر از بقیه جواب میده) منتها برای پیدا کردن کار و اون اوائل، باید ساده فکر کرد. یک خطر دیگه هم که ما رو تهدید می کنه، اینه که می خواهیم همه چیز رو بترکونیم و از اول طرحی نو دراندازیم و به همه اثبات کنیم که خیلی بهتر و بیشتر می فهمیم (واقعا هم همینطور هست) اما عزیزان دل برادر، این جفتک پرونی ها برای جلسه مصاحبه و اون اوائل کار نیست. باید کم کم چم و خم کار دستتون بیاد، بعد می تونید خودتون رو اثبات کنید. می دونم سخته ها، الان بیشتر از یک هفته است که من و علی داریم تمرین می کنیم این رفتارها و سرکشی های درونی خودمون رو کنترل کنیم. ولی کاری نمیشه کرد، این مملکت همینه! اگر دوست دارن که شل باشید، خب شما هم شل کنید دیگه!
کار دومی که انجام دادیم، ۵ تا مهارت hard (مربوط به دانش فنی – مثلا برنامه نویسی، سیستم عامل، دیتا بیس و …)، ۵ تا مهارت soft (مثل توانایی کار تحت شرایط سخت و در مدت زمان محدود) و ۲ تا از علاقمندیها به طور کلی رو لیست کردیم. اولی که کاری نداره و بر می گرده به توانایی فردی خود آدم. دومی مهمه، و در کانادا گاهی از اولی مهمتره. بازهم جملات کلیشه ای اینجا به درد نمی خوره، حتی اون مثالی هم که من اون بالا زدم مناسب نیست. از کلی گویی باید بشدت پرهیز کرد. علاقمندی ها در زمانی که برای کار اقدام می کنید، باید چیزی باشه که به این سوال جواب بده: چرا من از بین این همه شرکتی که وجود داره و نیرو می خواد، این شرکت خاص رو انتخاب کردم؟ و در این شرکت قراره چه کاری انجام بدم، به چه دستاوردهایی برسم؟ باز در این قسمت بود که فهمیدم علی و یوسف در مورد توانایی های ما ایرانی ها، بخصوص اینفوتکی ها، بیراه نمیگن!
یک سری نکات که توی کلاس مطرح شد رو می نویسم، امیدوارم فقط خواننده شون خودم نباشم!
- کلمه my country بسیار کلمه نامناسبیه! کانادایی هایی که شما رو به مملکتشون راه دادن، دوست دارن شما هم کانادا رو کشورتون بدونید! اولا که دلیلی نداره بگید توی کشور خودمون اینطوری بود یا این کار رو کردم، صرفا در مورد کار حرف بزنید. اگر خیلی لازم بود که از کشور یاد بکنید، خیلی راحت بگید ایران! این حرفی که زدم در مورد کلمه back in home هم صادقه، خونه شما الان کاناداست!
- در مورد افتخاراتتون، کارهای روزمره افتخار بحساب نمیاد! اینکه من کارمند خوبی بودم، په نه په، می خواهی کارمند بدی باشی! کارمندی از نظر اینها خوبه که چیزی علاوه بر وظایف روزمره اش انجام می داده.
- برای هر چیزی که می خواهید بگید، یک فریم ورک درست کنید. مثلا اگر در مورد خودتون می خواهید در بیفشانید، بگید که من در مورد خودم می خوام صحبت کنم، برای این منظور دو تا مثال از رندگی حرفه ایم می زنم و یک مثال از زندگی شخصی (همون یاد گرفتن شنا در سنین کهولت!)
- کلمه basically رو اصلا بکار نبرید، تاثیر خوبی نداره.
- در مورد کارهای تیمی صحبت کنید، اما با تاکید روی نقش خودتون. در این حالت از ضمیر we استفاده نمی کنید، دوست دارن بدونن شما – بله خود شما! – چکارهایی انجام داده اید.
- در مورد کارها با توضیحات لازم و کافی صحبت کنید. مسلما خودتون می دونید که چه غلطی می کرده اید، اما مخاطبتون که نمی دونه! باید براش بگید، اما دقت هم بکنید خیلی در جزئیات وارد نشید.
- این حجب و حیای ایرانی منو کشته! مزخرف گفتن آدم در مورد خودش، همیشه برای ما سخت بوده چون یک شاعر ابله داشته ایم که گفته: مشک آن است که خود ببوید! نه خیر عزیزم، اینجا باید عطار بگوید این مشک خوشبوئه! دوره سعدی شاید این جفنگیات خریدار داشته، اما در قرن ۲۱، اونم توی کشوری مثل کانادا پایبندی به این خزعبلات نتیجه ای جز گرسنه موندن به همراه نخواهد داشت. بنابراین با سینه ستبر، بگید که من به خودم افتخار می کنم چون goal oriented هستم، چون I am able to adapt with new technology، چون I am confident about an unknown situation، چون I am curious about weakness and strength my co-workers، چون I am resilient و…
- در مورد soft skill ها. همونطوری که گفتم از کلی گویی بپرهیزید. بجای communication skills، باید بگید:
- ability to negotiate with clients
- motivate people in my team
- presentation skills for technical team
- presentation skills for non technical individuals
- communicate effectively with different level stockholders
- working in multi-culture environment
- بجای hardworking:
- manage multiple tasks & deadlines
- open to accept new challenges
- open to accept changes
- collaborate with other department in company like QA, developers, CIO, MD
- اصلا نباید طوری صحبت کنی که انگار کار تو مهمتر از کار بقیه است. مسلما کسی که مسول منابع انسانیه خودش این رو درک می کنه، بنابراین لازم نیست شما بهش این رو گوشزد کنید. اینکار اصلا خوب نیست.
- ذکر اینکه من آدم honest هستم، به معنی اینه که بقیه نیستند و من هستم! معلومه که باید honest باشی، پس عنوانش نکن!
- بیان کنید که فقط به کار فنی خودتون فکر نمی کنید. به فکر بیزنس شرکت هم هستید.
- از اصطلاحاتی که در ذهن مخاطب تاثیر خوبی میذاره استفاده کنید، چیزی که باعث بشه بعدا شما رو به خاطر اون اصطلاح، به یاد بیاره. مثلا امروز یکی از خانمهای کلاس برگشت گفت I am able to plan everything in my head. طرف خوشش میاد دیگه!
- توانایی کار کردن به صورت working on you own، علیرغم اینکه در آگهی های کار خواسته میشه، خیلی چیز جالبی نیست. اتفاقا کسانی که در فیلد IT کار می کنند، بزرگترین مشکلشون عدم توانایی کار تیمی هستش، بصورت پیش فرض همه کار انفرادی رو خوب بلدن! حالا برای اینکه دهم طرف رو ببندید، می تونید بگید I am able to accept additional responsibilities
یک چیز دیگه هم برای حسن ختام ماجرا بگم. یک مجموعه ای هست به نام Career Edge، که کارش برگزاری internship پولی هست (آدرسش https://www.careeredge.ca). یعنی چی؟ یعنی اینکه به شما این امکان رو میده که برای یک محیط کار واقعی و یک شغل واقعی اقدام کنید. این خدمات برای سه گروه ارائه میشه، تازه فارغ التحصیلان، کسانی که از کار افتادگی دارن، و تازه واردینی که کمتر از ۳ سال از اومدنشون به کانادا میگذره. موسسات بزرگ معمولا می دونن که تازه واردین متخصصین خوبی توشون پیدا میشه، اما از طرفی میخوان ریسکشون رو هم بیارن پایین. بنابراین برای یک دوره ۳ تا ۱۱ ماهه (معمولا ۶ ماهه) شما رو استخدام می کنن ولی نصف حقوق مقرر رو بهتون میدن. توی این مدت، training هم دارید و با شما مثل سایر کارمندان رفتار میشه و همون قوانین بر شما هم حکم فرماست (منهای حقوق). بعد از طی شدن این دوره internship، ممکنه شما رو استخدام کنن (بر طبق آماری که به من دادن، حتی یک مورد هم نبوده که بعدش استخدام نکنن! چون طرف دیوانه که نیست، بیاد کلی هزینه آموزش و این چیزها رو بده، بعد هم بگه بفرمایید برید توی یک شرکت رقیب من کار کنید! مخصوصا که در اون صورت تجریه کار کانادایی هم بدست آورده اید و یکی از بزرگترین موانع از سر راهتون کنار رفته). منتها این پیشنهادات رو به همه نمی کنن، به قول این مشاور من به کسانی ارائه می کنن که از نظر اونها آماده باشن و درصد موفقیتشون بالا باشه. تنها استثنا در این مورد، فکر می کنم من باشم! بهم دو تا پیشنهاد مدیریت پروژه در یک موسسه مدیریت مالی و امریکن اکسپرس دادن، امریکن اکسپرس تازه حاضره حقوق کامل هم بده! حدس می زنم تا من فکرهام رو بکنم، موقعیت اشغال بشه!
خیلى عالى بود ، واقعا دستتون درد نکنه که اینقدر وقت میگذارید
از تجربیات شما استفاده خواهیم کرد و قطعا مفید و کارآمد خواهد بود .
بسیار پست خوبی بود، ممنون که می نویسی و مطمئنم که خونده می شه
این مسایلی که عنوان کردی کلی بود یا برای مصاحبه؟
به نظر من هم دست دست نکن مرتیکه همین الانشم کلی از خیلی ها جلوتری … اپلای کن دیگه
ایییول … فکر داره؟؟ مگه نمی گی ۶ ماهه؟ حالا اپل نه امریکن اکسپرس… گاماس گاماس
حرفت راجه به کلی گویی بسیار درست و مفیده، تجریه اون ترکوندن و. طرح نو در انداخنن هم که برای من به قیمت از دست دادن یه کار خوب تموم شد خودت تو جریانی…
در کل بسیار مفید یود.. دم شما هم گرم! آورین آورین
بسیار مفید بود ممنون که وقت میذارید ومینویسین
هر چقدر تشکر کنم بازم کمه! باز هم ممنونمممممممممممممممممممممممم
سلام من تازه امروز وبلاگ شما را خوندم عالی بود چون منم رشته ام کامپیوتر هست . استفاده کردم .بازم بنویس لطفا.
موفق باشی
سلام. بروی چشم
از یک ساعت پیش دارم دونه به دونه پست هایی را که نوشتی میخونم امیر جان
تا اینجا به جرات میتونم بگم که این مفید ترینشون بوده. ممنون بابت به اشتراک گذاشتن تجربیاتت…
سلام آقای روشناس
ممنون از اینکه وقت میزارید و از تجربیاتتون برای ما میگید. من هنوز وارد کانادا نشدم در ایران کارمند وزارت نفت هستم و از الان استرس پیدا کردن کار رو دارم و میترسم اونجا از فشار مالی نتونم دوام بیارم و مجبور شم برگردم. اگر بشه میخاستم یه مقدار از تجربیات کاریابی افرادی که به اندازه شما مسلط به زبان نیستند و اعتماد به نفس شمارو ندارن هم برامون بگید. در ضمن و مهمتر از همه غم از دست دادن مادرتون رو تسلیت میگم من هم همدرد شما هستم و اصلن بزرگترین دلیل مهاجرتم از دست دادن مادرمه.
سلام
متقابلا ابراز تاسف و همدردی بنده بابت فقدان مادر گرامیتون رو پذیرا باشید، خداوند ایشون رو هم قرین آرامش و رحمت کنه.
در مورد این دغدغه های شما توی یک پست قدیمی و یک پست جدید مفصل صحبت کرده ام. خودتون رو نبازید ولی خوش خیالی هم نکنید. برنامه ریزی منسجم و فشرده کنید و از زمانی که دارید استفاده کنید، هم زبان و هم تخصصتون رو قویتر کنید. همه اونهایی که اومدن اینجا و موفق بودن، مثل من و شما بوده اند، پس چرا ما نه؟
بسیار عالی! مچکرم، خیلی استفاده کردم.
از توضیحات و لینک های مفیدتون ممنونم. من ایران هستم و قصد دارم که برای اقامت اقدام کنم. رشتم it هست ولی سابقه کار زیادی ندارم و دوره های سیسکو رو تو ایران گذروندم. بازار کار تو زمینه شبکه تو کانادا چطوره؟ و کسایی که به عنوان نیروی متخصص میان کانادا و اقامت دائم دارن چقدر از دولت کمک میگیرن؟ شنیدم کلاس های زبان رایگان هم براشون برگزار میشه درسته؟ بنظرتون برای تازه واردین زندگی تو مونترال بهتره یا تورنتو؟
بازار کار همه چیز اینجا خوبه اما نه به همین سادگی که من گفتم یا از بقیه میشنوید! تسلط شما روی کار, تجربه کاری عملی, پایین آوردن سطح توقع, و صد البته شانس بسیار مهمه. وگرنه در هر زمینه ای این کشور هم نیاز به نیروی کار داره.
کمک دولتی به متخصصین رو متوجه نشدم. اگر منظورتون مالی باشه, توصیه اش نمیکنم چون در این صورت سابقه اعتباری نمیتونید برای خودتون بسازید (کسانی که کمک مالی دولتی میگیرن نمیتونن کارت اعتباری داشته باشن). کلاس زبان رایگان هم بله تا دلتون بخواد هست اما باز هم توصیه اش نمیکنم. زبانتون رو در ایران قوی کنید, وگرنه اینجا که بیائید کلی وقت و پولتون رو به هدر میدید تا بتونید روش مسلط بشید. چیزی که توی ایران هم میتونید بهش برسید, با فرصت بیشتر و دغدغه خیلی کمتر و هزینه بسیار بسیار پایینتر.
در مورد زندگی در مونترال اطلاعی ندارم ولی تورنتو رو خودم دوست دارم.
با سلام
ممنون بابت اطلاعات بسیار مفید
در مورد مشاغلی که نظام تخصصی دارند مثل نظام مهندسی اگه اطلاعاتی دارید ممنون میشم اگر مستفیض بفرمایید.
ظاهرا برای عضویت و شروع کار تخصصی مدارک ما رو قابل نمیدونن و یه سری دوره و آزمون برای معادل شدن با استانداردهای تحصیلی خودشون تجویز میکنن.
متاسفانه خیر. اطلاعات من هم در همین حده، می دونم باید امتحانات مربوطه رو بدید و احتمالا دوره ای هم برید. البته ظاهرا عده ای که وضع مالی خوبی دارند، خودشون اینجا بساز و بفروشی به راه می اندازن و درآمد بسیار خوبی هم براشون داره.
ممنون از راهنمایی تون. بله منظورم کمک مالی بود. شنیده بودم که کسایی که اقامت دارن تا وقتی کار پیدا نکردن میتونن از دولت کمک مالی بگیرن. شما برای اقامت از شرکت خاصی مشاوره گرفتید؟ میشه در این زمینه هم راهنمایی کنید؟ شرکت های زیادی هستن که برای اقامت گرفتن فعالیت میکنن شما یا دوستانتون که کانادا هستن از کدومشون کمک گرفتن و از خدماتشون راضی بودن.
همونطوری که گفتم کمک مالی رو توصیه نمی کنم، سابقه اعتباریتون (که در این مملکت از نون شب واجبتره) رو به گند می کشه.
من خودم اقدام کردم، منتها در بین وکلایی که همون زمان (و البته بعدا) دیدم، علی مختاری بسیار فرد کارکشته و در عین حال دلسوزی بود. شرکت کنپارس.
مهاجرت معمولا در ۹۵ درصد موارد نیازی به وکیل نداره، ولی برای اون ۵ درصد بقیه فقط وکیله که می تونه کمک کنه!
خیلی تشکر میکنم. بسیار مفید بود.
موفق باشید .
سپاس سپاس صدتا سپاس هزارو سیصدتا سپاس
ممنون از پست خیلى مفیدتون.
سپاس. بسیار بسیار مفید به فایده بود.
از پستهای قبلی شما، هر کدوم چند نکته یادداشت میکردم اما این پست رو کامل نوشتم. همه اش نکته بود. نکتهای که هر کس باید با صرف مدت زمان زیاد و رد شدن در چندین مصاحبه و هدر رفتن پول و … به دست میاورد رو شما لطف کردید و به رایگان در اختیار قرار دادید.
بی نهایت ممنون از حسن توجهتون به هموطنهاتون.
امیدوارم غیر از تشکر، راه دیگری برای جبران لطف شما وجود داشته باشه.
خواهش می کنم
درور بر شما
یک دنیا ممنون از مطالب مفیدی که در اختیار میگذارید.
یاد و خاطره مادر عزیزتون، گرامی.
خیلی ممنون.
درود بر شما جناب امیر حسین
از دیروز شروع کردم و مطالب شما رو دارم از ابتدا میخونم.
همه مطالب خوب و مفید بودند و بنظرم این یکی از بهترین هاش بود.(شاید چون خودم برنامه نویس جاوا هستم و در مسیر مهاجرت به کبک)
اگه مشکلی پیش نیاد حدودا یه ۲ سالی فرصت دارم تا تکمیل پروسه ام.
خوشحال میشم اگر مرا پندی دهی که آن به 🙂 (برای این ۲ سال باقیمانده)
درود می فرستم به روح مادر مرحومتون و امیدوارم که همیشه سلامت و موفق باشید.
و به نوشتن ادامه بدید .
سپاس
ممنون از شما. هرچیزی که بذهنم میرسیده توی همین وبلاگ می تونید پیداش کنید.
سلام
سوالی ازتون داشتم
من دانشجو رشته ی IT هستم و قصد مهاجرت به کانادا رو دارم
میخواستم بدونم شما کلاسی مرتبط با رشتم به من پیشنهاد میتونید بکنید که به پیداکردن شغل در کانادا کمکم کنه؟
کلاس در ایران؟ یا در کانادا؟