کاریابی

آداب کار در کانادا

می خوام کمی در مورد محیطهای کاری کانادایی بنویسم. فکر می کنم با گذشت بیش از ۳ سال، الان می تونم یک تصویر مناسب از شرایط حاکم ارائه بدم. یکی از مواردی که برای من کاملا تعجب برانگیزه، برخورد کاملا حرفه ای افراد در محیط های کاریه. فرقی نمی کنه که طرف تازه فارغ التحصیل باشه یا یک نیروی سینیور، ... ادامه مطلب »

همه چیز ساختار است

اون سال اولی که تازه اومده بودم، مارکوس توی کلاس های اکسس اول و آخر همه تعالیمش می گفت: structure is everything. کلا غربی جماعت، توی کار ساختاره. این مساله رو به عینه جاهای مختلف دیده ام، که اون اول به مخاطب نقشه راه میدن. توی ایران یک نفر ازمون بپرسه: داداش تو چکاره ای؟ شروع می کنیم از اول ... ادامه مطلب »

مهاجرت بکنیم یا نه؟!

قبل از اینکه این متن رو بخونید، هرگونه مسئولیتی رو از خودم سلب کنم! به خداوندی خدا، برای من یک خونه ۶۵۰ اسکوئر فیتی و همون میزی که توی شرکت پشتش میشینم کافیه! نصف جمعیت نزدیک به صد میلیونی ایران هم بیاد اینجا، جای من تنگ نمیشه (فقط بگم، توی مترو باید بشینم ها!) اما این صحبت من رو حمل بر ... ادامه مطلب »

کار داوطلبانه Volunteer

یکی از خوانندگان وبلاگ در مورد کار داوطلبانه یا Volunteer سوال کرده بودن و اینکه آیا فایده ای داره یا نه. در کنار مقوله کار داوطلبانه، یک نوع کار دیگه هم داریم، به اسم اینترن شیپ، مشابه همونی که پزشکها انجام میدن و توی ایران بهش می گفتیم انترن. کار داوطلبانه اسمش روی خودشه، داوطلب میشید مفت و مجانی و ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دو تا بعد آخر!

یکی دو روز از رفتنم به سرکار گذشته بود. دیدم یک ایمیل اومد از شهرداری که ما تو رو انتخاب نکردیم. حواله دادم به همون جایی که باید می دادم! از این شرکته که شروع کرده بودم، خوشم اومده بود. فکرهایی هم توی سرم اومده بود که بهتر می دیدم همینجا کار کنم. یک روز که داشتم بر می گشتم خونه، ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت نهم

همونطوری که گفتم بعد از دریافت پیشنهاد کاری رندل، با اکسس تماس گرفتم که در مورد قرارداد راهنماییم کنن. به محض دریافت نامه تبریک جنیا، بهش زنگ زدم. از خودم خوشحالتر بود! گفت روزم رو ساختی (you made my day). قرار شد تلفن یک نفر رو بهم بده و ۱۵ دقیقه بعد تماس با اون بنده خدا برقرار شد. توی ... ادامه مطلب »

one-o-eight Idea Space

روز بعد از مصاحبه با شهرداری، شال و کلاه کردم به سمت شرکت ۱۰۸ Idea Space. با کسی که با من قرار بود مصاحبه کنه، قبلا پشت تلفن حرف زده بودم. هر چند احمقانه به نظر میرسید، ولی نسبت به شهرداری خوشبین بودم. بابت همین، خیلی بیخیال و ریلکس نشستیم گپ زدیم. آخرهای صحبتمون بود، که روی یک کاغذ، یک ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت هفتم

با نزدیک شدن به روزهای پایان سال، پیدا کردن کار سخت تر و سخت تر میشه. باور کنید اینجا اسمش خارج و جهان اوله! صد رحمت به ایران. شرکت های خصوصی که تا آخرین روز سال کار میکردیم. شرکت های دولتی هم که عملا فرقی نمیکرد اول سال باشه یا آخر سال، کلا تعطیل بودن! اما اینجا از اواسط نوامبر ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت ششم

جریان کاریابی من در اون دوران، هر بدی که داشت، این خوبی رو هم داشت که بهم فهموند، من از نظر دانش فنی چیزی کم ندارم. تازه یک جاهایی مشخص شد که بیشتر از چیزی که لازم است میدونم. بعد از fresh books، یک شرکت رفتم که دنبال برنامه نویس PHP میگشت. وقتی رفتم، دیدم ٣-۴ نفر آدم نشستن و دارن امتحان میدن. ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت پنجم

جریان فرش بوکز حسابی روح و روانم رو به هم ریخت. من مرتکب هیچ اشتباهی نشده بودم، این رو همه می گفتن. حتی مارکوس بهم گفت با چیزهایی که تو تعریف می کنی، مطمئن باش یک موضوع داخلی توی اون شرکت بوده که به اینجا ختم شده. ولی برای من چه فرقی می کرد، مهم این بود که نشد. اون ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – Freshbooks

قصه ای که می خوام تعریف بکنم، بقول رضا جاسبی، قصه پر غصه ایه! هنوزم یادآوری خاطره اش برام ناراحت کننده است. توی سایت Indeed برای شرکتی به اسم Freshbooks دو تا موقعیت کاری پیدا کرده بودم. یکی از کارهایی که همیشه با دیدن جاب پست می کردم، این بود که اولا ببینم محل جغرافیایی شرکت کجاست (خیلی دوست داشتم ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت سوم

در قسمت دوم گفتم که یک مصاحبه با شرکت Palomino داشتم و چون شرکتش کوچیک بود و از طرفی هم یکی دو تا سوالش رو جواب نداده بودم، امیدی نداشتم که کسی باهم تماس بگیره. ولی در عین تعجب، یک هفته بعد ایمیلی اومد که CEO شرکت می خواد باهت صحبت کنه. من هم دوباره رفتم که صحبت کنم. وقتی ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دوم

تا اینجا گفتم که شک کردم نکنه راهی که دارم میرم اشتباهه؟ با یوسف صحبت کردم، غر غر هام هم شروع شد و نسبت به شرایط کار، بدبین شدم. توی همون روزها، یکی از معلم های زمان دبیرستان – که توی کلگری زندگی می کنن – اومده بود تورنتو. یک شب جایی با هم مهمون بودیم و بعد از چندین سال ... ادامه مطلب »

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت اول

خب، قرار بود در مورد کاریابی بنویسم. کش و قوس و پستی و بلندی های فراوانی داشت. برای خیلی ها و از جمله من، لحظاتی پیش میاد که آدم به خودش میگه: اصلا ارزشش رو داشت؟ آیا کار درستی کردم، یک موقعیت خوب، زندگی بی دغدغه و درآمد خوب و خانواده و … رو رها کردم و اومدم از صفر، ... ادامه مطلب »

نکات دیگری در مورد مصاحبه

چقدر مشتاقان این وبلاگ زیادن! به نشانه اعتراض، دیگه توی فیس بوک بروز شدنش رو اعلام نمی کنم، ببینم چند نفر خودشون یادشون می مونه بهش سر بزنن. لطفا برای یک بار هم که شده، ایرانی بازی رو بذارید کنار، هیچ اتفاقی براتون نمی افته (اگر افتاد، جواب وارثان و بازماندگانتون با من!) حداقل اسمتون رو توی کامنت ها بذارید ببینم ... ادامه مطلب »