دفعه قبل از مادرم در حالی خداحافظی کردم که لبخند می زد و گفت به خدا سپردمت امیر جان. این بار به قول خواهرم، مادرمون رو به خدایی سپردیم که در تمام زندگیش با اسم اون شروع به کار کرد، در تک تک لحظه های زندگیش اون رو ناظر بر کارهاش دونست، ما رو با اون آشنا کرد و ارتباط بین ... ادامه مطلب »
بایگانی ماهانه: مارس 2015
Nocheinmal… Frankfurter Flughafen
لحظه ای که هواپیما توی فرودگاه فرانکفورت نشست، احساس کردم یک چیزی دست انداخت و راه نفسم رو بند آورد. اضطراب غریبی تمام وجودم رو فرا گرفت. به گیت ۲۸ لوفت هانزا که رسیدم دیگه نتونستم دووم بیارم. لعنتی، این همون جایی بود که کمتر از دو ماه پیش، با مادرم صحبت کرده بودم. اون شب سورپریزش کردم، یادم نمیره ... ادامه مطلب »
ای خدای مهربونم… واسه تو رسیده مهمون…
یکی از بدترین اتفاقاتی که می تونه برای یک مهاجر بیفته، از دست دادن عزیزانشه. حالا هرقدر این عزیز نزدیکتر باشه، درد و غمش بیشتره. و حالا اگر عزیزترین آدم در زندگی کسی باشه، فاجعه است. همه یک روزی گریان به این دنیا اومدیم و یک روزی هم خواهیم رفت. پدربزرگ خدا بیامرزم میگفت خدا وقتی دو چیز رو آفرید، بر ... ادامه مطلب »
شب سال نو ما
با توجه به اتفاقاتی که در اواخر سال ۱۳۹۳ برام افتاد، خیلی دل و دماغ برگزاری آداب و سنن سال نو رو نداشتم. باز هم این میونه، دم بهروز گرم که خیلی وقت ها حواسش به من و علی هست. البته صبح که رسیدم سر کار، رندل بعد از گود مورنینگ بهم با شور و شوق گفت: Happy Nowrouz! گفتم ... ادامه مطلب »
آخرین پست ۱۳۹۳
امروز یک همکار جدید برامون اومد. یکی رفت و یکی اومد، یا بهتره بگم یکی رو رفتوندن و یکی رو آوردن. اسمش مارکو بود، اول فکر کردم ایتالیایی باشه. ولی نبود، باهش صحبت که کردم گفت که کاناداییه. حالا البته از روی موهای سیاهش میشه حدس زد که پدر و مادرش مال اینجا نیستن ولی خودش به هر حال متولد ... ادامه مطلب »
کمی از محیط کاری
یکم از محیط کاری بنویسم. ظاهرا پستهای کاربردی خیلی جذابیت نداره، پستی که در مورد مالیات نوشتم حتی یک فیدبک هم نداشت! سایر پست ها و بخصوص اونهایی که میزان الخورتک بازیشون بالاتره، مخاطب بیشتری هم دارن. الان بیشتر از ۳ ماهه که مشغول به کار شده ام. همونطور که قبلا هم گفتم، بیشتر شوآف می کنن تا کار واقعی. ... ادامه مطلب »
یک صبح به روایت تصویر
صبح از در خونه می زنی بیرون. سوار آسانسور میشی: با سرعت سرسام آوری از طبقه ۲۷ میرسی به لابی ساختمون: خیابون سمت راستت رو میری به سمت میدویو: دان کستر رو میری به سمت یانگ: اول صبحه و خیابون یانگ حسابی شلوغه (قابل توجه خوانندگان عزیز در ایران، تعریف شلوغی تهران و تورنتو یک مقدار با هم متفاوته!) به ... ادامه مطلب »
اسفند ماه
اسفند ماه رو همیشه دوست داشتم. خیلی سریع سپری میشد و به عید می رسیدیم. از اول اسفند، نگاه می کردیم ببینیم چند روز از آخر سال رو میشه تعطیل کرد یا مرخصی گرفت، که به شلوغی جاده فیروزکوه برخورد نکنیم. تبریکات سال نو از طرف شرکت های همکار می رسید و ما هم به نوبه خودمون برای بقیه تبریک ... ادامه مطلب »
اظهار نامه مالیاتی
بر هر ساکن کانادا اعم از مقیم دائم یا شهروند، واجب عینی است که هرسال پیش از آنکه به حسابش برسن، خودش به حسابش برسه. هرچی درآورده رو رو کنه و بفرسته برای آقای دولت، بدهکار شد پرداخت کنه و طلبکار هم شد، پولش رو بگیره بره حالش رو ببره. برخلاف نظامی که در ایران بود، که پول وقتی میرفت ... ادامه مطلب »
این روزهای تورنتو
برطبق گزارش environment canada، فوریه امسال سردترین فوریه در طول تاریخ تورنتو بوده! به قول خودشون هیچکس زنده نیست که بتونه فوریه ای سردتر از این رو به خاطر بیاره. متوسط دمای هوا منفی ۱۲٫۶ بوده و سردترین روز هم دمای هوا منفی ۲۵٫۵ که البته به خاطر وزش باد سگ مصب wind chill احساس سرما منفی ۴۰ بوده. دلم میخواست ... ادامه مطلب »