خانه » نوشته های شخصی » دوستان و مهاجرت

دوستان و مهاجرت

یکی از چیزهایی که در مهاجرت ممکنه تغییر کنه، دوستی و رفاقت آدم ها با همدیگه است. خیلی آدم ها که ممکنه باهشون نزدیک یا حتی فامیل باشی، وقتی پای مهاجرت میاد وسط، علاقه شون رو فراموش می کنن. خودشون رو از بقیه قایم می کنن، تماس ها رو بی جواب میذارن و خلاصه آدم جدیدی میشن که از روابط گذشته خودش گریزانه و علاقه ای بهش نداره.

دلیلش برای هرکسی یک چیزی می تونه باشه. ممکنه به این دلیل باشه که سبک زندگیشون تغییر کرده و با اونی که تا بحال بوده فرق می کنه و از ترس قضاوت دیگران ترجیح میدن که با افراد قدیمی ارتباطشون رو قطع کنن. تمایل دارن همونطوری که زندگی رو جدید کردن و دارن از اول میسازنش، ارتباطاتشون رو هم از اول بسازن. قدیمی ها رو مثل بقیه چیزها دور بریزن و جدیدترشون رو پیدا کنن. این امر می تونه بدلیل نادیده گرفتن حریم خصوصی زندگی افراد باشه که در این پست بهش پرداخته ام و متاسفانه چیزیه که وجود داره و کاریش نمیشه کرد. تا وقتی این فرهنگ احترام به حریم خصوصی دیگران بین ما جا نیفتاده باشه این معضلات هست و نمیشه مردم رو بابت قطع ارتباطشون ملامت کرد.
متاسفانه افرادی هم هستند که فقط تا زمانی که نیاز دارن، دوست شما هستن. به محض رد شدن خرشون از روی پل، دیگه نام و نشانی ازشون باقی نمی مونه. این افراد، مقوله رفاقت و دوستی و کمک به دیگران رو به گند میکشن و متاسفانه تاثیر منفی این زالو ها، برای سایر افراد باقی می مونه. کسی که یک بار از چنین فردی لطمه خورده، دیگه برای افراد دیگه هم پا پیش نمیذاره و بنابراین این افراد فقط یک نفر رو آزرده نمی کنن، بلکه باعث توقف یک رفتار انسان دوستانه میشن. خود من با یکی از این عوضی ها برخورد داشتم، نه تنها من بلکه افرادی که من بهش معرفی کردم و کمکش کردن رو کلا پیچوند. وقتی اومد تورنتو، توی شهر بلد نبود راهش رو پیدا کنه و بابت پیدا کردن خونه و کار و … کلی مزاحمت برای من و افراد دیگه ایجاد کرد، بعد از اینکه کارت اقامتش برای من پست شد و بهش تحویل دادم، رفت و دیگه پشت سرش رو هم نگاه نکرد.
من به شخصه، با دوستانی که بعد از مهاجرت هم دوست موندن ارتباط رو حفظ کردم. حتما این مطلب رو شنیدید که همه چیز تازه اش خوبه، مگر رفیق. برای بسیاری از ما مهاجرت به معنی جدا شدن از خانواده است، جدا شدن از کسانی که هم خون ما هستند و از اون ببعد کانال ارتباطیمون میشه اینترنت و وایبر و فیس بوک. منتها هیچی جای روابط انسانی رو نمی گیره و اینجاست که اون دوستان قدیمی ارزش خودشون رو بیش از قبل نشون میدن. به دوستانم می بالم، وقتی توی فیس بوک اعلام می کنم که برای کاری نیاز به همراه دارم و یکدفعه ۱۰ نفر آدم اعلام آمادگی می کنن و کار به جایی میرسه که علی شاکی میشه و به خودش بد و بیراه میگه که چرا به اون چیزی نگفته ام و توی فیس بوک درخواست کمک کرده ام. بقیه دوستان هم محبت دارن و خلاصه اینکه احساس نمی کنم تنها هستم.
آدمهای زیادی هستند که قبل از مهاجرت شما، با هم دوستی دارید. آدمهایی هستند که وقتی در شرف اقدام برای مهاجرت هستید براتون کلی تعارف تیکه پاره می کنن و بهتون اطمینان خاطر میدن که “بلند شو بیا خیالت راحت باشه”، ولی وقتی که قضیه جدی میشه دیگه میرن و پیداشون نمیشه. در مقابلش، آدمهایی هستند که شاید حتی انتظارش رو هم ندارید، ولی حتی لازم نیست که نیازتون رو به زبون بیارید. شاخک های این آدمها انقدری قویه و انقدر مرام دارن، که نگفته به کمکتون میان. قدر این آدمها رو بدونید و سعی کنید خودتون هم یکی از این آدمها باشید (این رو با خودم هم هستم).

۱۶ نظر

  1. سلام،
    درست مثل معتادها صبح به صبح میام سر می زنم اگه پست جدید باشه خوشحال میشم، اگه نباشه …. کامنت ها رو می خونم و منتظر میشم برای پست بعدی. بدون اینکه طرفم رو بشناسم یا دیده باشم عجیبه نه؟!
    اینو نوشتم که بگم واقعا آدما برای داشتن رابطه های خوب و انسانی، برای محبت کردن، برای کمک کردن، برای یه لبخند ساده زدن لازم نیست رابطه خونی داشته باشند اونی که تو شادیت باهات می خنده و تو غمت در کنارته و باهات گریه می کنه همون از همه بهت نزدیکتره، باید به هر شکل نگهش داشت. تو دنیا اونچه که از همه چی پایدارتره محبت و انسانیته.
    منم به خودم این توصیه رو می کنم و فکر کنم هر از گاهی باید اینو به خودمون یادآوری کنیم

  2. سلام
    آدم اگه خوبی می کنه به خاطر دل خودش و حس خوبی که بهش میده می کنه و همین باعث میشه که توقع ای از طرف مقابلت نداشته باشی حتی یه تشکر، البته اگه این متقابل باشه که چه بهتر. نگرشت که اینطوری باشه آسوده ای. “شاد باشی”

    • امير حسين روشناس

      درسته، منتها چرا باید اینطوری باشیم که حتی یک تشکر خشک و خالی رو از کسی که گره از مشکلمون باز کرده رو دریغ کنیم. به جایی بر نمی خوره و مهمتر اینکه اون رفتار پسندیده ادامه پیدا خواهد کرد. هرقدر هم آدم وارسته باشه، احساس خوبی بهش دست نمیده، فکر می کنه ازش سوء استفاده شده.

      • بله همینطوره که شما می گین، ولی شما نمی تونین شخصیت کسی رو عوض کنید اونم همچین آدمی رو! پس خوبی کن واسه دل خودت و شاد شو به خاطر عمل و رفتار خودت، اینطوری درگیر گفته ها و نگفته ها هم نمی شین. این نسخه ای هست که همیشه جواب میده.

        • امير حسين روشناس

          در کمال احترام برای شما باید بگم من خودم به شخصه نمیتونم ناسپاسی رو تحمل کنم. همونطوری که گفتم، این میتونه وارستگی فرد رو نشون بده که در مقابل بی معرفتی یک نفر، بازم به اون آدم محبت کنه. اما من در زندگی معتقد به عدالت هستم، تا حدی که مقدور باشه. جواب خوبی رو اگر با بدی گرفتم، اون رابطه حتما کات خواهد شد.

  3. سلام
    داغ دلمو تازه کرده تا دلت بخواد از این آدما دور و برم بودن یکی یکی کاتشون کردن یکش هم چند روز پیش بود. کارش افتاده بود به من بهش گفتم وقتی کار داری یاد من می افتی بهتره دوستی بین ما نباشه. دلم سوخت از اینکه کیا را دوست خودم قرار دادم فقط فکر منافع خودشون هستن. دلم خونه از این دوستی ها…

    • ولی من هیچ وقت نمی تونم همچین جمله ای به کسی بگم . بالاخره اون فرد توو اون لحظه با حس و اعتمادی که داشته جلو اومده و درخواستی کرده.

      • امير حسين روشناس

        همونطور که در پاسخ به یک کامنت شما عرض کردم، بنده با مریم خانم موافقم. بدون اینکه قصد توهین داشته باشم، اگر باز هم به اون آدم بی چشم و رو کمک کنم، احساس حماقت خواهم کرد.
        البته به شما زهرا خانم تبریک میگم بابت روح بزرگی که دارید، امیدوارم این قبیل آدم های نا سپاس شما رو هم به نقطه ای که من یا مریم خانم هستیم نرسونن.

      • طرز فکرت مشابه طرز فکر منه..من هم پوست کلفتم در محبت کردن ولی..جدا از سواستفاده های مکرر..بعضی از سواستفاده ها همچین آدمو در چارچوب قرار میدن که تو نمیخای تو اون چارچوب باشی یا وصله هایی بهت میچسبونن که ادامه محبت برات دردسر ساز میشه. اینجاست که به این حرف قرآن گوش میدم: در همه چیز میانه رو باشید

  4. دوست قدیمی و دوست خوب و از همه بهتر دوست قدیمی خوب تو مهاجرت از نون شب هم واجب تره آقا جان، به قول این ور آبیا: کنت اگری مور!! .. من اگه اینجا این دوستا رو نداشتم می پوسیدم…

  5. باسلام. والا صحبتهات کاملا درست و حرف حساب هست. الان دقیقا من چند وقته با یکیش رو دررو شدم. طرف دو سه ماه پیش اینجا بودو هنوز نرفته بود. همین تا پاش رسید اونجا. دیگه همه چیزو یاش رفت. هر چی ایمیل هر چی سوال هر چی ازش میپرسمو ازده تا مورد یکیشو جواب میده. حالا مثلا اگر خود سادم بود. تا تهش رو واسه هفت جدو اباد یارو کالبد شکافی میکردم.

    • امير حسين روشناس

      البته این رو بهتون بگم، اون اوائل که میایید اینجا، از دست همه دیوونه میشید! از بس همه میخوان بدونن چه خبره و چیکار میکنید و تجربیات جدید چطوره و …
      یکی از اهداف من از راه انداختن این وبلاگ هم همین بود، اینکه هی مجبور نباشم برای همه حرف تکراری بزنم! باور کنید بعد از یک مدتی شما هم خسته میشید.

  6. وقتی پسرم تازه از ایران رفته بود تا مدتها مایل نبود با هیچکدوم از بستگان که بشدت کنجکاو بودند الان اونجا داره چکار میکنه و سوال پشت سوال و اینکه چطوری میتونن اقدام کنند برای مهاجرت و از این حرفا ، صحبت کنه ، کلافه میشد و حتی از تماس با خود ما هم وقتی که در جمعهای خانوادگی دور هم بودیم اجتناب میکرد . دو سال گذشت تا تونست با این ماجرا کنار بیاد …
    هر کسی هم که با راهنمایی های اون رفت و حتی از وکیل او استفاده کرد ، بعد طلبکارش شد !

    • امير حسين روشناس

      اون اوائل که همه فقط می خوان بدونن اون طرف چه خبره و اونی که مهاجرت کرده باید کلا کار و زندگیش رو تعطیل کنه و شروع کنه به تعریف کردن یک سری حرف های تکراری برای تک تک آدمهایی که باهش تماس میگیرن! همه هم در هر تماسی به طور متوسط ۷ بار می پرسن دیگه چه خبر؟!
      حق ناشناس هم که …

  7. دقیقا به این فکر می کردم چقدر خوبه این همه دوست خوب و انسان های خوب اونجا کنارتن.خدا حفظتون کنه.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*