خانه » بازار کار » برگشتم

برگشتم

مدت طولانی میشه که ننوشتم. جذابیت های اولیه کانادا برام تموم شده بود و دیگه زندگی رو باید شروع می کردم. فاز جدید از مهاجرت، که بزرگترین مشکل سر راه هم هست، برام شروع شده بود. کلاس های اکسس که تموم شد شروع کردم اقدام برای کار. با توجه به روحیات و خلق تنگم، ترجیح دادم یک مدتی ننویسم، چون خودم احساس می کردم فضای عمومی این وبلاگ مثبت بوده و هست، و ترجیح دادم این فضا رو خراب نکنم. تصمیم گرفته بودم تا زمانی که کار پیدا نکرده ام و ذهنم مرتب نشده، چیزی ننویسم. بنابراین الان که این متن رو دارم می نویسم، می تونید حدس بزنید که کار پیدا کرده ام!

قصد دارم راهی که رفتم، تجربیاتی که کسب کردم، ناکامی هایی که باهشون روبرو شدم رو تعریف کنم. شاید به درد شما هم خورد. برای این پست، چند تا توصیه دارم که شنیدنشون خالی از لطف نیست:

  • هرقدر می خواهید غر بزنید! هرقدر می خواهید بد و بیراه بگید. هر قدر می خواهید عصبانی بشید. فقط یادتون باشه، ناامید نشید! من همه اون کارها رو کردم، ولی شخصیتا اینطوریم که اصلا نمی دونم ناامیدی چیه. استراتژیهام رو عوض کردم، با آدمهای مختلف مشورت کردم، داد وبیداد کردم، با پررویی تمام با شرکتها و آدمها رابطه برقرار کردم، ولی ناامید نشدم. مسخره بود، آدمی مثل من، در مقابل مملکتی مثل کانادا تسلیم بشه؟!!!! اصلا و ابدا!

  • قدر و قیمت خودتون رو بدونید. خیلی وقتها وسوسه میشید که این کار رو قبول کنم! حالا حقوقش کمه، اشکال نداره. حالا راهش دوره، مهم نیست. حالا ازش خوشم نمیاد، از هیچی که بهتره. من این کار رو نکردم و به کسی هم توصیه نمی کنم این راه رو بره. برخلاف چیزی که در ایران بوده ایم، اینجا لذت بردن از کار، یک باید هستش. یکی دو جا که مصاحبه رفتم، طرف رسما بهم گفت: من فکر نمی کنم از این کار خوشت بیاد! کانادایی ها اصلا مثل ما ایرانی ها فکر نمی کنن که: کار کاره، باید انجامش داد. عقیده دارن باید به کار علاقه داشته باشی تا خودت رو وقفش کنی. مسخره به نظر میاد، ولی خب اینجا قانونش اینه. از اون طرف هم بهش نگاه کنید، خیلی خوبه. چون اگر کاری که دوست داری رو پیدا کنی، یقینا با علاقه سرکارحاضر میشی، دیگه فقط به چشم کار و محل درآمد بهش نگاه نمی کنی و از لحظات اون کار هم لذت می بری.

  • بسیاری از جاب پست هایی که می بینید، سرکاری هستند! برای این مساله خودتون رو آماده کنید. من ۲۰۰ تا رزومه فرستادم! و ۲۰ تا مصاحبه از این ۲۰۰ تا رزومه دراومد. از این ۲۰ تا هم، ۲-۳ تاشون به نتیجه نهایی رسید که به تدریج تعریف می کنم.

  • اصلا دلیلی نداره خودتون رو پایین بیارید. انعطاف پذیری خیلی خوبه، اما به این معنی نیست که اگر مثلا یک متخصص برنامه نویسی با ۱۰ سال سابقه کار هستید، برید برای یک کار اقدام کنید که مخصوص تازه کارهاست. مدیر اگر هستید، می تونید کار مدیریتی هم پیدا کنید (که برای من این اتفاق افتاد). ولی باید صبر داشته باشید، و بازم میگم، نا امید نشید. هر اندازه سمتتون بالاتر باشه، دستیابی بهش هم سخت تره اما اصلا به این معنی نیست که نشدنیه. اتفاقا خیلی هم شدنیه.

منتظر نوشته های آینده ام باشید!

۱۳ نظر

  1. موفق باشی در کار جدیدت، خوشحالم که ناامید نشدی! 🙂

  2. سلام . خیلی خوشحالم که کار خوبی پیدا کردید . موفق و سلامت باشید.

  3. تبریک تبریک تبریک
    امیدوارم همیشه موفق باشین.
    خیلی خوشحال شدم از اینکه کار مناسبی پیدا کردین.
    منم منتظر سیستم جدید مهاجرتم . برام دعا کنین.

  4. تبریک میگم کلی

  5. خیلی عالی می نویسی، من فکر کنم شما یه روز تصمیم به نوشتن کتابی می گیرین.
    منم یکی از اساتیدم هیات علمی دانشگاهی تو کانادا بوده قرار شده کمکم کنه.
    لحظه شماری می کنم تا قانون جدید مهاجرت بیاد سریعا اقدام کنم.

    • امير حسين روشناس

      والا قوانین جدید مهاجرت به نظر نمی رسه که خیلی خوب باشن. اگر امکانش رو دارید سریعتر اقدام کنید.

  6. سلام امیر حسین جان،
    من مهر پارسال تورونتو لند کردم و مدتی بعد برگشتم ایران برای انجام یک سری کارهای ناتمام و قصد دارم برای سپتامبر دوباره برگردم. تجربه کاریه من برنامه نویسیه تحت وب جاواست، با اینفوتک آشنایی دارم ولی حوزه کاریم بیشتر نرم افزارهای اتوماسیون اداری و بی پی ام بوده.
    از خوندن تجرباتت خیلی استفاده کردم چون خودم هم تو مدت دو ماهی که اونجا بودم خیلی از گفته هات رو لمس کردم و می دونم چه بالا پایین هایی تو این پروسه داشتی. در هر حال بحث در مورد چالش های مهاجرت فراوانه ولی همونطور که گفتی یک مهاجر هم کم کم به آرامش می رسه و قطعا اگر مثل شما تلاشگر و مسولیت پذیر باشه بیش از داشته های معنوی و مادیش در ایران به دست میاره.
    تنها مسئله ای که برای تازه واردی مثل من نگران کنندس پیدا کردنه کاره که شما هم تجربیاتت رو در این مورد مطرح کردی. من هم سن شما هستم ولی خوب شما این فرصت رو داشتی که در حوزه های دیگه نرم افزار ورود کنی و تجربه بدست بیاری ولی چیزی که من همچنان بهش علاقه دارم و قصد دارم اونجام ازین کانال به بازار کار ورود کنم همین کار توسعه وب اپهاست تا بعد چه پیش آید.

    یه سئوالی دارم، اگه ممکنه یه کم بیشتر در مورد کلاس اکسس توضیح بده. به من دوره coop در Yorkdale adult school معرفی شده که یه دوره ۶ ما هست و تجربه کار کانادایی هم به صورت Internship درش لحاظ شده. به نظرت برای فیلد کاری من چنین کلاس های مفیده فایده هست یا وقت تلف کرده؟ من خودم تصوم اینه که این کلاس ها دستکم مهارت های محاوره ای، ارتباطی و تطبیق پذیری تازه وارد رو بالا می بره ولی از نظر پیدا کردن کاره مناسب هنوز شک دارم.

    • امير حسين روشناس

      خودت جواب سوالت رو دادی. این کلاس ها از نظر آشنایی کلی با حال و هوای کار خوب هستند. منتها ۱۵ درصد بازدهی دارند و ۸۵ درصد شوآف (که ما چنینیم و چنانیم). بیشتر برمیگرده به آماده کردن رزومه (که توی این کلاس ها نکاتی رو میگن ولی حتی اونها هم صددرصد درست نیست) و در مرحله بعدی پرزنت کردن قابلیت ه ا و توانایی هات در جلسه مصاحبه.

  7. آقا خیلی جالبه
    با اینکه این حرفارو دو سه سال پیش نوشتی ولی الانم خوندن اینکه شغلی که بهش علاقه داشتیو پیدا کردی خوشحال کنندست.

  8. خیلی خوشحالم از پوزیشن هم رده کارت در ایران پیدا کردی.
    امیدوارم من هم بتونم پوزیشن مشابه و برابری پیدا کنم و گرنه زود دپرس میشم.

  9. واقعا خوشحال شدم کار مناسب رو پیدا کردید. برام مهم بود که آدمی با تفکر شما(چون تا حدی شبیه به خودمه) تو کشوری مثل کانادا چطور کاراش پیش میره. و چقدر حرفتون راجب نا امیدی درسته.

جوابی بنویسید میثم حسینی جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*