خانه » زندگی در کانادا » اپلیکیشن های کاربردی در کانادا

اپلیکیشن های کاربردی در کانادا

وقتی میرسی کانادا (یا احتمالا خیلی جاهای دیگه دنیا)، تا مدتی هنوز درک نکردی که خیلی از محدودیت ها و حتی آرزوهایی که داشتی برطرف شده ان. کم کم، دستت میاد که شرایطت فرق کرده. دیگه لازم نیست برای خریدن یک کتاب، یک برنامه کاربردی یا حتی یک دستگاه به خصوص که خیلی چشمت رو گرفته، متوسل به فیلتر شکن و شرکت های فروش ویزا کارت و نمی دونم سرچ روی اینترنت برای دانلود برنامه و کتاب و … بشی. کارت اعتباری میشه جزئی از زندگیت و خیلی زود عادت می کنی به استفاده ازش در همه امور زندگیت، خیلی راحت خریدهات رو آنلاین می کنی، چیزهایی که همیشه اسمشون رو شنیده بودی و دستیابی بهشون خیلی دور از ذهن بود الان فقط چند تا کلیک باهت فاصله دارن.
موبایلت پلن دیتا داره، و با خیال راحت سرت رو می اندازی از اینطرف شهر میری اون طرف شهر، جاهایی که فقط اسمشون رو شنیدی و براحتی با استفاده از نقشه گوگل، راهت رو پیدا می کنی. راه پیدا کردن که سهله، مدت زمان تقریبی رسیدن به مقصد، راه های جایگزین و حتی زمانی که داری رانندگی می کنی، خانم یا آقای سخنگوی گوگل بهت میگه از کجا و چطوری بری!
وایسادی ایستگاه اتوبوس، وسط زمستون و سرمای -۴۰ درجه (آخ که چقدر دلم خواست! این تابستون زود تموم شه دوباره زمستون بیاد!). همه که مثل من نیستن با سرما حال بکنن، میخوای ببینی این اتوبوسه کی میاد. Rocketman رو اجرا می کنی و بهت میگه فلان اتوبوس تا چند دقیقه دیگه میرسه به این ایستگاهی که تو وایسادی.
می خوای ببینی جایی که هستی کجا حراجی خورده و قیمت چی پایین اومده. Reebee رو برای همین دانلود کردی، اجراش می کنی و سه سوت تمام فروشگاه های دور و برت رو زیر و رو می کنه و بهت میگه از کجا، چی رو به قیمت مناسب بخری.
توی مرکز خرید داری می چرخی و یکدفعه فروشگاه یک ترانه خیلی باحال رو پخش می کنه. Shazam رو که اجرا کنی بهت اسم آهنگ و خواننده و جد و آبادش رو میده.
آیتونز و گوگل پلی، دیگه درشون به روی تو بسته نیست، تو هم مثل بقیه کسانی که در دنیا آیفن و اندروید دارن میتونی بری کاملا رسمی و شیک ثبت نام کنی و خدماتی که می خوای رو بگیری و تازه گیر و گور هم که خوردی، از پشتیبانی و خدمات مشتری استفاده کنی (یک بار توی شرکت خودم به مشکلی برخورد کردم روی Apple Server. شروع کردم به ور رفتن با برنامه، همکارم که شاهد ماجرا بود گفت اگر بخوای می تونی زنگ بزنی اپل، اسکرین رو باهشون Share می کنی و راهنماییت می کنن! من هم که هنوز به این چیزها عادت نکرده ام، گفتم نه خودم حلش می کنم! حل هم شد، ولی تفاوت دیدگاه من – که می خوام همه مشکلات رو خودم حل کنم – با تفاوت دیدگاه یک کانادایی رو ببینید!).
می خوای ولخرجی کنی یا دیرت شده یا به هر دلیلی می خوای با تاکسی جایی بری. برنامه Uber رو اجرا می کنی و کلاس ماشین دلخواهت رو تعیین می کنی و نزدیکترین خودرویی که اون اطراف داره پرسه میزنه میاد سراغت، می تونی موقعیتش و اینکه کی میرسه پیشت رو هم ببینی.
ماهواره حداقل توی تورنتو که خیلی مرسوم نیست، تلویزیون رو باید به صورت کابلی مشترک بشی (چیزی که خودش در حال کمتر وکمتر شدنه) ولی راه حل دم دست تر، اشتراک شبکه هایی مثل نت فلیکس هستش، با ماهی حداقل ۸ دلار به صدها فیلم و سریال دسترسی داری که می تونی بصورت online stream تماشا کنی. یک گزینه دیگه ات، Apple TV هستش که اونم کلی فیلم و سریال رو می تونی دسترسی داشته باشی.
همه مثال های بالا رو زدم، برای اینکه بگم اگر عازم این دیار یا هر کشور به اصطلاح پیشرفته ای هستید، باید خودتون رو با این مسائل، با این مظاهر جدید تکنولوژی و زندگی عادت و تطابق بدید. با این موارد، زندگی خیلی شیرین تر و راحت تر میشه و بعد از مدتی دیگه بدون این چیزها نمی تونید زندگی کنید!

۲۴ نظر

  1. آدم بعد یه مدت که عادت کنه به این وضعیت، عادتای قبلیش خنده دار یا دور از ذهن میشه. حتی واسه منی که نسبتا تازه اومدم الان آدرس پیدا کردن و پیدا کردن راهای مختلف رفتن به اون آدرس با وجود گوگل مپ و ترانزیت و … یه کار ساده و تبدیل به عادت شد، در حالی که تا همین ۲-۳ ماه پیش تو ایران واسه رفتن به یه جای جدید حداقل نیم ساعت واسه پیدا کردن آدرس اون محل محاسبه میکردیم!!!

  2. همین مسائل تا حدودی باعث میشه وقتی یه سفر میایی ایران میبینی چقدر سختته برای هر چیز کوچیک کلی وقت بزاری و عذاب بکشی چون طعم لذت بخش کیفیت و این روی سکه رو چشیدی و دیگه سختت میشه که به زندگی قبلیت برگردی ! شاید این مسائل خیلی پیش افتاده بیاد ولی واقعا روی لذت بردن از زندگیت تاثیر میزاره چون از بچگیت اونجا نبودی که برات عادی باشه!
    ایکاش کمی توی مملکت خودمون بهمون احترام میگذاشتن و …
    خیلی ممنون بخاطر مطلب خوبتون

  3. تو تهران هم اپلیکیشنی اتوبوسرانی و مترو هست که دستکمی از اپلیکیشن های حرفه ای نداره

  4. صحبت از تکنولوژی شد , خواستم بدونم که درآمدیک برنامه نوییس , در کانادا , چه قدر میتونه باشه
    و به نظر شما اونجا #C بیشتر پرکاربردتره یا Java

    • امير حسين روشناس

      در مورد این مساله توی کامنت های پست های کاریابی صحبت کرده ام. جاوا بازار کار خیلی خوبی داره.

  5. خوب بود مرسی

  6. سلام
    اسم Reebee رو درست گفتین ؟ من سرچ می کنم تو استور همچین اسمی نیست!

  7. مسلما این تغییرات باعث راحتی و افزایش کیفیت زندگی میشه اما به شخصه از این حجم تغییرات استرس می گیرم.

  8. اقا سرمای ۴۰- رو خوب اومدی.
    این چیزا که گفتی تقریبا یه یکی دوسالی هست که تو شیراز کار خودشو به طور رسمی شروع کرده و خوب هم جواب داده. در خصوص امور حمل ونقل که بسیار بسیار عالی هست. اتوبوسهاش همگی سیستم جی پی اس و به ماهواره وصلن. متروهم بعد از ۱۵ سال تازه راه افتاده. به هر حال از قدیم میگن شیرازو میگن افتاب جنگ.
    البته ناگفته نماند که اون سرمارو هنوز تجربه نکرده.

  9. خیلی موضوع خوب و جذابی بود. شما اطلاعاتی دارید که اگر یه نفر بخواد تو کانادا یک سایت فروش اینترنتی راه بندازه چه مراحلی رو باید طی کنه؟ یا اصلا اگر فردی تولیداتی (فرض کنید محصولات هنری و صنایع دستی) داشته باشه که بخواد بصورت اینترنتی بفروشه چه راههایی رو باید بره؟

    • امير حسين روشناس

      سوال خیلی خوبیه. متاسفانه من خیلی اطلاعاتی در این زمینه ندارم, اما یکی از نکات مهم در راه انداختن هر بیزنسی در کانادا, رعایت حقوق مشتریانه. فکر میکنم اگر بنا باشه که یک سایت مستقل راه اندازی کنید, لازمه اش اینه که یک بیزنس ثبت کنید (که کار خیلی سختی هم نیست). روال گارانتی محصولات, خدمات, پاسخگویی به مشتری و همینطور پس دادن خدمات و سرویس در این ماجرا خیلی اهمیت دارند.
      یک گزینه دیگه اینه که شما محصولاتتون رو در سایت های دیگه بفروشید. شرکت هایی از قبیل Shopify و آمازون به شما این امکان رو میدن که از پلاتفرم اونها استفاده کنید و در مقابل درصدی از فروش شما رو برمیدارن. پیشنهاد من (که طبیعتا در قبول یا رد اون مختار هستید) اینه که برای شروع از این موارد استفاده کنید, چون هم هزینه های اولیه برای راه اندازی وبسایت مستقل رو پایین میاره و هم از معروفیت اون سیستم میتونید به نفع خودتون استفاده کنید.

  10. سلام
    ممنون از مطالب زیبایى که مینویسى
    فقط بعضى موقع ها افسوس میخورم که اى کاش زودتر میخوندم چون براى من که تازه وارد هستم خیلى خیلى کاربردى هست
    باز هم ممنون
    امیدوارم ادامه داشته باشه…

  11. عزیزان من اپلیکیشنهایی تو ایران وجود داره که خدا میدونه .
    یه نمونش اینه که شما میتونی حتی وقتی غذایی که سفارش میدی را به آشپز بگی که از چه روغنی برات استفاده کنه !!!

  12. سلام خدمت امیر جان
    من چند ماهی میشد که خیلی از سایتت و اطلاعات خوبت استفاده کردم قبل اومدن به کانادا
    حالا که یک هفتست اومدم کانادا و کاملا رهایی از فیلترها و سرعت پایین اینترنت رو حس میکنم و استفاده از تموم اپلیکیشن هایی که گفتی رو به شخصه تجربه کردم.خیلی زندگی راحتتر هست در کنار سختیهای دیگه ای که داره و قابل برطرف شدنه.تازه روی دیگه زندگی در آرامش رو حس کردم.اینجا هر سایتی اپلیکیشن خودشو داره و خیلی کار راه بندازه.میشه حتی به پاداشهایی که به وفاداری از خرید از یک مجموعه میدن در یک پست اشاره کنی و حتی درصدی از برگشت پول بعنوان مشتری وفادار.اگر چه تموم اینها تشویق به خرید هست ولی اگر اینجا آدم حواسش باشه همون برد-برد هست تا حدودی.

    • امير حسين روشناس

      خوش آمدید، اگر حواستون باشه فقط چیزهای ضروری رو بخرید این سیستم های وفادارسازی (loyalty) خیلی هم خوب هستند.
      به عنوان مثال، هادسون بی، نوفریلز، کندین تایر، ایر مایلز و وینرز همگی برنامه های این چنینی دارند.

  13. ممنون امیر جان.درسته باید حواسم باشه وگرنه خیلی با تخفیفهای زیاد روی بعضی اجناس که احتیاج بهشون نداریم با امتیازهای زیاد آدمو ترغیب میکنن که خرید کنه.
    من راستی چون دانشجویی اومدم اگر نیاز بود میتونم از دید یک دانشجو تجربه هامو بگم که به بقیه کمک شه.
    خودم واقعا از بعضی از تجربیات بقیه و بالاخص شما استفاده کردم و خیلی بهم کمک شده تا الان.

    • سلام ببخشید من دارم اقدام می کنم برای ویزای دانشجویی و تا کمتر یک ماه دیگه درخواست دانشگاهمو می دم امکانش هست ایمیلتونو داشته باشم برای چندتا سوال؟

  14. منم دلم کاناداخواست

  15. سلام واقعا یک اتمسفر متفاوتی هست. خوب در وحله اول جذابه ودر عین حال غریب وشاید استرس ذا بعد از اون میشه عادت.برای کانادا روز مره وبرای ما در ایران رویا.ولی خوبه احساس میکنی احترا م داری.سپاس.

جوابی بنویسید ریحان جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*