برای یک منظوری، نیاز پیدا کردم که کت و شلوار تهیه کنم. من خیلی اهل کت و شلوار نیستم و با اینکه بدم نمیاد سرکارم خیلی تر و تمیز و رسمی حاضر بشم (بشزطی که محل کارم جای درست درمونی باشه) ولی در کل تیپ راحت رو می پسندم، بیشتر از همه هم شلوار جین. حالا دیگه این از بد روزگاره که هم در اینفوتک و هم در محل کار فعلیم، شلوار جین یک جورهایی منع میشه (و من هم هیچ وقت جدی نگرفته ام، با اینکه چپ چپ نگاه کردن و تذکرهای غیر مستقیم و مستقیم زیادی هم دریافت کرده ام، اصولا اینکه کسی برای من تعیین تکلیف کنه چی بپوشم و چی نپوشم در قاموس من معنایی نداره، به بیان دیگه به کسی مربوط نیست!).
به هر حال، به همراه پدر – که ایشون هم می خواست یک دست لباس از اینجا بخره – چند هفته قبل شال و کلاه کردیم و راه افتادیم. قبلش از پیمان پرسیده بودم کت و شلوار خوب و به قیمت کجا پیدا میشه، و اون اظهار بی اطلاعی کرده بود. فقط بهم گفت اونی که توی داون تاون می بینی رو می تونی با قیمت خیلی بهتری در وان میلز بخری. وان میلز یک مرکز خرید بسیار بزرگ در شهر Vaughan (وان) در شمال غربی تورنتوست، منتها برای من که ماشین ندارم رفت و آمد خیلی سخته. یعنی باید با TTC خودت رو برسونی به ایستگاه فینچ و از اونجا دوباره اتوبوسهای Viva رو سوار شی تا برسی به مقصد. دو ساعتی هم توی راه خواهی بود. ولی چون یک مرکز خرید outlet است، یعنی خیلی از برندهای معروف اونجا با قیمت مناسبتری اجناسشون رو ارائه می کنن، خرید لباس از اونجا خیلی به صرفه است. مثلا یک شلوار جین لیوایز که در خیابون بلور یا ایتن سنتر قیمتش ۱۰۰ دلار و یا بیشتره، در تمام ایام سال می تونی به قیمت زیر ۵۰ دلار (این قیمت مال چند ماه پیشه و شاید الان تغییر کرده باشه) تهیه اش کنی. تقریبا همه برندهای معروف هم اونجا شعبه دارن، گپ و تامی و لیوایز و خیلی برندهای آمریکای شمالی.
بگذریم. ما قصد دیدن داشتیم، بنابراین راه افتادیم به سمت ایتن سنتر. چند تا مغازه رو گذری دیدیم تا بالاخره رسیدیم به هری روزن. این فروشگاه جزء فروشگاه های بسیار لوکس تورنتو بحساب میاد و البته یک فروشگاه هم در خیابون بلور داره. فروشگاه معروف دیگه هم هولت رنفرو، باز هم در خیابون بلور است. اهل هزینه کردن درست درمون و اساسی باشید، اینجا جاشه! هوگو باس، جورجیو آرمانی، کورنلیانی (اصلی، نه اونی که روبروی مسجد الغدیر میرداماد به نام کورنلیانی بهتون میدن!) و خیلی برندهای دیگه رو می تونید اینجا پیدا کنید. از بابت قیمت هم نگران نباشید، بسیار بسیار گرونه! کت و شلوار تقریبا زیر ۱۲۰۰ دلار پیدا نمی کنید. یک کت و شلوار بسیار زیبای جورجیو آرمانی رو می تونید فقط با ۶۰۰۰ دلار (۱۶ میلیون تومن) بخرید. یا مثلا کفش سالواتوره فراگامو ۶۰۰ دلار ناقابل به بالا. منتها واقعا اجناس این فروشگاه شکیل و لوکس هستند.
کت و شلوارهای اونجا رو دیدیم و بعد رفتیم سراغ هادسون بی، اونم ناامیدمون نکرد و با ارائه اجناسی در رنج ۲۰۰۰ دلار به بالا، بهمون نشون داد که دنیا دست کیه. شب اومدم خونه و از روی سایت هری روزن، یک کت و شلوار بسیار شکیل هوگو باس رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم برم بخرمش. فردای اون روز، از سرکار رفتم ایتن سنتر و مدل مورد نظرم رو نشون فروشنده دادم. یعنی ادب و احترام به مشتری به قول یک دوست عزیزی ازشون میچکید! فقط تعظیمم نمی کردن، مخصوصا که فهمیدن نیومدم الکی نگاه کنم. کلی برام توضیحات دادن و رقم به رقم برام آوردن که بپوشم و پرو کنم و دست آخر معلوم شد اون چیزی که من می خوام در فروشگاه های تورنتو موجود نیست. به این قسمت خوب توجه کنید: توی موجودی انبارشون نگاه کردن و گفتن فقط یکدونه از این موجوده اونم توی انبار شرکت در ونکوور. گفتم خب پس هیچی. گفتن نه، شما اگر ۱۰۰ دلار ودیعه بذارید پیش ما، براتون از ونکوور به هزینه خودمون میاریمش تورنتو! شما میایید، می پوشید، اگر دوست داشتید می خرید. خوشتون هم نیومد، ۱۰۰ دلارتون رو پس میدیم و به سلامت! دهنم از مشتری مداری باز مونده بود. دوباره پرسیدم که مطمئن بشم و مطمئنم کرد که هیچ ریسکی برای من وجود نداره! ۱۰۰ دلار رو دادم و اومدم بیرون.
برگشتم شرکت، طبق معمول که مدیریت محترم به همه امور فضولی می کنه ازم پرسید کجا رفته بودی؟ گفتم فلان جا. گفت You should not go to Harry Rosen. بعد گفت I mean, you should go there, but you may not buy anything there. گفتم چرا؟ یک قصه تعریف کرد که حوصله ام نمیگیره اینجا تایپش کنم! خلاصه کلام اینکه، آدرس یک جایی رو بهم داد به اسم Tom’s place در کنزینگتون مارکت. ازم پرسید تا بحال اونجا رفتی؟ گفتم نه. گفت بهع، باید بری، خیلی جای دیدنیه و این حرفها.
دردسرتون ندم، دو هفته پیش شنبه بلند شدیم رفتیم اونجا. یک محله ای تو مایه های سیداسمال یا خیابون شوش و مولوی، در جوار China Town. قشنگ حس این بهت دست می داد که اومدی جنس دست دوم دزدی بخری! بالاخره پیداش کردیم و الهی به امید تو، رفتیم داخل. اولین کسی که ما رو دید، ازمون پرسید چقدر می خواهیم خرج کنیم. وقتی گفتم بالای ۵۰۰ تا، گفت پس برید بالا. به یک فروشنده ایرانی برخورد کردیم و دیگه کلی بگو بخند و این حرفها. یک کت و شلوار پارچه ایتالیایی، دوخت مونترال رو به یک سوم قیمت هری روزن خریدیم! همون کیفیت و همون ظرافت، لباسهای دیگه ای که اونجا بودن هم وضعیت مشابهی داشتن. جالبتر اینکه، صاحب مغازه که اسمش تام است، خودش در زمان خرید وایمیسته، خیلی مودب باهت صحبت می کنه و از خریدت تشکر می کنه، مثلا کت و شلواری که قیمتش ۹۵۰ دلاره و توی هری روزن ۲۳۰۰ دلار می فروشن، ۱۸۰ دلار هم تخفیف میده و ۷۷۰ دلار معامله تموم میشه (بعلاوه ۱۳ درصد مالیات زهرماری ارزش افزوده – خدا لعنت کنه اون عوضی که اولین بار این مفهوم رو معرفی کرده).
اگر در تورنتو نیاز به تهیه لباس رسمی پیدا کردید، حتما Tom’s Place رو مد نظر داشته باشید. لباس های معمولی تر (و کماکان با کیفیت خیلی خوب) برای محیط کار یا مصاحبه شغلی رو حتی ارزونتر، حدود ۳۰۰ دلار می تونید تهیه کنید. آدرسش هم شماره ۱۹۰ خیابون Baldwin (پایین تر از تقاطع کالج و اسپداینا).
امیرحسین چرا بمن نگفتی اومدی bay?! من اونجا کلی تخفیف دارم و بعدشم جنس ارزونترها رو میشناسم.. دفعه بعد بمن بگو حتما
دست شما درد نکنه. دفعات بعدی حتما.
سلام امیر جان،مبارک باشه..
برام جالبه بدونم اون ۱۰۰ دلار که به عنوان ودیعه داده بودی رو پس گرفتی یا اون یکی کت شلوارم خریدی؟
و اگه پس گرفتی،همونجوری که انتظارشو داشتی با کمال احترام پس دادن؟
بله یادم رفت بنویسم. در کمال احترام ریفاند کردن به کردیت کارتم.
سلام جناب روشناس
آقا مبارکا باشه ایشالا همیشه به خرید و شادی باشی.این مدیرتون باید خیلی رو مخت باشه.
سلام به پدر برسونید.شاد و موفق باشید.
ممنون!
سلام مثل همیشه متن جذابی بود
این درخواستی که دارم مربوط به این پست نیست ولی با اجازه شما میشه مطلبی درباره برنامه ورود پیشتاز به کانادا بنویسید.
ممنون
منظورتون از ورود پیشتاز چیه؟
منظورم از ورود پیشتاز express entry هست که برنامه ای جدید برای مهاجرت به کانادا میباشد … اگر اطلاعاتی پیرامون این برنامه دارید که تجربه خودتون هست به اشتراک بذارید، یا درباره نحوه پیدا کردن کارفرما در کانادا بنویسید. با تشکر
متاسفانه بنده اطلاعی ندارم. این سیستم حتی برای مشاورین مهاجرت هم خیلی روشن نیست و بیشتر حرفهایی که مطرح میشه ناشی از حدس و گمانه، تا واقعیت.
در مورد پیدا کردن کارفرما، قبلا هم در این وبلاگ صحبت کرده ام. ببینید، شما یک فرد متخصص، با تجربه کاری و دانش خیلی خوب در یک حیطه تخصصی هستید، مهاجرت کرده اید و وارد کانادا شده اید، با استانداردهای تهیه رزومه آشنا شده اید، کلاس های آمادگی ورود به بازار کار رو هم شرکت کرده اید، تلفن تماس داخل کانادا دارید، کارفرما به راحتی میتونه با شما تلفنی صحبت کنه یا اینکه ازتون بخواد حضوری مراجعه کنید تا باهتون صحبت کنه، خلاصه اینکه هم دسترسی به شما راحته و هم مدارک کافی برای اثبات خودتون در دست دارید.
اما برای کارهای مختلف اقدام می کنید، و هیچ خبری نمیشه. دقت کنید، هیچ خبری نمیشه. یعنی حتی کسی تماس نمی گیره که بهتون بد و بیراه بگه چرا برای ما رزومه فرستادید! داستانهای کاریابی من در این وبلاگ رو بخونید، یک ماه رزومه فرستادم و دریغ از یک تماس.
حالا با این تفاصیل، شانس پیدا کردن یک کارفرما و جاب آفر، از راه دور و در خارج از خاک کانادا چقدر میتونه باشه؟ نمیگم صفر، چون استثنائاتی رو دیده ام، اما اون استثنائات انقدررررررررررر برای افراد معمولی مثل خود من دور از دسترسه، که در واقع غیر ممکن بحساب میاد.
خیلی ممنون روشنم کردید
مرسی امیرحسین. من دو سه دست کت و شلوار با خودم از ایران آوردم. ولی فکر کنم بزودی این متنت حسابی به دردم بخوره 🙂
سلام
کت شلوار نو مبارک
من تمام مطالب سایت شما رو خوندم
از اولین پست تا این آخری
تبریک میگم سایت ارزشمندیه که یه جور حس عاطفی تو خوندن مطالبش به آدم منتقل میشه
واقعا برام جالب بود و از خوندنش لذت بردم
وظیفه خودم دونستم ازتون تشکر کنم
همواره موفق و پیروز باشید
متشکرم
سلام – خیلی وقت بود که به وبلاگتون سر نزده بودم و کلی مطلب خوندم و یاد گرفتم ، مرسی
در مورد لبلاس جین کاملا باهاتون موافقم ، اصلا برنامه نویس جماعت حتما باید لباس اسپورت بپوشه
سلام آقای امیرحسین. ممنون بابت پست های مفیدتون.
چندتا سوال دارم ممنون میشم جواب بدید.
* برای اجارهی خانه در کانادا مثل ایران باید پولی رو به ودیعه گذاشت یا اینکه فقط اجاره ماهانه دریافت میکنند؟
* کار تمام وقت در کانادا روزانه چند ساعت هستش ؟
* در مورد باشگاه های ورزشی و هزینه های مربوطه و میزان دسترسی به آنها توضیح بدید لطفا.
سلام
۱- فقط اجاره است, پول پیش نداریم
۲- از ۹ صبح تا ۵ عصر, ۲ روز در هفته تعطیل
۳- خودم اهل ورزش نیستم, به همین دلیل نمیدونم!
خیلی عالیه پول پیش نباشه کمک بزرگی میشه.
کاش ساعت کاری تو ایران هم اینطوری میشد. ما کله سحر باید بیدار بشیم بریم سر کار ۷.۳۰ صبح 🙁
سلام و خسته نباشید.اقای روشناس اگه براتون امکان داره یه پست دوباره هم درباره مقایسه ایران و کانادا بنویسین.البته میدونم که قبلا یه بار نوشتین و تو خیلی از پستای دیگه تون هم به این موضوع اشاره کردین ولی فکر میکنم بعد از دوسال و کلی تجربیات مختلف مقایسه جامع تری خواهید داشت.
چشم
عزیزم ایران با هیج جایی قابل مقایسه نیست!!!!!
از نظر خوبی یا بدی؟ 😉
امیر جان منم کاملا موافقم..میتونه سوژه خوب و مفیدی باشه.به هر حال هر چه از دوست رسد نیکوست.امیر از Cort خبر نداری.،؟
خیلی وقته پیداش نیست.
نه, فکر کنم اومد کانادا غرق کارها شد!
واظهارنظرای شما چون منطقی و صادقانه هست واسه خیلیا مفید و ارزشمنده!
مطالبتون فوق العاده زیبا و دلنشین هست… انگار ی نفر نشستن روبرو و دارن تعریف میکنن
الهی منم بیام بتونم این تجربیات رو کسب کنم
سلام خوبید؟؟
مبارکتون باشه به سلامتی بپوشید.
آقای روشناس میشه راجب حرفه و تخصص های درآمد زا در کانادا تا اونجایی که میدونید مطلب بنویسید مطمئنا خیلی به درد ما ها میخوره.
شما چقد پول با خودتون اونجا بردید؟؟ البته ببخشید میخوام تا یه اندازه ایی عیار دستم بیاد
راستش اینجا از هر کاری میشه پول در آورد, مثل ایران. هیچ تفاوتی نمیکنه, اینجا هم آسمون همون رنگه, کمی تمیزتر! همین! باید در یک زمینه ای دانش و تجربه داشته باشید و البته زمان هم میبره تا خودتون رو بتونید اثبات کنید و مهارت های سافت اسکیل رو بهتر کنید.
برای یک نفر, بهتره حداقل ۳۰ هزار دلار همراه داشته باشید.
هورااااا
بالاخره بروز شدم
یاد کتابهای مودب پور افتادم اون موقع جوون تر بودم میخوندم.
اکنم همینجوری خرکی کنترات برمیداشتم
سلام
شما هم اکنون در کانادا هستید و قاعدتا بهتر از ما که در ایران هستیم، با مشاغل پردرآمد و پرمخاطب و با بازار کار زیاد، آشنا هستید. با اینکه شما پست های متفاوت مفیدی درباره کار نوشته اید ولی اگر ممکن است خواهش می کنم درباره مشاغل مختلف در کانادا بیشتر در وبلاگتان پست بگذارید.
بسیار ممنون
یک مطلبی رو باید مد نظر داشته باشید. کار پردرآمد و بازار کار زیاد و … چیزی نیست که بشه بهش از ایران فکر کرد. مثال بزنم، کار پردرآمد مثلا دندونپزشکی. آیا شما دندونپزشک هستید؟ اگر هستید، آیا آمادگی و حوصله اش رو دارید که یکسال ازصبح تا شب درس بخونید و بعد توی چند تا امتحان بسیار سخت (امتحان عملی دندونپزشکی، دو روز طول میکشه! و اگر دوبار در ایون امتحان رد بشید دیگه درکانادا نمی تونید دندونپزشک باشید). اگر جوابتون به سوالهای بالا مثبته، بسیار خوب این کار پردرآمد رو شروع کنید. سالی مثلا ۳۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشید و نصفش رو هم به دولت بدید بابت مالیات. ۱۵۰ هزار دلار برای خودتون می مونه.
بعد یک کار خوب، که مثلا سالی ۶۰ هزار دلار درآمد داره، برای شما سالی ۴۵ هزار دلار خالصش می مونه و طبیعتا یک دهم اون دندونپزشکی هم سختی بابتش نمی کشید. بنابراین، اموری که در ایران برای ما معنادار هستند، در کانادا بصورت ریشه ای تغییر خواهند کرد.
یه درامد ۶۰ هزاردلاری ۲۰ هزارتاش واسه مالیات میره یا چیزای دیگه مثل بیمه عمر و… هم درنظر گرفتین؟چون اگه فقط مالیات اینقد بشه که خیلی زیاده!
اشتباه از من بود، اصلاح کردم. حدودا ۴۵ هزار دلار خالص می مونه.
کسورات شامل: مالیات + بیمه بازنشستگی + بیمه بیکاری
امیرجان یادمه یه مطلب کار کرده بودی در مورد برناه مهاجرت کبک نوشته بودی، که همه ش به شانس ربط داره.
من از ساعت ۵ بعداز ظهر به وقت ایران سه تا سیستم زدم./
یکیش ۲۲۰۰۰نفر جلو بود
یکیش ۲۴۷۰۰۰ نفر
یکیش ۱۵۴۰۰۰ نفر
الان ساعت ۲۰٫۵ شب ۱۲۹۹۰ نفرررررررررررررررررر دیگه./
ای خدا گریم در اومددددددد 🙁 🙁 🙁
همه چیز این مملکت همینه. به همین افتضاحی که داری میبینی
هوراااااااااااااااا ۹۹۱۱
ببین چه بلایی سر اقتصاد و مردم و آزادی و و و و و آوردن که آدم میخواد فقط در بره تو جایی که ملاک برتریش فقط سرعت اینترنت و شانس و سروره.
ولی یه سوال از آخرین باری که نا امید بودی و اومده بودی ایران خیلی میگذره؟ بازم میخوای برگردی؟
هنوز هم که هنوزه گاهی به فکر برگشتن میفتم. اگر ایران (منظورم مردم و جو حاکم بر ایرانه, همه چیز رو گردن حکومت نیندازیم – بسیاری از مشکلات امروز ایران تقصیر خود مردم ایرانه) مثل سال ۱۳۸۵ به قبل بود بی برو برگرد سال دیگه برمی گشتم.
… سال ۸۵ .۸۶٫۸۷زندگی من از لحاظ درآمد و سطح رفاه عالی بود.ولی بعدش متاسفانه شروع شد به جاده خاکی رفتن..الان همه افتادن تو فکر در رفتن فقط.
مجبور شدم قسمت اول کامنتت رو ویرایش کنم که در وبلاگ توی ایران بسته نشه! بعدش هم ببین, منصفانه باید نگاه کنیم. اینکه یک مقطعی تو یا من یا هر کس دیگه وضعش خوب و عالی بوده و الان نیست, لزوما تقصیر حکومت نیست. من هم شرایط مشابه تو رو تجربه کردم ولی به این دلیل مهاجرت نکردم (البته هر کسی دلیل خودش رو داره و طبیعتا محترمه). بذار یک مثال بزنم.
توی تورنتو شرکتهای تاکسی هستند که درآمد خوبی داشته اند. ظرف دو سال اخیر, با معرفی اوبر – که یک سرویس اشتراک ماشینه – همشون دارن بیچاره میشن. الان آیا این تقصیر دولت کاناداست؟
همین الان, هر کسی رو توی تورنتو میبینی که کاری از دستش بر نمیاد – با رعایت احترام برای همه مشاورین املاک عزیز – بلند میشه میره لایسنس مشاوره املاک میگیره. چقدر پزشک و مهندس عمران و کامپیوتر و …. میخوای نشونت بدم که اومده اینجا معاملات ملکی راه انداخته؟
چرا؟ چون وقتی میشنون توی این کار پول هست, میگن ما هم بریم این کار رو بکنیم. اشکالی هم نداره, ولی باید تبعیاتش رو هم بپذیرن. دو سال دیگه ملک تورنتو حبابش میترکه و همه از کار بیکار میشن. بعد میان و شاکی میشن دولت از ما حمایت نمیکنه.
قسمت دوم حرفت هم باز به نظر من از اشتباهات ماست. همه میخوان بیان بیرون, اما نمیدونن چی در انتظارشونه. قبلا هم گفتم, همه ایرانی ها هم بیان کانادا جای من تنگ نمیشه, اما این روش درستی برای مهاجرت نیست, که همه بذاریم بریم. قبل از هر چیزی, خود آدم متضرر میشه.
امیرحسین جان. مردم مقصرن. ولی رفتار مردم از کجا میاد؟
وقتی کسی از فرداش مطیمن نیست.
وقتی امنیت شغلی نیست.
وقتی حمایت از کارفرما معنی نداره.
وقتی تمام فکر و ذکر به جای کارش فقط به عقیدتی سیاسیه.
وقتی کارمند شرکت خصوصی همه ش به این فکر میکنه چرا برگه قراردادش بهش نمیدن.
باعث رفتارایی که تو ذوقت خورد میشه.
امیرجان. اونجا بهشت فاضله نیست
اما شاید یه مقدار دقدقه ها کم بشه.
شاید شاید شاید
شایدم اشتباه میکنم.
نظرمو قبول نداری؟
نه به این شدت. قبول دارم که در حکومت کاستی هایی هست, اما فکر می کنی مثلا در کانادا یا جاهای دیگه نیست؟ هر طور نگاه کنی همه جا مشکلات خودش رو داره و ایران هم همینطور.
اینجا هم از فردای خودت مطمئن نیستی. بیکار شدن به سادگی یک Notice است! امنیت شغلی به همچنین و کار کردن در اینجا اصلا ساده نیست, بسیار بسیار پیچیده تر از ایرانه. مخصوصا که قواعد اینجا رو هم بلد نیستیم. شرکت خصوصی که دیگه ربطی به حکومت نداره. مردم – که خود ماها باشیم – بد شدن و همه چیز شده پول و منفعت شخصی, اونم زود و بدون فوت وقت!
اوکی کن چاپ بشه.
من وقتی از کانادا برگشتم ایران چیزی که بنظر اومد اینه که بطور کلی وقتی میری کانادا می بینی افراد درست تر رفتار می کنن و مسوولیت پذیری بیشتری دارند نسبت به خودشون و جامعشون. در کانادا به یکی بگو من تازه تو این شهر اومدم بلد نیستم اغلب افراد رفتار کمک کننده ای دارند. تو ایران از شهر x برو شهر y به طرف بگو من تازه اومدم همچین گوش تا گوش سرتو می بره کلاه سرت میذاره که نگو . (البته قضیه صفر وصدی نیست . منظورم اینه که در کانادا اون رفتار اول بیشتر دیده میشه تو ایران اون دومی).
ما (منجمله خود من ) تو ایران بیشتر دنبال بهانه ایم برای رفتارهای اشتباه خودمون. میگیم من این کارو کردم چون بقیه هم می کنن یا حکومت فلان کرده.
یا یک چیزی که تازه خیلی مد شده میگه من فلان کردم به من چرا گیر میدی نمیری سراغ اون که ۳ هزار میلیارد دزدیده یا فیشش حقوقش فلان قدره. بابا اینا چه ربطی به هم داره؟!
سلام
منم امروز برای کبک با ۵ سیستم تلاش کردم که متاسفانه نشد قسمت نبود فقط حرص بیخودی خوردم بااینکه سر موقع کلیک کردم نوبتام نجومی بودتو تلگرامم یه کانال بود که یه سری که نوبتاشون کمتربود دلالی میکردن میفروختن اصلایه بساطی راه انداخته بودن!!!!!!باورم نمیشد عوض کمک جو متشنج میکردن خیلیام همه ی زندگشیون گرو این سابمیت میدونستن نمیدونم چرا هر چی جلوتر میرم تردیدام بیشترمیشه ولی به هرحال خواستم جو امروزو بگم و نمیدونم چرا رفتن یه جور سخته و موندن یه جور
خوبه دیگه… اینم یک نمونه دیگه از رفتارهای ما “مردم” ایران (که ربطی به حکومت ایران هم نداره). طرف نوبت میفروشه! و دولت و حکومت کانادا رو هم یک چشمه اش رو امروز شما و بقیه دوستان دیدید.
نه بابا؟ شوخی میکنی؟
چه جالب.
یه کانال که دفترشون تو ونکوره هی منو حرص میداد.
((۲۰۰نفر از کاربران ما در سراسر دنیا مشغول سامبیت کردن هستند…….. تا الان ۵۰ درصد از پرونده های کبک سامبیت.
الان کوفت
الان زهر مار)))
فقط رو اعصاب بود.
البته با این حرفت موافقم که این سیستم مسخره س
همه چی به شانسههههه
مهندس سلام، منبعی میتونی معرفی کنی درباره سطح کیفی زندگی در شهر های مختلف کانادا؟
خودم جای خاصی رو نمیشناسم اما گلوب اند میل از این موارد منتشر میکنه معمولا
امیر جان اکثر افرادی که اینجا کامنت میزارن و مقایسه میکنن ایران و با کانادا،تو مراکز استان زندگی میکنن و تازه خیلیا از پایتخت هستن،میخوام بگم اگه بخوایم یه مقایسه خیلی جامع داشته باشیم،باید شرایط زندگی تو شهرستان های ایران با همه مشکلاتشو در نظر بگیریم،من خودم شهرستانی هستم،نمیگم کجا ولی یه جایی که درصد زیادی از نفت و گاز ایرانو داره تامین میکنه اما زندگی تو اینجا هم از لحاظ فرهنگی و هم از لحاظ اقتصادی با این منابع نفت و گازش واقعا فاجعه اس..دیگه نمیخوام از کمبود های اینجا بگم که خیلی مسخرس بیشترشون..
آره شاید اگه منم تهران،تبریز،شیراز یا مشهد زندگی میکردم از رفاه اجتماعی بیشتری برخوردار بودم و فکری به مهاجرت نمیکردم اما بحث اینجاس که همین شهر کوچیک ما اگه با این استعداداش تو کانادا بود چه شرایطی داشت و اصولا هیچوقت نمیتونم اونجا رو با اینجا مقایسه کنم..
حق با شماست. من هم فقط شهر های بزرگ ایران و کانادا رو دیده ام و نمیتونم در مورد بقیه مناطقشون نظر بدم.
بنده به نظرم با کمال ادب و احترام، نظرات شما آقا امیرحسین از روی شکم سیری هست. منظور از شکم سیری نه گشنگی یا سیری. بذارین من یه مقایسه کنم:
* کار:
نه در ایران و نه در کانادا هیچ امنیت شغلی ای نداری.
تفاوت اخراج کردن در کانادا با کمال احترام و ادب هست ولی در ایران با کمال بی احترامی و ندادن حق و حقوق.
در ایران اگر به بهترین نحو ممکن وظایفت رو انجام بدی ممکنه در ۸۰ درصد مواقع دیده نشی! اما در کانادا ممکنه در ۸۰ درصد مواقع دیده بشی. در مورد قسمت اول که منظور ایران هست جناب آقای روشناس، شرکت شما جزو شرکت های به نسبت خوب در ایران بوده. شما در شرکت های زیر خط فقر کار نکردی! شما تاحالا زورت نیومده که ببینی همسرت که فوق لیسانس یه رشته ی پر کاردبرد داره رو فقط به عنوان منشی و یا سر دفتر و .. استخدام میکنن! نمیگم کانادا نیست اما توی ایران با عرض معذرت ۸۰ درصد کارفرماها منشی یا سردفتر خانم رو برای کار دیگه ای نیاز دارن!!!!
* خانه:
در ایران میشه گفت تقریبا آرزوی داشتن خونه رو باید به گور ببری! در کانادا میتونی با دریافت وام های کلان که در ایران با رانت و پارتی نسیب از ما بهترون میشه خونه بخری ولی در کانادا به سادگی این وام رو میشه بعد از چندسال و یا جمع آوری اعتبار دریافت کرد!
اجاره خونه در کانادا در شهر تورنتو بالاست و در شهرهای دیگه به تناسب کمتر یا زیادتر. توی تورنتو امکان خونه های مشترکی هست ولی در ایران این خونه ها از اوضاع خوبی برخوردار نیست و بیشتر به خونه تیمی معروف هستن!!!!!
* خودرو:
در ایران یا باید به فکر خونه باشی یا در نهایت در ۴۰ ۵۰ سالگی یک خودروی لوکس خارجی داشته باشی! اما در کانادا میتونی به قیمت های خوب ماشین های خارجی داشته باشی حتی نیازی نیست حتما ۲۰۱۶ بگیری ولی به هرحال در ایران به سختی میتونی.
* خانواده:
در ایران با وجود ماهواره و مردان و زنان هیز هر لحظه ممکن هست که زندگیت از هم بپاشه ولی در کانادا با شورت اومدن بیرون و یا بدون لباس امری عادی هست و همه تنها یا نگاهت میکنن یا میخندن بهت! توی ایران همه سرشون تو زندگیه همه ببخشید اینو میگم! حتی تا بچه دار شدن و زمانش هم کار دارن که چرا فلانی فلان نمیکنی! اما اینجا کسی بهت کار نداره که تو شلوارت داره از نشیمنگاهت می افته!!!!
* زن و در ادامه مرد:
تو ایران ۹۰% یا بیشتر زن ها توی خونه با لباس پاره و داغون کهنه در کنار شوهر و فرزندشون زندگی میکنند و وقتی از خونه میان بیرون هزار قلم آرایش میکنن! اما توی کانادا کمتر زنی رو میبینی که به اندازه ی زن های ایرانی آرایش کنه و بیاد بیرون! البته مصداق لباس در مورد مردها هم هست که جلوی زن و بچه با رکابی که تا ناف بازه میگردن و وقتی میرن بیرون خوشتیپ میکنن! معلوم نیست ما برای خودمون و خانوادمون زندگی میکنیم یا سعی میکنیم یه ویترین زیبا داشته باشیم برای مردها و زن های جامعه که بیان و مارو برانداز کنن و …
* امکانات:
توی ایران وقتی میری مرکز استانی مثل اصفهان، شیراز، تبریز، مشهد، یزد، مازندران و … تازه اینها که برای خودشون یلی هستن! میفهمی که امکاناتی که در این شهرها وجود داره در حد روستا در برابر تهران هست! اونجاست که میفهمی چرا از شهرستان ها و استانها به تهران مهاجرت میکنن! حتی در بعضی موارد شما یه شکلات یا بستنی رو ممکنه توی فقط یک جای خاصی از مراکز استان پیدا کنی ولی در تهران هر چیزی هر جایی هست!!! در صورتی که شما اگر در تورنتو والمارت، اپل استور، سیرز، کاسکو، بست بای، وینر، مارشال، شاپرز، رکسال، تیم هورتونز، سابوی، استارباکس، پیزاپیزا، فایوگایز، علی بابا، اوت لت مال و غیره داری، مطمئن باش همین امکانات با همین کیفیت توی استان های دیگه هم هست!!! اگر توی تورنتو تفریج مردم قایق سواری، کشتی سواری، Sky Walk و یا چیزهای دیگه هست! قطعا توی شهرهای دیگه هم چیزهایی شبیه اینا هست.
* امنیت:
توی خیابون های تورنتو هیچ دوربینی وجود نداره! اما فقط کافیه کسی خطایی ازش رخ بده! پلیس در کمترین زمان ممکن در محل حادثه حضور داره! اما توی ایران پر از دوربین هست! وقتی به پلیس تماس میگیری کمترین زمانی که برسه ۳۰ دقیقه هست! اون هم اگر خلوت باشه و نزدیک! اگر همسر نداشته ی شما ساعت ۱۲ شب توی تهران بره توی خیابون قطعا هر ثانیه خطر تهدیدش خواهد کرد ولی اگر همسر نداشته ی شما توی ساعت ۱۲ شب توی کانادا توی خیابون راه بره و یا سوار اتوبوس بشه مطمئن هست که سالم و راحت به خونه بر میگرده. ببخشید گفتم همسر نداشته چون بعضی وقتا یه درد هایی هست که تا متاهل نباشی نمیفهمی.
* آب و هوا:
آب و هوای تهران انقدر کثیف شده که جایی برای تنفس نیست. مردم دائم برای پوست شون، مو شون، اجزای داخلی بدنشون، استخونشون، سرطانشون و … به دکتر مراجعه میکنن اما کسی نمیدونه که بیشتر این موارد مربوط به آلودگی هواست! تراکمی که شهرداری میفروشه هم تقصیر مردم هست؟ ۲۰ درصد مردم رانت خوار زمین خوار! ۸۰ درصد بقیه که دستشون به دهانشون نمیرسه میرن تراکم میخرن؟؟؟ یا شهرداری تراکم رو به آقا زاده ها میده؟ اصلا قانون مگه باید جایی برای دور زدن به این واضحی داشته باشه؟ اصلا مگه چیزی که به این واضحی معلوم هست نباید جلوش گرفته بشه؟ اصلا کسی نگران سلامت مردم هست؟؟؟ در تهران و برخی شهرستان ها در تابستان به دور درخت ها نوارهای چسبناک زردرنگی میبندن تا به اصطلاح مگس های سفید به آن ها بچسبند و درختان و هوای اطراف را دچار مشکل نکنند! بد نیست یک مرتبه این نوار های زرد رنگ رو از نزدیک ببینید! چقدر حشرات ریز به آن چسبیده اند! کی در تهران و برخی شهرستان ها مگس سفید داشتیم؟ به حدی ریز هستن که قول میدم هر کس توی خیابون ولیعصر یا شریعتی راه میره قطعا حداقل ۱۰ تا از این حشرات رو قورت داده و نمیدونه! و پس فردا دچار ریزش مو، سرطان، دل دردهای وحشتناک و غیره میشه و میگن یه ویروسه از عراق اومده!!! نه عزیز من اینا همه تقصیر دولت هست. دولت قانون سفت و سخت نداره. اگر داشت نباید سم ها و اجناس و خودروهای چینیه درجه ۱۰ و بی کیفیت و … وارد ایران میشد!!! شما تو مغازه پول بالا میدی ولی باز هم جنس قلابی تحویل میگیری! توی فروشگاه های اینترنتی که دیگه کولاکه…
* نتیجه:
فرض که تمام مشکلات کار، خانه، خودرو در کانادا هم وجود داشته باشه. شما چندتا چیز توی کانادا داری که توی ایران محاله داشته باشی. ۱٫ امنیت برای خانواده ت، زن ت، بچه ت، دختر ت. ۲٫ آسایش و آرامش روان از نظر سیاست. اینجا شما کاری به سیاست نداری. ۳٫ آرامش اقتصادی از نظر تورم! شب نمیخوابی صبح پاشی ببینی دلار شده ۷ هزار تومان! سکه شده ۱۰۰ تومان! و چیزهایی از این قبیل… شما خانواده ت رو از دست میدی. پولداریت رو از دست میدی اما روح و روان و جسمت در کانادا در عذاب نیست. شما توی کانادا که هستی کاری نداری که کی تو ایران خورد و برد کی مرد کی زنده س… و کاری هم نداری که توی کانادا کی اینکار رو کرد. سرت به زندگیه خودته.
یک سری از مردم توی این بهبوهه سعی میکنن یواش یواش خانواده شون رو هم جمع کنن توی کانادا. اینطوری مشکل دوری هم حل میشه. خانواده هم منظور خانواده ی درجه ۱ هست. وگرنه عمه خاله دایی عمو اینا هیچکدوم به درد نمیخورن. چون فقط سرشون تو زندگی شماست.
آقا امیر، شما میگی اگر برگرده اوضاع به سال ۸۵ بر میگردی. برادر من خب چیز محال داری میگی. مثل اینه که من بگم اگر ایران و آمریکا رابطه شون عالی بشه و صلح بینشون برقرار بشه من برمیگردم ایران. ببخشید این حرف ها رو رک زدم. ولی شما خودت رو با اقشار کم در آمد و پر از مشکل در ایران چه در سال ۸۵ چه در سال ۸۶،۷،۸،۹ و چه در سال ۹۰ تا بحال مقایسه نکن. من خودم وقتی وضع مالیم خوب بود نفسم از جای گرم بلند میشد! میگفتم چرا فلانی همه چیز رو آفتابه خرج لحیم میکنه و چرا هی ارزون میخره که مجبور شه دوباره عوض کنه و چندبرابر هزینه کنه! اما از بد روزگار وقتی که اوضاع جامعه خراب شد و اوضاع منم خراب شد فهمیدم که اون بیچاره چقدر حق داره که اینطور زندگی میکنه که اگر نکنه زن و بچه ش باید شب سر گرسنه زمین بذارن. آدم وقتی کار داره، درآمد خوب داره، سقف بالاسر داره خوب صحبت میکنه و ایده آل در مورد زندگی فکر میکنه اما فقط کافیه ته جیبت فقط ۵۰ دلار داشته باشید و حقوقت ماهانه ۴۰۰ دلار باشه تا بفهمی اون بیچاره ها که توی ایران دم از نداری میزنن و فقط دنبال یکم آسایش و آرامش برای جسم و روحشون هستن چی میکشن. ما همیشه توی ایران دنبال آرامش جنس و اموال هستیم! هیچوقت پیش خودمون فکر نمیکنیم که بعضی وقتا یه سختی هایی به خودمون میدیم که جسممون آروم بشه جسممون آرامش داشته باشه. شاید مهاجرت یکی از دلایلش برای اقشار با درآمد معمولی و رو به کم در ایران این باشه. بعضی وقتا این آرامش طول عمر آدم رو بیشتر میکنه و این آرامش به دنبالش خوشی های کوچیکی فرآهم میکنه که هزار تا کاندو در بهترین برج های نیویورک هم این ها رو فرآهنم نمیکنه و حتی پنت هاوس توی فرشته یا ولنجک و زعفرانیه!!!!
توی کانادا مردم هم دیگه رو قضاوت نمیکنن. پس ما هم مردم کشورمون رو قضاوت نکنیم. شاید دلیلی داره که مهاجرت میکنن. شاید ما جای اون ها نیستیم. شاید ما دلایل اون ها رو درک نمیکنیم. تا پامون رو توی کفش کسی نکنیم و با اون کفش راه نریم نمیفهمیم درد اون آدم چی بوده…
با تشکر
ممنون از بیان نظراتتون. مواردی که ذکر کردید، در باب مزایای کانادا و معایب ایران رو تا حدی قبول دارم، ولی فقط تا حدی. در مورد کار که گفتید، خیلی از افرادی که در ایران می دیدم و مطمئنم کماکان جو همونطور هست و شاید با این همه مهاجرتی که انجام شده بدتر هم شده باشه، صرفا مدعی کار بودند. من هم روز اول در یک شرکت خوب کار پیدا نکردم. کلی جاها کار کردم، پولم رو خوردند و حقم رو ندادند و به اصطلاح خاک کار رو خوردم تا به اون جایگاه رسیدم. با کسانی که بدشانسی میارن کاری ندارم و فکر هم نمی کنم همه مردم، یعنی صد در صد مردم یک جامعه بدشانس باشند. اما کسی که صرفا از دانشگاه فارغ التحصیل میشه و توقع داره از روز اول جایگاه چنین و چنان داشته باشه، صرفا بدلیل اینکه لیسانس یا فوق لیسانس داره، فکر نمی کنم حتی در کانادا هم براش امکان پذیر باشه. جالبه که همون فردی که در ایران شان خودش رو بالاتر از پرداختن به کارهای پایین می دونه، وقتی میاد اینجا به صد برابر بدتر از اون هم تن میده. تجربیات عینی خودم رو عرض می کنم ها! خود من در مقطعی که ایران بودم، خاطرم هست می خواستیم نیرو استخدام کنیم. با ده نفر خودم مصاحبه کردم، فقط ادعا بودند. ادعای توخالی و پوچ. حاضر بودیم سال ۱۳۹۲ ماهی ۳ میلیون تومن حقوق بدیم، ولی کسی پیدا نشد. کسی که بدردبخور باشه و ارزش اون حقوق رو داشته باشه (از نطر من، چنین فردی باید ماهی ۱۰ میلیون تومن برای شرکت خلق ارزش یا ایجاد درآمد کنه، حالا اگر مثل من فقط یک پروژه اش ۶۰ برابر حقوقش درآمد برای شرکت ایجاد کرد، چه بهتر! و نوش جون منصور رشتی باشه، تمام کارهایی که براش کردم).
من هم با کارفرمای بد سر و کار داشتم ولی وقتی که از دستش اعصابم خورد میشد میتونستم از پسش بر بیام. آیا این کار رو توی کانادا میشه انجام داد؟ اینجا باید دائما حواست باشه فلان چیز رو نگم ممکنه به این فلان فلان شده بر بخوره! چه برسه به اینکه بخوای داد هم سرش بزنی!
خونه و خودرو، شما رو نمی دونم ولی من اصلا از بدهکار شدن خوشم نمیاد، ولو موعدش قیامت باشه. اگر خونه یا ماشین رو با وام خریدید دیگه باید به هر کاری تن بدید و با هر اخلاق مزخرفی در محل کار بسازید و گرنه از کار بیکار میشید و حسابتون با کرام الکاتبینه. توی ایران حداقل این بود که خیالت راحت بود، نه امکانات رو داشتی نه زیر شمشیر بانک و وام و … بودی.
خانواده، این مقوله کاملا بر می گرده به خود فرد و ریشه های آدمها. چند تا مورد رو دوست دارید بهتون نشون بدم که تا ایران بودند زندگی خوبی در کنار هم داشتند و تا به کانادا رسیدند هر کسی ساز خودش رو زد و جدایی پیش اومد؟ من هم مثل خود شما رک بگم، تا دلتون بخواد خانواده هایی که تربیت اصیل داشته اند و اصول اخلاقی بر اونها حکم فرما بوده رو در ایران می شناسم که بدون مشکل توی همون فضای مسموم ایران دارن زندگی می کنن. می خواهید بگید خود طرف خوبه ولی به پست آدم بد می خوره، اگر طرف اصول حاکم بر خانواده اش رو رعایت کنه با آدم مناسب هم وصلت خواهد کرد، مشکل از اونجا پیش میاد که مرد دنبال هیکل و قیافه جنیفر لوپز میگرده و اخلاق فاطمه زهرا!
من اگر قضاوتی کردم، با توجه به رفتارهایی بود که از مردم دیدم. وقتی هوا بارونی میشه و راننده تاکسی فقط دربست سوار می کنه، وقتی روز اول شراکت شریکت چاکرم نوکرم می کنه و بعد که کار به نتیجه رسید همه چیز رو بالا میکشه، وقتی همون کارفرمایی که شما مثال زدید حق کارمندش رو میخوره، این موارد ناشی از چیه به نظر شما؟ جز اینه که اون آدم از جاده انسانیت خارج شده؟ جامعه، خود ما مردم عادی هستیم. مایی که در ایران زیر بار هیچ قانونی نمی رفتیم، چطور شده میاییم کانادا از خود کانادایی ها کانادایی تر میشیم و قوانینشون رو رعایت و اجرا می کنیم؟
بارها و بارها در این وبلاگ گفته ام، چیزی که من می نویسم نظر شخصی خودمه. توی مملکتی هم هستم که میتونم نظرم رو آزادانه بگم و اتفاقا یکی از دلایلی که اینجا زندگی می کنم اینه که دوست دارم نگاه انتقادی به اینجا داشته باشم! هر کسی هم آزاده نظر شخصی خودش رو داشته باشه. بر خلاف آدمهایی که به قول شما پاشون رو توی کفش من می کنن و میگن اگر ناراحتی برگرد برو ایران، برای هیچکس تعیین تکلیف نمی کنم و حتی پیشنهاد هم نمیدم، صرفا شرایطی که دیده ام – و همیشه تاکید کرده ام که ممکنه دیدگاه من اشتباه باشه – رو برای دیگران توصیف می کنم. تمام مردم ایران هم بیان کانادا، نه جای من تنگ میشه و نه حسادتم برانگیخته میشه. منتها عقیده خودم اینه که اگر همه از خوبیهای کانادا گفته اند، روی دیگه سکه رو هم به مردم نشون بدم. حداقل اگر طرف اومد اینجا، غافلگیر نمیشه. یک مدینه فاضله از کانادا در ذهنش نمیسازه که بعدا سرخورده بشه.
متاسفانه این نوع موضع گیریها و عکس العملها که درمقابل منتقدان مهاجرت (بهتره بگم در مقابل واقع بینانی مثل شما ) گرفته میشه ، ناشی از نداشتن تجربه مهاجرته ،ای کاش قبل از تصمیم به مهاجرت وعملی کردن اون امکان یک سفر موقت کوتاه مدت برای تمام انسانها به هر کجای دنیا که دلشان خواست فراهم بشه تا با دید باز تصمیم بگیرند وهر دو کفه ترازو را یکسان در اختیار داشته باشند واینقدر مرغ همسایه را غاز ندانند ..مهاجرت برای آنهایی که سالها زحمت کشیده اند و بنیانهای زندگیشان را آجر به آجر وخشت به خشت چیده اند ودرس وپول وتجربه کاری واشل اجتماعی برای خودشان در حدی دست وپا کرده اند که محتاج کسی نباشند ولقمه نانی بی منت دارند وبعد مجبورند همه را رها کنند ودر یک روند پوست اندازی دردناک قرار بگیرند همان اندازه سخت است که برای یک جوان تازه نفس وسودا یی .
خیلی دردناکه که یک جراح متخصص از اینجا بلند شه بره کانادا واونجا بعد از تحمل سالها سختی ، یک بورد محقر به دستش بدند که فقط وردست باشه ویا نهایتش حق معاینه وارجاع به متخصص را داشته باشه یا قاضی و وکیل کارکشته بازنشسته از اینجا بره اونجا و سالها درس بخونه ودست آخر بعنوان پارالگال زیر دست اونها کار کنه تازه اگه تو قالتاق بازار وانفسای اونجا مجالی پیدا کنه ،ویا مهندس متخصصی که سالها دانش و تخصص وتجربه پشت سرش داره اما سیستم به شدت بسته اونجا مجبورش کنه به چیپ ترین کارها تن بده .تازه اینها جزو خوشبختهایی هستند که به اصطلاح در رشته کاری خودشان کار میکنند وگرنه خیل عظیم مهندسها و پزشکها و متخصصینی که مشاور آژانسهای ملکی و راننده تاکسی و بقال و رستوراندار وکشیر و….شده اند واقعا تو ذوق آدم میزنه !!!! . وبرای جوانهای امیدوار به آینده هم متاسفانه وضع خیلی بدتر از اینهاست در واقع مصداق درست دراومدن از چاله و افتادن به چاهه .اولین توصیه یی که به شما ی تازه نفس میشه اینه که بری مدرک کانادایی بگیری و بعد از چند سال تازه بعد از گرفتن مدرک کانادایی هم تازه میرید ته ته صف واونجاست که میفهمید کلاهی به وسعت سرزمین پهناور کانادا سرتون رفته وافسوس که دیگه راه بازگشت هم ندارید .
به همه اینها آب وهوای افتضاح وغربت ودلتنگی وتنهایی را هم اضافه کنید . به اضافه حسی که دائم آزارتون میده که در نظر اون فرد نیتیو که در سمت مقابل داره شمارو برانداز میکنه، شما با بقیه ملیتهای مهاجر و رفیوجی هیچ فرقی ندارید همه شماها از جنگ و قحطی و … به آنجا پناه برده اید واین حس انقدر ازار دهنده است که همیشه مهاجر را به یک حالت تدافعی دائمی محکوم میکنه که مدام در حال دفاع از پیشینه تاریخی و من آنم که رستم بود ….سوق میده طوری که این حس حتی در نسلهای دوم وسوم هم هست .
درسته هیچ جا مدینه فاضله نیست ولی باور کنید هیچ جا هم وخونه خود آدم نمیشه .آدم تو خونه خودشه که پادشاهه ولی وقتی رفت بیرون دیگه نیست .
حرف حساب زدید. حرف حساب هم جواب نداره.
امنیت، خونه، ماشین، آب و هوای سالم و … به جای خود. این حسی که گفتید به آدم دست میده، چیزی نیست که بشه راحت باهش کنار اومد. غیر ممکن هم هست که برای کسی پیش نیاد، همه ما عزت نفسمون رو دوست داریم و اگر زیر سوال بره ناراحت میشیم. بنابراین ممکنه شما بیایید اینجا، به خونه و ماشین و چه و چه برسید، اما ناراضی باشید چون عزت نفستون خدشه دار شده.
سارای عزیز اتفاقا من در این مورد باشما مخالفم. اینکه ما فقط عیب یک جا رو بگیم همونقدر بی انصافانه است که بخواهیم فقط خوبیاشو بگیم. اون دوستمون جناب مهاجر که میگه وام کم بهره میدن خوب درست میگه اما از اونطرف هم باید گفت تو کانادا آیا به پولت سود ۱۸ و ۲۰ درصد میدن که ملت برن تو خونشون لم بدن و از سود پولشون زندگی کنن؟ یا وقتی میگه به خانم من با فوق لیسانس میگن منشی بشو اینم باید گقت که تو کانادا باهمین فوق لیسانس برای منشی گری برو تا بهت بگن تو overskill هستی بدرد اینکار نمی خوری یا تو networking باید برقرار کنی که …
اما این هم رو باید بگیم که
قطعا هیچ جا خونه ی آدم نیست اما شما وقتی میری خونه خواهرت یا برادرت یا دوست صمیمیت ، میری کمکشون هم بکنی آیا هرکار دلت خواست میتونی بکنی هرجا دلت خواست میتونی سرک بکشی که ما از کاناداییها همچین انتظاری داریم؟ به نظرم انتظار زیادیه که بخواهیم کانادا در ابتدا مثل خونه خود آدم باشه. اما میتونه خود آدم بشه
مشکل دیگه از اونجاست که ما با ذهنیت طبقات اجتماعی که در ایران داریم مهاجرت میکنیم به کانادا . در کشوری که طبقات اجتماعی مثل ایران نیست (نمیگم نیست یکجور دیگست) و برای همین هم دچار مشکل میشیم بخصوص قشر متخصص ما که در اینجا براشون دولا راست میشدن. تو کانادا بچه ها دیدین میرن کشیر میشن مثلا، از این جور کارها، بدون اینکه کسر شانشون باشه اونوقت تو ایران به بچت بگو بشقابتو بردار بذار تو ظرفشویی انگار فحش خواهر و مادر بهش دادی.
و مساله آخر هم اینکه ما نمی تونیم خودمون را از تاریخ حال حاضر ایران جدا کنیم. نمیتونیم بچسبیم به تاریخ ۲۵۰۰ ساله و بگیم خوب الان ایران به ما ربط نداره ، شمای کانادایی قبلا ما رو نگاه کن به ایران حال حاضر ما کاری نداشته باش. الان آدمای بدی اونجا هستند اما ما خوبهاش هستیم، اومدیم بیرون. ما در کانادا هم باز همون اخلاق ایرانی خودمون رو داریم حتی اونهاییمون که مشکل حادی با سیاست ایران ندارند بجای اینکه سعی کنیم ایران رو به اونها بشناسونیم بگیم بابا اونجا در بیابون با شتر رفت و آمد نمی کنیم نمی دونم لکسوس سوار میشیم ، میگیم:
Iran? Is it a country?!! I haven’t heard it before. I’m from Persia . A country in far far west
بعد از مدتها یک کامنت خوب و به جا خوندم.کلی درد دل توش بود.خیلی خوب بود.ممنون.
فقط خواستم به دوستانی که کمک خواستن جهت تحصیل یه کمکی کنم
برای پیدا کردن بهترین دانشگاه ها و کالج ها در تورنتو باید تو اینترنت سرچ کنید. اما اینکه
چه رشته هایی برای چه وقتی از سال تحصیلی در اختیار هست و چطور میشه اونارو
ثبت نام کردم میتونید از راهنمای زیر استفاده کنید :
چگونه برای دانشگاه یا کالج ثبت نام کنیم:
انجام روند ثبت نام ارتباط و وابستگی مستقیم به محلی و دانشگاه یا کالجی که
برای تحصیل انتخاب کردید داره و وضعیت تحصیلی شما. اگر شما اقامت دائم یا
دانشجوی خارجی هستید یا هرچیز دیگه باید از طریق یکی از دو روش زیر در کالج
یا دانشگاه ثبت نام کنید.
کالج:
http://www.ontariocolleges.ca
دانشگاه:
http://www.ouac.on.ca
توجه کنید که این اولین شرط برای ثبت نام در دانشگاه یا کالج می باشد. یعنی
اگر شما ثبت نام نکرده باشید و هزینه مربوط به بررسی مدارک و پیش ثبت نام را
در این سایت پرداخت نکرده باشید به هیچوجه شما رو ثبت نام نخواهند کرد. البته
در مورد بورسیه اطلاعی ندارم و شاید اون روشش فرق داشته باشه. ضمن این
مورد حائز اهمیت هست که از طریق آنلاین میتونید یک سری پیش نیازهای درسی
رو که برای کالج یا دانشگاه نیاز هست که بیشتر مربوط به کالج هست رو با دوره های
آنلاین در کشور مبدا بدون حضور در کانادا بگذرونید و بصورت رایگان و بعد که وارد کانادا
شدید بدون مشکل کالج ثبت نام کنید. البته بیشتر این امکانات مربوط به تورنتو هست
ضمنا کالج ها برای کسانی که حداقل نمره ی زبان را در آزمون بی حساب آیلتس
نگرفتند و میخوان وارد کالج بشن آزمون ریدینگ (۲۰ سوال که هر سوال یک ریدینگ نهایت
۷ خطی دارد و زیر آن یک سوال چهارگزینه ای وجود دارد) و یک سوال مقاله نویسی
(که هم میتوان دستی نوشت و هم در کامپیوتر تایپ کرد) از شما برای زبان میگیرن که
جمعا ۴ ساعت زمان دارید. یک آزمون هم برای ریاضی به همین شیوه ازتون میگیرن که
تمام سوالات ریاضی چهار گزینه ای می باشد و اون هم ۴ ساعت زمان در اختیارتون هست.
توجه کنید که اولین سوال برای ثبت نام این هست که توی سایت های ذکر شده چه
برای کالج چه برای دانشگاه ثبت نام کرده اید یا خیر. اگر نکرده باشید تا ثبت نام نکنید
شما در لیست انتظار قرار میگیرید.
خیلی ممنون از این کامنت مفید.
خواهش میکنم. هدف اشتراک گذاری آموخته س. بر عکس که در خیابونا ایرانی جماعت
تا همدیگه رو میبینن سرشونو میچرخونن اونور! ترجیح میدم توی این بخش این موارد رو
به ایرانی هایی که استرس های خاص ورود به دنیای جدید رو دارن بگم. البته شاید در
آینده یه وبلاگ درست کردم مثل شما که این توضیحات رو کامل شرح بدم ولی فعلا مجال
این کار نیست.
ضمنا افراد جدید میتونن برای اسکان موقت از سایت های:
http://www.airbnb.com
http://www.booking.com
استفاده کنن.
ضمن اینکه در تابستان اکثر دانشگاه ها و کالج ها خوابگاه هاشون رو اجاره میدن
با قیمت های بسیار پایین بطوری که مردم سر و دست میشکنن برای گرفتنش
بازم بسیار عالی و جامع و مفید.
اون مثال ایرانی های تو.خیابون رو هم خوب اومدی.خیلی قشنگ گفتی.آفرین.البته بعضی ها اینجور هستنا.همه اینطور نیستن.
نکته ی جالب اینه که جلوی Eaton Center تقریبا هر روز یک سری پاکستانی، افغانی، عرب های آفریقایی و عرب های خاورمیانه وایسادن و دین اسلام رو تبلیغ میکنن و قرآن رایگان آب سرد معدنی رایگان به مردم میدن و اگر هم کسی بخواد و دوست داشته باشه در مورد اسلام باهاش صحبت میکنن و اینکه دائم میگن که داعش جزو اسلام نیست و اسلام صلح طلب هست و … و خب در بین اینها یک ایرانی هم نیست. به خودمم میگم. البته ایرانی ها به قول همونطور که گفتی همه اینطور نیستن ولی خب خیلی ها اینطوری هستن. انگار دشمن خونی هم هستیم وقتی همدیگه رو میبینیم!
راستی دوستان عزیز، یه سایتی هست که توی ایران فیلتر هست. پیشنهاد میکنم که پادکست هاش رو گوش بدید:
http://www.Bidarbash.net
یه کانال تلگرام هم داره برای اونایی که فیلتر شکن ندارن:
@Bidarbash2
این رو تو تلگرام تو بخش جستجو ش، جستجو کنید.
به نظرم حرف های قشنگی میزنه و خب چه بهتر که این چیزها رواج پیدا کنه تا فرق اسلام تحریف شده با اسلام واقعی رو بدونیم!
امنیتی که توایران هست واقعامن فکرنمیکنم جایی باشه.من تودوست آشناهام خیلی هاهستندکه یاکانادایاآلمان یاانگلیس یاکره جنوبی یابلژیک زندگی میکنند.اکثرشون اونجاهاهستن وهمیشه بحث امنیت میشه همشون میگن بعدازتاریکی هواتنهاهیچوقت بیرون نمیرن.میتونم بگم ازخوانواده ودوستان من فقط من باچندنفردیگه ایرانیم.ولی اونایی که هستن ازخوبیای اونجاشایدبگن ولی درموردامنیت ندیدم هیچکدومشون جزایران جای دیگه ایروتأییدکنن.درموردخانواده هم اکثرشون اینجابودن بچه دارهم شدن ولی بعد۵سال زندگی اونورجداشدن!!!!!:-| این هم بعضی ازتجربیات من که ازدیگران به دست آوردم.تازه یکی ازانتقادهایی که دارن اینه که اختیاربچهات رونداری!!!!میگن حتی نمیتونیم بهشون بگیم بالاچشمت ابرو.ولی من خودم باهمه اینهابه خاطریه سری مسائل برا۷سال دیگه ام برنامه ریزی کردم برم یاسوئیس یاکانادا.به خاطرهمین ازهمه ورمورداین دوجاسؤال میکنم.ببخشیدطولانی شد>:)