با نزدیک شدن به روزهای پایان سال، پیدا کردن کار سخت تر و سخت تر میشه. باور کنید اینجا اسمش خارج و جهان اوله! صد رحمت به ایران. شرکت های خصوصی که تا آخرین روز سال کار میکردیم. شرکت های دولتی هم که عملا فرقی نمیکرد اول سال باشه یا آخر سال، کلا تعطیل بودن! اما اینجا از اواسط نوامبر ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت ششم
جریان کاریابی من در اون دوران، هر بدی که داشت، این خوبی رو هم داشت که بهم فهموند، من از نظر دانش فنی چیزی کم ندارم. تازه یک جاهایی مشخص شد که بیشتر از چیزی که لازم است میدونم. بعد از fresh books، یک شرکت رفتم که دنبال برنامه نویس PHP میگشت. وقتی رفتم، دیدم ٣-۴ نفر آدم نشستن و دارن امتحان میدن. ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت پنجم
جریان فرش بوکز حسابی روح و روانم رو به هم ریخت. من مرتکب هیچ اشتباهی نشده بودم، این رو همه می گفتن. حتی مارکوس بهم گفت با چیزهایی که تو تعریف می کنی، مطمئن باش یک موضوع داخلی توی اون شرکت بوده که به اینجا ختم شده. ولی برای من چه فرقی می کرد، مهم این بود که نشد. اون ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – Freshbooks
قصه ای که می خوام تعریف بکنم، بقول رضا جاسبی، قصه پر غصه ایه! هنوزم یادآوری خاطره اش برام ناراحت کننده است. توی سایت Indeed برای شرکتی به اسم Freshbooks دو تا موقعیت کاری پیدا کرده بودم. یکی از کارهایی که همیشه با دیدن جاب پست می کردم، این بود که اولا ببینم محل جغرافیایی شرکت کجاست (خیلی دوست داشتم ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت سوم
در قسمت دوم گفتم که یک مصاحبه با شرکت Palomino داشتم و چون شرکتش کوچیک بود و از طرفی هم یکی دو تا سوالش رو جواب نداده بودم، امیدی نداشتم که کسی باهم تماس بگیره. ولی در عین تعجب، یک هفته بعد ایمیلی اومد که CEO شرکت می خواد باهت صحبت کنه. من هم دوباره رفتم که صحبت کنم. وقتی ... ادامه مطلب »
میان پرده: شادی های کوچک
می دونم در حال قصه تعریف کردن هستم، از کار و کاریابی. اما امشب، شب خوبی بود که در عین ساده بودنش، خیلی خوش گذشت. با یکی از بچه هایی که در JVS آشنا شده بودم، رفتیم بیرون. بدون هدف، توی خیابونهای داون تاون پرسه زدیم و ول گشتیم. مغازه ها رو تماشا کردیم و از هوای خوبی که احتمالا ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دوم
تا اینجا گفتم که شک کردم نکنه راهی که دارم میرم اشتباهه؟ با یوسف صحبت کردم، غر غر هام هم شروع شد و نسبت به شرایط کار، بدبین شدم. توی همون روزها، یکی از معلم های زمان دبیرستان – که توی کلگری زندگی می کنن – اومده بود تورنتو. یک شب جایی با هم مهمون بودیم و بعد از چندین سال ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت اول
خب، قرار بود در مورد کاریابی بنویسم. کش و قوس و پستی و بلندی های فراوانی داشت. برای خیلی ها و از جمله من، لحظاتی پیش میاد که آدم به خودش میگه: اصلا ارزشش رو داشت؟ آیا کار درستی کردم، یک موقعیت خوب، زندگی بی دغدغه و درآمد خوب و خانواده و … رو رها کردم و اومدم از صفر، ... ادامه مطلب »
برگشتم
مدت طولانی میشه که ننوشتم. جذابیت های اولیه کانادا برام تموم شده بود و دیگه زندگی رو باید شروع می کردم. فاز جدید از مهاجرت، که بزرگترین مشکل سر راه هم هست، برام شروع شده بود. کلاس های اکسس که تموم شد شروع کردم اقدام برای کار. با توجه به روحیات و خلق تنگم، ترجیح دادم یک مدتی ننویسم، چون ... ادامه مطلب »
نکات دیگری در مورد مصاحبه
چقدر مشتاقان این وبلاگ زیادن! به نشانه اعتراض، دیگه توی فیس بوک بروز شدنش رو اعلام نمی کنم، ببینم چند نفر خودشون یادشون می مونه بهش سر بزنن. لطفا برای یک بار هم که شده، ایرانی بازی رو بذارید کنار، هیچ اتفاقی براتون نمی افته (اگر افتاد، جواب وارثان و بازماندگانتون با من!) حداقل اسمتون رو توی کامنت ها بذارید ببینم ... ادامه مطلب »
Elevator Speech – Pitch
در مورد elevator speech با بقول یوسف elevator pitch قبلا اشاره مختصری کرده بودم. یکی از اولین مواردی که مارکوس توی کلاس در موردش صحبت کرد، همین بود. پاسخ به سوال tell me about yourself برای جواب دادن به این سوال، لازمه سه موضوع بطور کلی پوشش داده بشه: مهارتها، تجربیات و ارزشی که شما به اون شرکت خواهید آورد. ... ادامه مطلب »
معرفی کتاب
مارکوس یک کتاب بسیار جالب در مورد اصطلاحات و جملاتی که در محیط های کاری انگلیسی زبان در آمریکای شمالی استفاده میشه معرفی کرده. کتاب به نسبت جدیده (سال ۲۰۱۳) و اطلاعات خوبی بهتون میده. برای دریافتش هم از این لینک استفاده کنید. ادامه مطلب »
مردی از دانشگاه Ryerson
با یک مرد استثنایی به اسم Markus Van Aardt آشنا شده ایم، از دانشگاه Ryerson. متاسفانه سیستم آموزشی ما در ایران فقط روی پزشکی و مهندسی و یک مقدار هم ادبیات متمرکز شده. به عنوان مثال، کسی بما یاد نداده چطور حرف بزنیم. چطور فکر کنیم. چطور بنویسیم. و این موارد بسیار ابتدایی – که همه در موردش میگن: بابا ... ادامه مطلب »
IT Connection
خب دوباره فرصتی دست داد که بنویسم. اصلا تصمیم ندارم مثل کلیپ “گدایان پست مدرن” دوره بیفتم و برای وبلاگ، لایک جمع کنم! ولی قدیمترها یک مقداری بهتر بود، دو سه تا کامنت میومد خیالم راحت بود که کارم بی فایده نیست! حالا هم می نویسم، انشاءالله که بی فایده نباشه! ادامه مطلب »
Mentorship program
در ادامه کارهایی که با اکسس در حال انجام هستم، امروز در جلسه ای به اسم speed mentoring شرکت کردم. ایده کلی این حرکت اینه که تازه واردین شانس این رو داشته باشند که با یک محیط کار واقعی آشنا بشن. یک حرکت بسیار حرفه ای و قشنگ که شاید از حلقه های مفقوده سیستم کار ما در ایران باشه. ... ادامه مطلب »