با توجه به اتفاقاتی که در اواخر سال ۱۳۹۳ برام افتاد، خیلی دل و دماغ برگزاری آداب و سنن سال نو رو نداشتم. باز هم این میونه، دم بهروز گرم که خیلی وقت ها حواسش به من و علی هست. البته صبح که رسیدم سر کار، رندل بعد از گود مورنینگ بهم با شور و شوق گفت: Happy Nowrouz! گفتم ... ادامه مطلب »
آخرین پست ۱۳۹۳
امروز یک همکار جدید برامون اومد. یکی رفت و یکی اومد، یا بهتره بگم یکی رو رفتوندن و یکی رو آوردن. اسمش مارکو بود، اول فکر کردم ایتالیایی باشه. ولی نبود، باهش صحبت که کردم گفت که کاناداییه. حالا البته از روی موهای سیاهش میشه حدس زد که پدر و مادرش مال اینجا نیستن ولی خودش به هر حال متولد ... ادامه مطلب »
کمی از محیط کاری
یکم از محیط کاری بنویسم. ظاهرا پستهای کاربردی خیلی جذابیت نداره، پستی که در مورد مالیات نوشتم حتی یک فیدبک هم نداشت! سایر پست ها و بخصوص اونهایی که میزان الخورتک بازیشون بالاتره، مخاطب بیشتری هم دارن. الان بیشتر از ۳ ماهه که مشغول به کار شده ام. همونطور که قبلا هم گفتم، بیشتر شوآف می کنن تا کار واقعی. ... ادامه مطلب »
یک صبح به روایت تصویر
صبح از در خونه می زنی بیرون. سوار آسانسور میشی: با سرعت سرسام آوری از طبقه ۲۷ میرسی به لابی ساختمون: خیابون سمت راستت رو میری به سمت میدویو: دان کستر رو میری به سمت یانگ: اول صبحه و خیابون یانگ حسابی شلوغه (قابل توجه خوانندگان عزیز در ایران، تعریف شلوغی تهران و تورنتو یک مقدار با هم متفاوته!) به ... ادامه مطلب »
اسفند ماه
اسفند ماه رو همیشه دوست داشتم. خیلی سریع سپری میشد و به عید می رسیدیم. از اول اسفند، نگاه می کردیم ببینیم چند روز از آخر سال رو میشه تعطیل کرد یا مرخصی گرفت، که به شلوغی جاده فیروزکوه برخورد نکنیم. تبریکات سال نو از طرف شرکت های همکار می رسید و ما هم به نوبه خودمون برای بقیه تبریک ... ادامه مطلب »
اظهار نامه مالیاتی
بر هر ساکن کانادا اعم از مقیم دائم یا شهروند، واجب عینی است که هرسال پیش از آنکه به حسابش برسن، خودش به حسابش برسه. هرچی درآورده رو رو کنه و بفرسته برای آقای دولت، بدهکار شد پرداخت کنه و طلبکار هم شد، پولش رو بگیره بره حالش رو ببره. برخلاف نظامی که در ایران بود، که پول وقتی میرفت ... ادامه مطلب »
این روزهای تورنتو
برطبق گزارش environment canada، فوریه امسال سردترین فوریه در طول تاریخ تورنتو بوده! به قول خودشون هیچکس زنده نیست که بتونه فوریه ای سردتر از این رو به خاطر بیاره. متوسط دمای هوا منفی ۱۲٫۶ بوده و سردترین روز هم دمای هوا منفی ۲۵٫۵ که البته به خاطر وزش باد سگ مصب wind chill احساس سرما منفی ۴۰ بوده. دلم میخواست ... ادامه مطلب »
برخورد نزدیک از نوع اول
امروز اولین تجربه در برخورد با مشتری یا بقول این حضرات، کلاینت رو داشتم. یکی از مشتریهای شرکت ما، مجموعه ای به اسم مترولینکس هستش که حمل و نقل عمومی تورنتو رو مدیریت می کنه. شرکت قطار بین شهری تهران و حومه (متروی خودمون) بعلاوه شرکت واحد و بعلاوه سایر شرکتهای حمل و نقل عمومی رو در نظر بگیرید و ... ادامه مطلب »
مقایسه ایران و کانادا
خب، همونطوری که قبلا وعده داده بودم، در پایان سفر می خوام یک جمع بندی از ایران و مقایسه شرایطش با کانادا داشته باشم. هرچند دلم می خواست این اتفاق لااقل یکسال و نیم دیگه می افتاد، ولی تا همینجا هم کلی تجربه کسب کردم. نکات رو می نویسم و به دلیل زیاد بودن تعداد نکات، احتمالا این پست طولانی ... ادامه مطلب »
Home sweet home
مسافرت دو هفته ای من به ایران به اتمام رسید. می تونم بگم بجز چند ساعت، همه اش اعصاب خوردی و ناراحتی بود. روز آخر با یوسف حرف می زدیم، بهم گفت یادته اوائل که من رفته بودم و ازت در مورد ایران و شرکت می پرسیدم، می گفتی مثل همیشه است، و اگر می خوای بدونی چه خبر بود، ... ادامه مطلب »
شهر خاکستری
اصلا فکرش رو نمی کردم روزی بخوام چنین مطلبی رو در مورد شهری که این همه دوستش داشتم بنویسم. برای من تهران، یادآور اتوبان زیبای مدرس بود (که البته هیچ وقت متاسفانه نشد توی اون محدوده زندگی کنم)، چهار راه پارک وی، تجریش، دربند، قرار هایی که با امیر ارسلان و حسین و امید و بقیه بچه ها توی فرحزاد ... ادامه مطلب »
مسافرت به ایران – ۲
یادمه یک شب با علی و بهروز توی یک قنادی ریچموندهیل نشسته بودیم. صحبت مقایسه ایران و کانادا مطرح شد، علی گفت درسته توی ایران یک وقتهایی از دور و اطرافیانت دخالت و فضولی میدیدی، اما اگر ۹۰ درصد فضولی بود، ۱۰ درصد هم دلسوزی بود. اون ۱۰ درصد، یک وقتهایی در زندگی برات مهمه. برات ارزش پیدا می کنه. ... ادامه مطلب »
مسافرت به ایران – ۱
خب، یکی دو روز از رسیدنم به ایران میگذره و بد نیست چند کلمه ای در موردش بنویسم. البته تصمیم دارم در انتهای مسافرت به صورت مفصل به بیان تفاوتهایی که بین ایران و کانادا دیدم بپردازم، اما فعلا یکم خاطره و قصه تعریف کنم. یک شب با نوید که حرف می زدیم، بهم گفت تمام مشکلات و بدیهای ایران رو فراموش ... ادامه مطلب »
پیش بسوی تهران
با تاخیری که در پرواز ایر کانادا رخ داده بود، کمی دیرتر به فرانکفورت رسیدیم. نوای خوش مکالمات آلمانی رو همیشه دوست داشتم، فرصت هم مغتنم بود تا گرد و خاک نشسته بر معلومات آلمانی را بزدایم (چقدر متن ادبی شد!) گیت خروجی رو پیدا کردم و رفتم که یک چیزی بزنم به بدن. باز هم یک فست فود پیدا ... ادامه مطلب »
بر فراز اقیانوس اطلس
بالاخره روز موعود فرا رسید. جمعه صبح، طرفهای ساعت ۷:۵۰ بود که از خونه اومدم بیرون، به نسبت هر روز ۲۰ دقیقه دیرتر. جالبه که ساعت ۸ و ۴۰ دقیقه هم رسیدم سرکار، انگار دیرتر بیدار شم به صرفه تره. یکی دو تا جلسه کاری برگزار شد و به مدیرم گفتم امروز میخوام ساعت ۳ برم. گفت مشکلی نیست، فقط ... ادامه مطلب »