تورنتو

تقریبا ۹ ماه از اومدنم به کانادا و به تورنتو میگذره. می خوام امشب ببرمتون تورنتو (کربلا رو با حاج محمود کریمی می تونید تشریف ببرید). می خوام در مورد حس و حال تورنتو بنویسم و برداشتی که از این شهر کردم.
زمانی که برای اولین بار به اروپا مسافرت کردم، متوجه شدم که من از کشورهای اروپایی برای زندگی کردن خوشم نمیاد. برای مسافرت، بهترین نقاط هستند و از همه جا قشنگتر هم تا بحال، پاریس بوده. فکر هم نمی کنم جایی زیباتر از پاریس در دنیا وجود داشته باشه. اما همون پاریس رو فقط برای مسافرت دوست دارم. زندگی؟ اصلا. بقیه شهرهایی هم که دیدم به همین ترتیب. بوردو، فرانکفورت، ماربورگ، روتنبورگ، آمستردام، همه و همه بینهایت جاهای زیبایی برای گشت و گذار هستند. اما زندگی، من خوشم نیومد.
این حس رو نسبت به تورنتو، حتی یکبار هم نداشته ام. از همون روز اول – که فکر ترک خانواده مثل پتک دائما روی سرم می کوبید – از این شهر خوشم اومد. دیدم برای زندگی، جای خوبیه. خیلی خیلی بزرگه، برخلاف اروپا که احساس تنگ و ترش بودن می کردی توش. تبعیض نژادی، خیلی خیلی کمرنگه و حداقل در لایه رویی جامعه نمی بینیش. بسیار بسیار متنوعه. از هر نظر که فکرش رو بکنی. ساکنینش از همه جای دنیا اومدن، هیچ کس نمی تونه خیلی به دیگران دید تحقیر آمیزی داشته باشه، چون نهایتا اگر خودش هم کانادایی باشه، پدر و مادرش مهاجرن. جامعه و قانون هم به شکلی بار اومده که همونطوری که گفتم، خیلی احساس تبعیض مشهود نیست.
آدمهای تورنتو، غالبا با ادبن. توی این ۹ ماه، هیچ وقت صدای داد و بیداد نشنیدم. دعوا، تا بحال ندیده ام. بوق ماشین، تازه چند روز پیش بعد از چند ماه، یک دونه از اونهایی که ۳ دقیقه یکبار جلوی بیمارستان لبافی نژاد به صدا در میومد و غالبا هم استعاره از فحش خواهر و مادر بود، شنیدم. معمولا آدمهایی که می بینی لبخند می زنن. برخلاف کارمندهای ادارات دولتی ایران (لا اله الا الله – نمیشه هم احساسات قلبیت رو با آزادی بیان کنی!) اینجا همه با مشتری مودبانه حرف می زنن. یادمه علی که اومد، چمدونش توی راه گم شده بود. یک روز گفتم بیا شربازی در بیاریم و زنگ بزنیم داد و بیداد کنیم! همین کار رو کردم، آخرش طرف از من عذرخواهی می کرد و می گفت درکت می کنم! بنده خدا کاملا آدم بی ربطی هم بود نسبت به اون مشکل. حالا توی ایران اینطوری حرف می زدم، با مسئول مستقیم اون کار، در حالیکه حق هم با من بود، به کمتر از جر دادنم رضایت نمی داد! تقریبا هرکسی باهت کار داشته باشه، حتما با excuse me شروع می کنه. اینجا، ارث پدری مردم رو شما نباید پرداخت کنید.
شهر، تقریبا تمیزه. آلودگی هوا، من ندیدم. دور و اطرافش کوه نیست و بادی که از قطب میاد، هرچی آلودگی باشه رو با خودش می بره. آب و هواش، چند روزی توی تابستون شرجی بود و کلافه کننده، اگر توی خیابون راه می رفتی. توی اتوبوس، مترو، همه فضاهای سرپوشیده، هوا رو به حدی خنک می کردن که سردت میشد! بقیه اوقات، معتدل بود. زمستونش ولی حسابی سرده، و من این آب و هوا رو خیلی خیلی دوست دارم. ترجیح میدادم اون چند روز تابستون هم مثل زمستونش می بود! یعنی آب و هوای کلگری رو تورنتو داشت، از نظر من بهشت روی زمین بود! (کلگری تابستون +۱۶ و زمستون تا -۴۵ میشه) بادی که اکثرا در حال وزیدنه، باعث میشه هوا سردتر از اونی که هست به نظر بیاد، مثلا یکی دو هفته قبل، دمای هوا -۱۵ بود ولی بخاطر باد سرد (chilled wind) احساس سرما -۳۰ بود. من با ژاکتها و کاپشنی که از ایران آوردم، و دستکش هیچ مشکلی تا بحال نداشته ام (فقط تفاوتش با ایران اینه که کلاه کشی سرم می کنم). خیلی ها ولی کاناداگوس و نورث فیس و زارا و این چیزها می پوشن، من احتمالا از اونها بپوشم از گرما هلاک میشم!

برای من هر شهری، یک رنگی داره. پاریس، فرانکفورت، بوردو، تهران، کیش و تورنتو. تورنتو برای من، رنگ آبی رویال رو تداعی میکنه.

۲۴ نظر

  1. سلام،امیدوارم هرجای دنیا که هستین شاد وتندرست باشین اما دلم خیلی به حال خودمون سوخت چون واقعا تهران خاکستری شد۰ 🙁 😐

  2. خدا رو شکر. آدم قوت قلب میگیره 🙂

  3. باشوفاج خودتونو کرم مىکنید یابایخاری برقی

  4. مهندس اگه ممکنه از تفریحات بگو…سی و پنج ساله چند نوع تفریح محدود داریم ولی اونجا با تفریحات متنوع تری روبرو میشیم که بعضی هاش با اعتقاد ما جور در نمیاد مثلا کلوبهای شبانه یا نشستن تو بار و خوردن مشروب و آبجو و …راه حل تو چیه آیا باید این تفریحات رو حذف کرد یا اینکه باهاش کنار بیاییم در عین حال که به اعتقادمون لطمه نخوره ( میدونم اعتقاد تو قلب و مغز آدمه با اینحال احساس گناه و شرمندگی پیش میاد ) …ممنون میشم. برات دعا میکنم برادر

    • امير حسين روشناس

      برای من تفاوت زیادی نکرده. من از زمانی که خودم رو شناختم تفریحم کار کردن بوده. حالا اهل گشت و گذار باشی، اره کلی جاهای دیدنی هست. اهل مشروب و بار و دیسکو نبودم و نیستم. کلا بدم میاد. یک شب به اصرار دوستان رفتیم یک برنامه که مثلا مال ایرانی ها هم بود. حالم به هم می خورد از حرکاتی که میدیدم. از نظر من جلف بازی بود، هر چند خیلی ها میگفتن خوب آزادیه دیگه، اینطوری حال میکنن. از نظر من هم اوکی بود ولی من مال اون جا نبودم. بابت همین مساله اینطور جاها نمیرم، بیشتر بین مردم بودن و در شهر گردش کردن رو دوست دارم. چیزی که حالا حالا ها من رو مشغول خواهد کرد.

  5. خیلی خوبه ادم دلش شاد باشه از جایی که هست. ایشالا مشکلت برطرف شد؟

  6. یادداشتت خیلی بهداشتی بود. دلمون پکید!

  7. هه هه رنگهای شهرها باحال بود… !

  8. موضوع جالبی رو انتخاب کردید . خیلی خوب بود که در مورد تورنتو نوشتید . برای ما هم که دیگه حدودا بیست و سه روز دیگه ماییم تورنتو انشالله، حال و هوای خوبی داشت. ممنونم . راستش از بس در مورد مالیات و بدهکاری های طولانی و اینچیزها شنیدم، نمی دونم چرا حس میکنم که نمیشه تو تورنتو پیشرفت کرد و مثلا به قول خودمون تا حدودی پولدار شد و پول جمع کرد، مثلا بشه بعد چندین سال دوتا خونه داشت و خلاصه پولدار شد دیگه . من و همسرم ایران که بودیم بعد از ازدواج ظرف ۱۰ سال تونستیم خونه بخریم ، بدون قسط و از این جور بدهکاری ها. البته نمیدونم چرا این حس رو دارم …..
    خیلی ممنون

    • امير حسين روشناس

      دو تا خونه!!!!! بیخیال بابا کوتاه بیائید، یکیش هم به این آسونی ها نیست! البته شدنیه اما نه اینکه مثلا دو سال بعد صاحب همه چیز شده باشید. سال اول، ماشین دلخواهتون رو بخرید. چند سال بعدش، اگر پول قلمبه از ایران نمیخواهید بیارید، پیش پرداخت یک خونه رو تامین کنید و بعدش هم شروع کنید به پرداخت اقساط ۲۵-۳۰ ساله. حالا چند سال بعد ترش باز بتونید یک پولی جمع کنید یک خونه دیگه رو پیش پرداخت بدید و …

  9. خیلی عالی بود، خوش به حالتون هوای تهران واقعا افتضاحه

  10. چه عجب…یه نفر مثل من به تورنتو نگاه میکنه….اصلا برای من ساخته شده این شهر

  11. برخلاف کارمندهای ادارات دولتی ایران (لا اله الا الله – نمیشه هم احساسات قلبیت رو با آزادی بیان کنی!)….

    خیلی باحالی اینو خوندم کلی خندیدم بابا راحت باش اینجا وبلاگ شماست شما نظرتو میگی بقیه هم همینطور و تصمیم گیری با خوانندست.

    ممنون

  12. راضیم ازت . انشالله یه سری هم به کشور استعمارگر پیر بزن و نظرت رو در مورد پایتختش بگو – دوست دارم نظرت رو در مورد اونجا هم بشنوم.

  13. کلاتورنتوآبیه.خیلی عالیه……

  14. خوش باش داداش اینجا تو ایران خبری نیست همه میخوان سر هم کلاه بزارن

  15. حال شهرها رو با رنگها خیلی خوب منتقل کردین. هرچند من همه شونو ندیدم ولی حس کردم حالشونو. به امید روز نجات از تهران دودی.

  16. باسلام
    یه سوال داشتم
    درامد تاکسی روزانه چقده؟
    تقریبی هم بگید ممنون میشم

  17. سلام مثل همیشه عالی بود.تابستان دوسال قبل تورنتو بودم.خیابان یورک کنار دریاچه فکر کنم همون داون تاون بودش روز کانادا دی اونجا بودیم اتیش بازی و…. همیشه ابی رویال باشید.سپاس.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*