برای رسیدگی به یک سری امور، چاره ای بجز یک مسافرت به ایران برام نمونده. علیرغم اتفاقاتی که در این چند ماه افتاد و با تمام ناملایماتی که باهش مواجه بودم، تا الان از مسافرت به ایران پرهیز کرده بودم. الان هم اگر شرایط اجازه میداد، این کار رو نمی کردم. دلیلش این نیست که مثل خیلی ها “حالم دیگه از ایران به هم میخوره”، “شکر خدا که از اون خراب شده خلاص شدیم” و …. دقیقا برعکس! چون از این یکی خراب شده حالم به هم می خوره، و کاملا پتانسیل این رو دارم که با دیدن ایران، یک تیپا بزنم به همه چیز این جامعه پوشالی و قید کانادا رو برای همیشه بزنم. اگر کار پیدا نکرده بودم، به احتمال ۹۰ درصد همین اتفاق هم می افتاد، اما الان پیدا کردن این کار، یک مقدار شانس برگشتن به کانادا رو برام بیشتر کرده.
به هرحال، برای خودم هم تجربه خوبی میشه تا دوباره شرایط رو سبک سنگین کنم. هرچند دو هفته اصلا زمان کافی برای قضاوت و تصمیم گیری نیست، اما با توجه به جنس مسافرتی که دارم میرم میتونه تا حدی واقعیت های ایران رو دوباره بهم نشون بده. احتمالا یک سری چیزهای ایران یادم رفته که دوباره به یادم میاد، یک سری تغییراتی رخ داده که یا شرایط رو بدتر کرده و با بهتر. در کل، باید ببینم بعد از یک هفته، دلم میخواد هفته بعدش زودتر سپری بشه تا برگردم، یا اینکه آرزو می کنم هفته به آخر نرسه که دوباره راهی کانادا بشم.
دوست داشتم این اتفاق، لااقل دو سال بعد از رفتنم از ایران میفتاد، یقینا بهتر میشد در مورد شرایط قضاوت کرد. اما الان هم برای خودش تجربه ای خواهد بود. در مورد اینکه چی دیدم و چه چیزهایی بنظرم – بعد از ۹ ماه زندگی در جای دیگه – خوب هستند و چه چیزهایی بد، یقینا خواهم نوشت. به قول یوسف، یک سری چیزها قطعا عالی خواهد بود، نوستالژی تجربیات و خاطرات قدیمی و یک سری چیزها هم اعصاب خوردکن خواهند بود. در انتهای مسافرت، بازهم باید ترازو رو علم کنم و شرایط رو سبک و سنگین.
متاسفانه شرایطی که بخاطر اون دارم مسافرت می کنم طوریه که نمیتونم خیلی به تجدید دیدار با دوستان فکر کنم (بله حتی شما دوست عزیز)، کارهای بسیار مهمتری وجود دارن که باید به اونها برسم.
بسیار هم عالی
با خوندنه چنین مطالبی از تو خیلی قاطع و کاملن با اعتماد میگم اینی که امیر میگه درسته – درسته که آدم باید در شرایط باشه و هر کسی با توجه به نیازهاش و تجربه اش قضاوت میکنه ولی بعضی چیزا کلیات هست و من تورو عاقل تر از این حرفا میدونم که تحت تاثیره شوخی ها قرار بگیری – بهر حال امیدوارم به شرایط ایده آلت برسی – ایران اومدی حتمن خبرم کن تا باهم کمی حرف بزنیم و بعضی چیزها رو که فکر میکنم باهات در میون بزارم – موفق باشی رفیق
حتما باهت تماس میگیرم حالا ممکنه دیدن میسر نشه ولی صحبت میکنیم.
سفر به خیر، با آرزوی بهترین ها
سلام تا اینجا که خاطراتتونو از اول شروع به خوندن کردم به این نتیجه رسیدم که کانادا برای ادمی مثل من که یسری خواسته ها و علایق رو داره میتونه جای بسیار مناسبی باشه و ممنونم از اینکه انقدر همه چیز رو دقیق و مو به مو توضیح میدین
اما یه سوال برام پیش اومده که واقعا سردرگمم کرده یه جا بود که شما نوشته بودین صبحا که از خواب بیدار میشم وقتی میبینیم اومدم کانادا و قرار نیس برگردم میگم ایول یا یه جا دیگه داشتین شرایط کاری ایران و کانادا رو مقایسه میکردین و از ضعف های ایران و نقاط قوت کانادا میگفتین و البته هردو جا رو منصفانه قضاوت کردین ولی خب من حداقل به این نتیجه رسیدم که نقاط قوت کانادا نسبت به ایران بیشتره
اما اینجا وقتی صحبت از مسافرت به ایران شد گفتین که از این خراب شده حالم بهم میخوره
این واقعا منو سردرگم کرده چرا از کانادا حالتون بهم میخوره؟ البته شاید از ۲۰۱۵ تا الان که ۲۰۱۷ هستش نظرتون عوض شده باشه و یا کانادا رو دوس دداشته باشین یا برعکس ولی حداقل تا اینجاشو میشه بهم بگین چرا اینجوری گفتین؟ بلخره کانادا بده؟ خوبه؟
باید وبلاگم رو کامل بخونید. چندین متن در مورد خوبی یا بدی کانادا نوشته ام و تاریخ اون نوشته قدیمیه.