خانه » محیط کار کانادا » یکی از تفاوت های محیط کار اینجا و اونجا

یکی از تفاوت های محیط کار اینجا و اونجا

یکی از تفاوت هایی که بین محیط های کاری کانادا و ایران دیده ام اینه که، آدمها خیلی معقولانه تر با کار و محیط کار برخورد می کنن. بلوغ بیشتری در آدمها می بینی. دودر کردن و پیچوندن و ماست مالی کردن و از زیر کار در رفتن، تقریبا نیست. جالب اینجاست که این مساله برای همه یکسانه، یعنی فرقی نمی کنه آدمی که ۲۰ ساله داره کار می کنه و آدمی که تازه از دانشگاه اومده بیرون، همه به یک میزان مسئولیت پذیر و متعهد هستن.
حتما می خواهید بگید: تو که می گفتی اینها کار نمی کنن و می پیچونن و … بله! هر دوی این مطالب درسته. تفاوت در راندمان کاره. ایرانی ها، اون کسانی که من باهشون در محیط های کار ایران برخورد داشتم، دو دسته بودن: یا به کارشون مسلط بودن یا اینکه اشتباهی بهشون مسئولیتی سپرده شده بود! دسته اول، توانایی حل مشکلات رو به خوبی دارا بودن و می دونستن چکار باید بکنن. دسته دوم، افرادی بودن که صرفا با پارتی بازی و پاچه خواری عهده دار مسئولتی شده بودن که طبیعتا به اون کار گند می زدن! نمونه اش بنده خدایی بود که نه از امور فنی سر در میاورد، نه مدیریت بلد بود ولی خب خدا بهش شانس داده بود، اول توی دفتر مرکزی یکی از شرکت های پرداخت ایران سمت مدیریت بهش دادن، بعد بهترین شعبه اون شرکت که توی کیش بود رو به این بابا سپردن و ظرف مدت کوتاهی اونجا رو به لجن کشید و سهم بازار رو دو دستی تقدیم بقیه شرکت ها کرد، بعد دوباره برگشت تهران و مدیر شد و باز دوباره دعواش شد و رفت بیرون و این بار بهش مدیریت عاملی یک شرکت پرداخت رو سپردن! و اونجا رو هم به افتضاح کشید و الان تا جایی که خبر دارم توی شرکت های مخابراتی ایران مشغول ادامه دادن خرابکاریهاشه. ادعا هم که دیگه نگو! طرف از اسمبلی و سی بگیر تا زیر ساخت و شبکه و از اون طرف روش های نوین مدیریت و سیکس سیگما و بعد هم اصول شبکه های پرداخت کارت و سوییچ و … خودش رو علامه میدونه!
آدم های دسته دوم که تکلیفشون روشنه، اما دسته اولی ها رو هر کاری که می کردی بالاخره دودره بازیشون رو در میاوردن! توی اینفوتک که به نظر من بهترین محیط کاری – تا زمانی که من توش بودم، بعدش رو خبر ندارم – ایران بود، همه رادیو فردا و VOA و تابناک و بازار بورس و قیمت سکه و دلار و … رو رصد می کردن، کل کل پرسپولیس و استقلال هم بین بچه ها بود، اوه یادم رفت، مقوله مهاجرت همیشه بحثش داغ بود و همه اینها در ساعت و تایم کاری. کاملا هم برای همه مون عادی بود و حتی خود منصور رشتی یکبار که از دست همه شاکی شده بود، گفت سر کار میشینید سایت شطرنج رو میبینید، نمی گم این کار رو نکنید ولی به کارتون اولویت بدید! یعنی حتی برای کارفرما هم این مطلب جا افتاده بود و از صدر مجموعه که علی به عنوان مدیر فنی باشه بگیر تا بایرام و صفرزاده (نیروهای خدماتی) همه در کنار کار در ساعت کاری به حواشی هم مشغول بودیم. ولی همین آدمها، ذر زمینه کاری خودشون هم بسیار تبحر داشتن و هم زمانی که پاش می افتاد، کار رو سریع جمع می کردن، نمونه اش پروژه بانک مسکن بود که همه شرکت بسیج شد (و البته پدر همه هم در اومد) و پروژه رو در مدت زمان بسیار کوتاهی که خودمون هم فکرش رو نمی کردیم جمع کردیم.
اما توی کانادا، نیروی کار فنی خیلی کمتر از اینفوتکی ها می دونه، تجربه و قدرت تحلیلش از مسائل هم بسیار محدوده، مثلا تعجب می کنن که من هم برنامه نویسی وب می دونم، هم ادمین لینوکس هستم، هم طراحی و معماری نرم افزار بلدم، با کلی tools می تونم کار کنم و از همه شون هم شبکه ام بهتره (هرچند خودم اعتراف می کنم در زمینه شبکه هیچی بلد نیستم، ولی در شهر کورها، آدم یک چشم پادشاهه دیگه!) تازه با طراح های شرکت که حرف می زنم خیلی مبتدی درمورد ابزارهاشون نیستم. ولی همون آدم محدود، از ساعت ۹ که میاد سرکار تا ۵ عصرداره کارش رو می کنه. بله، اون کار رو بدن دست یک ایرانی از دسته اول که بالا گفتم، نیم ساعته انجامش میده ولی این آدم یک روز روش زمان میذاره. منتها این یک روز زمان گذاشتن بدلیل این نیست که طرف مخصوصا طولش میده، بلکه بدلیل عدم تسلط و تجربه اشه. اگر اون تسلط و دانش ایرانیه رو داشت، یقینا راندمانش چند برابر ایرانیه میشد.
در عین حال، محیط کاری بدلیل اینکه دو دره بازی و پیچوندن توش نهادینه نشده، اعتماد بسیار بالایی به کارکنانش داره. ما توی شرکت ساعت حضور و غیاب نداریم. من اگر وقت دکتر داشته باشم یا صبح حال نداشته باشم برم سرکار یا مثلا توی راه اتفاقی برام بیفته که دیر برسم، کسی نمیگه کجا بودی؟ چرا دیر کردی؟ چرا داری زود میری؟ و … چون هرکسی به کار و وظایفش آشناست و اصلا با مقوله دو دره بازی درآوردن ما ایرانی ها کلا بیگانه اند، این موارد رو به حساب اتفاق میذارن که برای همه هم پیش میاد، به شرطی که هر روز اتفاق براتون نیفته! وگرنه به هر حال تابلو خواهد شد.
حالا متوجه میشم که چطور ایرانی های با استعداد اینجا موفق میشن. دلیلش همینه که دانش و تخصص و تجربه رو دارن، محیط هم طوریه که نمی تونن دو دره بازی در بیارن و کم کم عادت می کنن که وقتشون رو درست مدیریت کنن و اینطوری میشه که اونطوری میشه!

۱۶ نظر

  1. دیگه رسیدی به هرروز یک پست . یه فکری بکن یه پولی هم دربیاد از این وبلاگ دیگه کارو تعطیل کن بشین وبلاگ بنویس.

    • امير حسين روشناس

      گفتن مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد! ولی راست میگی دارم از کار و زندگی میفتم!

  2. ای قربون تو بشم، دقیقاً حلقه گم شده جامعه ما همین است : مسئولیت پذیری و تعهد

  3. دستت درد نکنه که تفاوتشو نوشتی.
    اقا راستی ببخشید من نمیرسم زیر هرپستت کامنت بذارم.چند روز پیش یکی از وبلاگایی که واسه مهاجرت دنبال میکردم رسما خداحافظی کرد.لطفا تو اینکارو نکن. بدون من خودم به شخصه معتاده وبلاگتم

  4. این داش امیر ما ارادت خاصی نسبت به خوانندگان. وب سایتش داره و این رابطه کاملا دوطرفه هست. محضه همینه که همیشه پیجش اپ دیت و مطالب به روز هست. انشاله که موفق و قلمت هیچ وقت از نوشتم نیوفته.

  5. سلام خیلی دقیق توصیف کردین
    سپاس

  6. اصلانم که تابلو نبود منظورت با کیه

  7. دمت گرم موفق باشی دوست عزیز

  8. سلام من‌لیسانس معماری دارم ولی تجربه کاریم تو فروش محصولات‌پوست و مو بوده و هست. فکر میکنین میتونم تو تورانتو شغل نسبتا خوبی پیدا کنم؟

  9. سلام بیخود نیست ایرانیهای فعال و با دانش اونجا موفق میشن.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*