خانه » زندگی در کانادا » زندگی در تورنتو » کوتاه از تورنتو – ۳

کوتاه از تورنتو – ۳

هفته ای که گذشت اتفاقات ریز و درشتی داشت، اولیش روز دوشنبه موقع رفتن به سر کار، داشتم از خیابون جرارد به خیابون بی می پیچیدم (سوار بر دوچرخه) و برای لحظاتی وقتی به سمت چپ پیچیدم، روی قسمت سیمانی خیابون – که مخصوص اتوبوس های ریلی تورنتو یا همون استریت کار ساخته شده و ریل ها رو در بر گرفته – حرکت کردم. از اونجایی که لاین مخصوص دوچرخه سمت راست خیابونه، خواستم خیر سرم قانون مداری کنم و برم سمت راست که یکدفعه ترق!
بله خوردم زمین و چه زمین خوردنی! دستکش هایی که خواهر نازنینم برام سوغاتی آورده بود جر خورد، شلوارم در قسمت بالای زانوی چپ پاره شد، کفشم از پام دراومد و خلاصه خیلی شانس آوردم که نه ماشینی می اومد و نه استریت کار، وگرنه الان اعلامیه انا لله و انا الیه راجعون من رو بجای این پست میدیدید! احتمالا یک نفر که بدهکار من هست هم خیلی خوشحال میشد و البته شانس اینکه تا در قید حیات هستم رضایت من رو جلب بکنه هم از دستش میرفت (هرچند بعید میدونم اصلا اهمیتی به این مسائل بده).
بگذریم، این مساله بهم اثبات کرد پولی که بابت کلاه ایمنی خرج کرده ام اصلا جای دوری نرفته و خیلی مهمه که از نظر ایمنی آدم بسیار حواسش باشه. روز سه شنبه هم شانس گند، در مسیر برگشت مثل دم اسب بارون میومد و تا برسم خونه یک نقطه خشک در کل بدنم پیدا نمیشد، یعنی افتضاح بود ها! امکان ول کردن دوچرخه در داون تاون رو هم نداشتم که با مترو برگردم خونه، خلاصه فلاکتی بود. بقیه ایام هفته هم از ترس بارون که مدام پیش بینی میشد بارون میاد بارون میاد، با دوچرخه نرفتم، و دیگه اون بارون هم تکرار نشد. تنها فایده ای که بارون داشت این بود که کوله پشتیم که حسابی گلی و کثیف شده بود رو مجبور شدم بیندازم لباسشویی و تر و تمیزش کنم!
رفته بودم کاسکو برای پیچیدن یک نسخه، بعد از یک ربع صحبت کردن و فک زدن با مسئول فروش، ناخودآگاه چشمم رفت به سمت اسمش که روی لباسش نصب شده بود، بهش میگم: You have to only speak English while you are at work؟ بهم گفت: Do you speak Farsi؟ گفتم دست شما درد نکنه! یک ربعه ما رو سرکار گذاشتی؟ گفت آخه شک داشتم بتونی فارسی حرف بزنی، اصلا لهجه نداری، گفتم شاید از کسانی هستی که اینجا بزرگ شدن! گفتم نه بابا ما تازه یکسال و نیمه اومدیم!
با یک خانواده دو سه هفته پیش آشنا شدم، توی تیم هورتونز نزدیک خونه یک روز یکشنبه قرار گذاشته بودیم. بعد از اون هم یکبار برای آقای خانواده پیامک زدم و حال و احوال کردم منتها جوابی نیومد، نمیدونم اوضاع و احوالشون چطور شد. اینجا خیلی نمیشه به کسی گیر بدی، ممکنه طرف راحت نباشه اما من خودم به شخصه از ارتباطات جدید و آدمهای جدید همیشه استقبال می کنم.
یکی از دوستانم به تازگی رفته تهران، شب قبل از اینکه بره با هم حرف می زدیم و از دلتنگی ها و دودل شدنش برای راهی که در پیش گرفته بود حرف می زد. دقیقا یاد خودم افتاده بودم، روزی که ایران رو ترک کردم و حال و هوایی که داشتم. بهش حالت های خودم رو گفتم و هرچند از خنده هایی که براش توی مسنجر فرستادم کفری شده بود، اما در کل بهم گفت که صحبت هام آرومش کرد. امروز هم باهش حرف می زدم و شکر خدا کارهاش خوب پیش رفته تا به اینجا. بهش گفتم حالا تو از یک شهرستان داری میری تهران و حداقل آدم ها همزبونت هستن، من رو بگو که از کشور و قاره ام هم کلی دور شده بودم و تک و تنها!
دیشب بقول جاستین ترودو، در همدردی با “پسرعموهای فرانسوی” برج CN به رنگ پرچم فرانسه سه رنگ شده بود و از تراس خونه معلوم بود. هوا هم حسابی سرد شده بود ولی امروز دوباره آفتاب دراومده بود و گرم! خداکنه فردا هم هوا خوب باشه بتونم با دوچرخه برم، خیلی حال میداد اول صبحی!

۲۹ نظر

  1. به به چه عالی ادم صبح از خواب بیدار شه ببینه پست جدید گذاشتین.ممنون.اقای روشناس میشه اگه اطلاعاتی در زمینه دوران بازنشستگی در کانادا و تفاوتهاش در ایران و سن بازنشستگی دارین در موردش بنویسین؟
    یک چیز دیگه اینکه چرا اوضاع مرخصیها انقدر بده اونجا؟ تو ایران واسه بیمه تامین اجتماعی فکر کنم یکماه در سال باشه.( هرچند واسه رشته من دوماه در سال هست ).ولی توی کانادا مثل اینکه دوهفته در سال هست و تازه تو همین دوهفته هم حقوق فرد خیلی کمتر از مواقع دیگه هست…درسته؟

    • امير حسين روشناس

      در مورد بازنشستگی سن خاصی نداره, تا جایی که شنیده ام فکر میکنم تا ۴۰ سال سابقه کاری در کانادا اگر داشته باشید میتونید برای دوران بازنشستگیتون مبلغی پرداخت کنید. اما در نهایت هم, حقوق بازنشستگی خیلی چیز درست و حسابی نیست و برای همین کلی محصول و خدمات بانکی تبلیغ میشه برای این مقوله. خوبی یا بدیش هم باید بشینید و حساب کتاب کنید, من خودم نظرم در مورد RRSP اصلا مثبت نیست.
      توی کانادا اگر به اندازه کافی سابقه کار داشته باشد و البته با توجه به شرایط شرکتی که توش کار میکنید, تا ۳ هفته مرخصی با پرداخت حقوق دارید. حقوقتون هم توی این مدت تفاوتی نمیکنه, نمیدونم از کجا شنیدید که موقع مرخصی حقوقتون کمتر میشه.

      • با سلام.این مبلغ حقوق دوران مرخصی رو از وبلاگ یه نفر که فکر کنم توی منیتوبا زندگی میکنه برداشتم.البته ایشون هم نوشته بودن که این قانون از ایالتی به ایالت دیگه فرق میکنه.پس توی تورنتو حقوق کامل رو توی مرخصی میدن.خیلی خوبه.

        • امير حسين روشناس

          بله, حالا شما نگران مرخصی نباشید. اول کارش رو پیدا بکنید بعد حالا وقت مرخصی مثلا ۱۰۰۰ دلار کمتر هم بگیرید, خیلی چیز گنده ای نیست.

  2. سلام.
    یه مدت دیگه که برف بیاد فکر کنم باید قید دوچرخه سواری رو زد،
    البته بر اساس پستهایی که پارسال گذاشتید. چون پارسال ایران ما اصلا برف نداشتیم.
    یادم میاد اون زمان ها که دوچرخه داشتم عشقم سواری تو برف بود چون نه گرمم میشد نه فکر این بودم که مثل وقتی بارون میاد خیس میشم و خب خیابونا هم خلوت تر از حالت عادی بود. واقعا صبح روزای برفی خیلی آرامش بخشه.
    آقا در کل مراقب باش
    سلامت باشی

  3. سلام امیر جان
    هوا سرد و بارونی شده مواظب باش لیز نخوری با دوچرخه.اگه یادت باشه موقعی که دوچرخه خریده بودی و پست مخصوصشو گذاشته بودی بهت گفتم لیز نخوری یه وقت!.:)))))
    راستی ایمیلی زدم برات که جدولی داشت راجب درآمد و هزینه زندگی متوسط تو ایران و کانادا بود و قرار شد بررسی کنی ببینی که اگر مناسبه یک پست راجبش بزاری.نمیدونم رسید ایمیل یا نه.
    یه بارم پیشنهاد دادم که یه پست راجب نحوه برخورد، پوشش، لباس و مکالمه در محیط کار کانادا با توجه به تجربه الانت بنویسی.اینکه شنیدیم اونجا همه مترمرکز روی کار هستن و اصلا با هم حرف نمیزنن و فقط تایم ناهار باهم گفتگوی خارج از کار دارن درسته؟
    یک پست هم اگه میشه راجب نحوه برخورد مردم تو محیط بیرون از خونه بنویسی.اینکه چه چیزهایی رو میشه صحبت کرد و چه چیزهایی رو نمیشه.و اینکه کلا دوست شدن و همصحبت شدن با یک غریبه در بیرون به چه صورت هست؟یا اصلا نباید این کار رو کرد ؟!!!چون بعضی جاها نوشتن کاناداییها خوش مشربن و اهل گفتگو و دوستی در حالیکه لعضی جاها نوشتن که کار به کار کسی نداشته باشید چون اونا سرد هستن در روابط!!ممنون اگه از تجربیاتت که بیشتر شده بنویسی.

    • امير حسين روشناس

      در مورد اون ایمیل شما هنوز فرست نکردم بررسیش کنم. در مورد بقیه چیزها هم, ببینم چه میشه کرد.

  4. امیر جان خیلی میخواستم بدونم ارتش کانادا چجوری سربازگیری می کنه راجب خدمت سربازی اختیاری اونجا چیزی میدونی؟

    • امير حسين روشناس

      یا خدای متعال! این یکی رو تا بحال نشنیده بودم! نه آقا به کار من نمیومده.

    • آقا شما تو ایران از دست سربازی در میری میخوای حالا بری کانادا سرباز بشی 🙂
      دیگه خدایی بعضی سوالا یکم در حد کنجکاوی هست!

  5. آقای روشناس عزیز دوچرخه سواری بکام!
    حقیقتا وسیله کارراه انداز و مفرحی هست. هرکجای شهر باشید هم میتونید با دوچرخه سوار اتوبوس یا مترو بشید.مثلا هنگام بارندگی یا مسافت های طولانی. فقط برای مترو محدودیت ساعت اوج ترافیک داره. اینجا اطلاعاتش هست:

    http://www1.toronto.ca/wps/portal/contentonly?vgnextoid=78f3970aa08c1410VgnVCM10000071d60f89RCRD

  6. به نظرم صحبت های آقا “محسن” جا داره حتی شده در حد یک کامنت در موردش توضیح داده بشه
    میدونی که تو ایران انقدر به مردم میگن آقا تا روت رو برگردونی تو کشورهای جهان اول یکی دیگه اومده سر کارت و جای تو و حتی با حقوق کمتر!
    نمیدونم ولی احساس میکنم اینا باورهای اشتباه ما ایرانی ها از خارج از کشور هست!
    همیشه سعی داریم توی وجود خودمون استرس ایجاد کنیم! درسته که خیلی ها کم کاری میکنن در محیط کار ولی دیگه دنیا اینطور هم نیست! جهان اولی ها هم انسان های بیکار و الاف تو محیط های کاری دارن! نمیشه گفت اصلا نیست!
    بماند. توی ایران توی چند سال اخیر انقدر این نشان های ایزو و پست های استراتژی و رشته ی مدیریت بازرگانی و تبلیغات و … باب شده که دائم محیط های کاری و افکار کارمند ها رو دچار تشنج میکنن که آره اینطوریه اونطوریه! در حالی که این رفتارها فقط برای کار کشیدن از کارمندهای بیچاره هست که با حقوق وزارت کار ۸۶۹ هزار تومان کار میکنن و این هل دادن ها توسط مدیرانی صورت میگیره که با حقوق های سرسام آور ۵ ۶ میلیونی زندگیشون رو میگردونن!
    به نظرم این صحبت های آقا “محسن” برگرفته از چنین رفتارهایی هست که تو محیط های کاری ایران پیش اومده.
    در مورد لیز خوردنت هم واقعا ناراحت شدم. ولی بیشتر برای دستکشی که سوغات همشیره ی عزیز بود. چون توی غربت واقعا بعضی چیزهای کوچیک برای آدم خیلی خیلی عزیز میشن و هستن. امیدوارم که دیگه این اتفاق نیافته.
    در مورد آشنایی هم، خب خیلی سایت های مینویسن که آقا خارجی ها خونگرم نیست. این حرف رو بزنی طرف ناراحت میشه اینو بگی اونطوری میشه اونو بگی فلان میشه! در کل سر صحبت رو باز کردن هیچ اشکالی نداره. میتونه در مورد کار باشه یا هر چیز دیگه. یه بنده خدایی رو میشناختم تو کانادا، سر هرچیز کوچیکی با همه سر صحبت رو باز میکرد! همه هم دوست داشتن باهاش صحبت کنن. انقدر هم صحبت میکرد تا طرف تمام زندگیشو براش شرح میداد! دقیقا مثل کاری که تو ایران میکنیم و جالب اینکه افراد هم ناراحت نمیشدن. به نظرم هم صحبتی با دیگران علاوه بر خلق و خوی فرد مقابل به نوع برخورد سوال کننده هم ربط داره! مثلا به نظر من با هیچ چینی ای نمیشه سر بحث رو باز کرد! اصلا وقتی میبینیشون ها انگار تو دنیای خودشون هستن! اصلا نمیفهمن دارن اینجا زندگی میکنن! همش تو خودشون هستن همش با خودشون درگیرن!!
    خلاصه همه چیز به خود آدم ها هم بستگی داره.
    ضمن اینکه خیلی از دوستان زیادی نگران هستن. بعضی چیزا رو هرچقدر هم بهتون بگن، تا نرید اونجا و با چشم خودتون نبینید هیچ فایده ای نداره. مثلا رفتار آدما رو نمیشه تو یه پاراگراف توضیح داد! باید با چشم دید. به نظرم کسانی که از ایران میرن، از وقتی که سوار یکی از مسیرهای ترکیه یا ابوظبی یا دوسلدروف یا آمستردام و … برای عزیمت به کانادا میشن از همونجا رفتارهای جدید رو میبینن و تفاوت رفتارها با رفتارهای هموطنان عجول و عصبی! پس زیاد نگران رفتار آدم ها در مکان های عمومی نباشید! خیلی از مردم دنیا شاید استرس داشته باشند شاید خوب نباشند اما یادشون دادن در ظاهر خوب رفتار کنن! برعکس ما که دیگه ظاهر و باطن بلانسبت شدیم یه مشت صفات زشت و زننده…

    تیک کر آو یو، امیرحسین 🙂

    • نمونه ی استرسی که در اول نظرم برای کار گفتم رو توی اون کانال تلگرام که تو پست قبلی معرفی کردم سینا ولی الله گفته بود 🙂
      صبح از خواب پا میشی و رادیو رو روشن میکنی که موقع صبحون یکم نشاط بگیری یهو مجری رادیو داد میزنه و میگه:
      سلااااااااااااااااااااااااام صبحتوووووووووووووون بخییییییییییییییر
      آقا چرا نشستیییییییییییییییییییییییییییییییییی پاششششششششششششششوووووووو
      دیییییییییییییییر شد! وقتتتتتتتتتتتتتتتت کارهههه! وقت ورزششششششش!
      پاششووووووووو دیرررررررررررررره! چرا نشستیییییییییییییییییییییییی!

      ای بابا خب بذار صبحونمونو کوفت کنیم! یه جوری داد میزنه و میگه پاشو دیر شد انگار که از دنیا عقب افتادیم!
      حالا طرف خودش زیر پتو خوابیده داره اجرا میکنه! 🙂
      خیلی حرفش جالب بود! ما ایرانی ها یکم همه چی رو قاطی کردیم!
      بقولی مترو ایران رو ببین مترو تورنتو رو ببین!
      قدمت مترو تورنتو خیلی زیاده و ظاهر زشت!
      کابل برق در برخی جاها مثل تهران آویزوونه!
      چراغ های راهنمایی رانندگی به سیم آویزنه
      اما؟! آیا تو مترو آب از سقف میچکه؟
      آیا هر روز یه قسمت از مسیر مترو ریزش میکنه؟
      آیا مترو همه وقت شلوغه؟
      آیا زمان بین قطارها کمه؟
      آیا درب قطارها خرابه؟
      آیا کابل برق دزدیده میشه؟
      آیا با اون برف های زنگین کابل برق ها قطع میشن؟
      آیا قطعی برق بیداد میکنه؟
      میبینی؟ کلا زیرساخت مهمه نه ظاهر! اما تو ایران ظاهر بر زیرساخت اولویت داره!
      ما همیشه میدووییم اما هیچوقت نمیدونیم این همه که داریم میدوویم و کار میکنیم چرا هیچ پیشرفتی حاصل نمیشه
      میگی تو کانادا ۸ یا ۹ تا ۱۷ سر کار هستن! اما تو ایران مردم از ۵ صبح تا ۱۲ شب سر کار هستن!!! این کجا و آن کجا!
      به نظرم مثل خوردن میمونه. اینکه میذاریم انقدر گرسنه بشیم که وقتی غذا رو میارن مثله دور از جون … میخوریم! بعد که
      سیر میشیم میگیم عجب اشتباهی کردم انقدر خوردمااااا دلم درد گرفت دارم میترکم!!!!!
      اینا اشتباهاته رایج و پیش و پا افتاده ی ما ایرانی هاست که جلوی پیشرفت فردی و جامعه رو میگیره. البته خودم هم واقعا درگیرش هستم! یعنی همه درگیر هستیم.

    • امير حسين روشناس

      دیگه من هرچیزی میخواستم بگم رو تو گفتی یک جا!

    • دوست عزیز ممنون که جوابمو تا حدودی دادی.من بیشتر میخواستم نظر و تجربه کسی که کانادا زندگی کرده رو بدونم و بقیه هم در جریان قرار بگیرن.وگرنه خود من تو سفرهام با اشخاصی آشنا شدم و محیط های کاری رو تا حدودی دیدم.قبول دارم به خود شخص بستگی داره.بیشتر تفاوت فرهنگی در گفتگوی دو نفر در دو جای دنیا تاثیر میزاره.تو محل کار ایرانی خوب همکارا با هم شوخی میکنن و راحتن.ولی من تا اونجاییکه فهمیدم تو جاهای دیگه خشکتره محیط کار و همه رباتیک تر سرشون به کارشونه.البته شابدم من اشتباه میکنم.یه چیز دیگه که شاید خیلی مهم نباشه پوشش تو محیط کار هست.اینکه حتما باید کت و شلوار و کروات پوشید تو محل کار یا مثل ایران تا حدی که خیلی ناهنجار نباشه میشه لباس پوشید ( شرکتهای خصوصی منظورمه )
      راستی در مورد چینیها من خودم چون تو شرکتی کار میکنم که چینیها پیمانکارمون هستن باید بگم خیلییییی با برنامه و سریع و با کیفیت تر از هر شرکت گنده ایرانی کار میکنن.واقعا کارشون درسته و ما از همین چینیها خیلیییی عقبیم.سر یه پروژه ازشون خواسته شد پروژه ای که ۳ ماه زمان میبرد رو در عرض ۲ هفته انجام بدن، اونا هم برنامه دادن و تو همون ۲ هفته کار رو انجام دادن و رکورد زدن!!!
      ۵ میلیون که چیزی نیست.الان مدیران حقوقهای ۱۰ تومن میگیرن.تازه مزایا و شیتیلها به کنار!!!

      • آقا محسن تفاوت رفتاری شک دارم در چیزی که شما تو سفر هاتون دیدین با واقعیت کانادا باشه.
        ضمن اینکه در حال حاضر خیلی از شرکت های خصوصی توی ایران دیگه نمیذارن کارمند هاشون شوخی کنن. حتی من در حال حاضر جایی که هستم حتی موبایل هم حق ندارم توی محیط کار صحبت کنم و یا اس ام اس بدم. گوشی باید روی Flight mode باشه. پس چیز جدیدی نیست. این ها بر میگرده به جاها و سابقه کار اشخاص! همون چیزی که مثلا در مورد کار کردن امیرحسین اوایل مثال میزد! بعضی ها کار کردن توی کانادا براشون سخته، چرا؟ چون از صبح تا شب فقط یه مهر روی برگه میزدن که اون برگه رو هم ارباب رجوع میذاشته زیر مهر و ایشون فقط دستشونو بالا پایین میکردن! کار کردن توی اونجا برای کسی که اینجا خودشو کشته و پدرش در اومده شاید خیلی ساده باشه. این مثال رو فقط جهت مثال و درک منظورم گفتم (منظورم شخص خاصی نیست)
        در مورد پوشش راستش رو بخوای من چیزی نمیدونم!
        در مورد چینی ها هم قضیه این هست که این موجودات چیزی نمیفهمن! و این قضیه فقط مربوط به چین نیست! چینی ها، ژاپنی ها، تایلندی ها، مالزیایی ها، فیلیپینی ها و کلا این چشم بادومیا و آسیایی ها! مثل ربات عمل میکنن! مثلا اگر بهشون بگی باید از نقطه ی آ به نقطه ب روزی سه مرتبه بری بدون اینکه دلیل رو بپرسن میرن و براشون مهم نیست که تو مسیر چی باشه! اونا به راهشون ادامه میدن! مثلا اگه توی همون مسیر یه گودال حفر کنی بجای دور زدن گودال و ادامه ی مسیر، میرن داخل گودال و از اونور میان بالا! این یه مثال بود که زدم منظورم اینه که هرچی بهشون بگی همونو انجام میدن و تفکری روش ندارن! برای همین هیچوقت خودت رو با اونا مقایسه نکن. حتی شرکتت رو. ایرانی ها بزرگترین مشکلی که دارن اینه که تنبل هستن! وگرنه مخ هاشون از خیلی از جهان اولی ها هم بهتر کار میکنه و البته چینی ها خدای تقلب توی دنیا هستن! نمونه ش آزمون های آیلتس و تافل!!!! آزمون های دانشگاهی! که به دلیل شباهت بیش از حد جای همدیگه تو دانشگاه امتحان میدن (تو کشورهای خارجی)

  7. مطلبت جالب بود رفیق و عمرت به درازای دنیا

  8. سلام , آقا اونجا مواظب خودت باش , شنیدم که تروریستها امروز یه هواپیما رو تو هلیفاکس ایالت نوااسکوشیا تهدید کردن و پرواز هم کلا کنسل شده .

  9. با دوچرخه؟؟؟ تصورش هم برای من ممکن نیست که یه روز با دوچرخه برم…الان خوب شدین؟ بهترین؟…
    اوضاع و احوال روبراه؟؟؟
    تو فیسبوک این وبلاگ را بعنوان مرجع معرفی کرده بودن..خواستم بگم…تشرف به جرگه مراجع را بهتون تهنیت عرض میکنم.
    خوشحالم که میبینم حالت بهتره…حالا که همسایه هم شدیم..یه برنامه قهوه با هم میزاریم..فقط توروخدا ایندفعه کمتر از کانادا بد بگو…
    به مراجع اعظام هم سلام برسون..

    • امير حسين روشناس

      سلام!
      پارسال دوست امسال آشنا!
      چیزی نشده بود بابا، یک زمین خوردن ناقابل که این حرف ها رو نداره. الان که نه، ولی توی بهار و تابستون دوچرخه رو امتحان کن، خیلی صفا داره! من که سعی می کنم جانب انصاف رو رعایت کنم، این بار می خواهی اصلا از کانادا حرف نزنیم!
      مراجع عظام اولا 😛 بعد هم توی شهر کورها آدم یک چشم پادشاه میشه! ببین چه اوضاعی داریم که وبلاگ من مرجع!!!! شده!
      منتظر تماست هستم. آدرس اون پیج فیس بوک رو هم اگر تونستی برام بفرست، ببینم خیلی خالی نبسته باشن!

  10. امیر آقا واسه تصادفی که داشتی واقعا متأسفم،امیدوارم از این به بعد حرفه ای تر بشی…
    واقعا چقدر خوبه که واسه مردم فرانسه همچین کاری انجام شده،به ظاهر کار ساده ای میاد ولی دگرمیه خیلی خوبی واسه مردم فرانسس.اینجا تو تهرانم میشد رو برج میلاد همچین کاری انجام بدن ولی فکر کنم اخبار کسایی که رفته بودن جلو سفارت و شمع روشن کرده بودنم نشون نداد..ایرانه دیگه چه میشه گفت

  11. این دوست عزیزمون اقای cort مشاله دست به قلمش چه خوبه چشمش نزنیم
    پستهاش در حده یک رومانه
    دوستان لطفا یه کم مختصر و مفید پست بذارید تا وقت بشه همرو بخونیم باتشکر

  12. فدای سرت…این دفعه رفتم دوجفت برات میارم! البته امیدوارم اگه پاره شد با زمین خوردن نباشه 😉 فکر کنم دوچرخه ات از اون لقبی که بهش دادی و دایم ازش یاد می کنی شاکی شده و بصورت شبه عمد زمین خوردن رو باعث شده.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*