به همین راحتی… چهل روزه که دیگه مادر ندارم… بدترین چهل روز زندگیم. بدترین سال زندگیم. بدترین تجریه و بدترین حالتهای روحی.
پارسال همین روزها، زمانی که داشتم ایران رو ترک می کردم، برای لحظاتی فکر کردم ممکنه روزی بیاد که دیگه مادرم نباشه؟ می دونستم که این امر، حتمیه ولی همون زمان فکرش رو از سرم بیرون کردم. نخواستم باورش کنم. به خودم گفتم این ۳-۴ سال زود میگذره و بعد از گرفتن پاسپورت کانادایی، بر میگردم و مثل قبل کمر به خدمتش می بندم. ولی نشد. حیف که نشد. دیدارمون افتاد به قیامت. الان حال محمد باقر قالیباف شهردار تهران رو می فهمم که برادرش توی جبهه شهید شده بوده و چون قالیباف فرمانده لشکر بوده، نخواسته جلوی چشم خانواده بقیه شهدا جنازه برادرش رو در آغوش بگیره و ازش خداحافظی کنه. خودش توی برنامه صندلی داغ گریه می کرد و میگفت دیدارمون افتاد به قیامت. من فرمانده لشکر نیستم و مادرم هم شهید نشد، ولی من هم نتونستم ازش خداحافظی کنم، دیدارمون افتاد به قیامت و خاطراتی که با هم داشته ایم، توی این چهل روز لعنتی فقط دلم رو سوزونده.
لعنت به دوم فروردین… لعنت به سال ۹۴… لعنت به اون بیماری کثافت… لعنت به همه اون دکترهای پفیوز و بی همه چیزی که هر کاری گفتن کردیم، هر پولی گفتن دادیم و باز هم سرشون با تهشون بازی می کرد و درست تشخیص ندادن مشکل مادرم چی بود و بخاطر قصور اون حرومزاده ها مادرم خیلی زود از پیش ما رفت. لعنت به اون پرستارهای عوضی که تلافی حقوق کم و فشار کاریشون رو روی دست نازنین مادرم خالی می کردن و برای یک رگ گرفتن ساده، تمام دستش رو کبود کرده بودن. لعنت به اون پرسنل های اورژانسی که انگار تخت های خالیشون و ویلچرهای بیکارشون، ارث بابای بی همه چیزشون بود و مادرم باید توی دستهای من، توی پیاده روی خیابون از حال می رفت… لعنت به همه شون…
سلام
خدا رحمتشون کنه و روحشون قرین رحمت الهی باشه. از دست دادن مادر خیلی سخته حس میکنی یه تیکه از وجودت از دست دادی.
شکر خدا مادرم هست.گاهی به این فکر میکنم اگه من از اینجا برم و مادرم بهم نیاز داشته باشه چی گاهی مث دیوونه ها میشینم گریه می کنم از اینکه یه روز مادرم نباشه منم به مادرم خیلی وابسته هستم و دوستش دارم میفهمم چی میگی
مادر واقعا یکی از نعمات خداست.
نه، بهترین نعمت خداست و چیزیه که جایگزین نداره
سلام
حالتون رو درک می کنم. چون برای من هم دقیقاً همین اتفاق افتاد. فقط می تونم بگم وقتی این احساس بین شما و مادر اینقدر عمیقه، همیشه در کنارتون ایشون رو احساس میکنید. پس فکر نکنید دیدارتون به قیامت افتاده چون ثانیه به ثانیه در کنارتون حضور دارن. روحشون شاد
ممنون و برای شما هم متاسفم. حال همدیگه رو پس خوب می فهمیم…
سلام امیرحسین جان:
نمیدونم چی بگم. نفرتت رو از این آدما و بی مسئولیتی شون درک میکنم و واقعا میفهمم چی میگی چون واقعا این درد ها رو در برخی موارد شبیه ش رو کشیدم. ولی بیا و این پست رو بخاطر مادر عزیزت تغییر بده که بخدا دلش آروم نمیگیره وقتی به همه لعنت بفرستی.. بخدا میدونم که سخته.. اما تغییر رو باید از همین چیزا شروع کنیم.. اونا آدمای خوبی نبودن… از خدا بخواه که جوابشون رو خود خدا بده.. تو لعن و نفرین نکن که بی فایده ست و فقط اون بزرگوار خدایی نکرده عذاب میکشه.
نمیدونم باید چه حرفی بزنم چه چیزی بگم تا کمی تسلی خاطر بشم و کمی بتونم آرومت کنم اما به خدا ناراحت میشم اینطوری میبینمت. بخدا دلم میگیره اینطوری میبینمت. وقتی حرفاتو میخونم احساس میکنم که من جای تو هستم.. نمیدونم چرا انقدر نسبت به تو حس برادرانه دارم.
میدونم که همین الان هم همین کارو کردی ولی بازم میگم باید خودت رو جمع و جور کنی و به زندگی ادامه بدی. بزرگترین نعمتی که خدا داده فراموشی هست. باید خدا رو بابت این نعمت بزرگ شکر کرد. فراموشی نه به معنای از یاد بردن. به معنای از یاد بردن رنج و عذابی که الان میکشی و آسون شدنش در آینده و فکر کردن بهش.
خلاصه کنم حرفمو. امیرحسین جان نگرانتم.
کاش میتونستم پیشت باشم و لااقل یه شنونده باشم که خودت رو خالی کنی..
یه نصیحت.. میگن مرد گریه نمیکنه.. ولی من بهت میگم تا میتونی گریه کن که خالی بشی.. نذار تو دلت بمونه که میشه یه غده میشه یه درد میشه یه زخم.. بذار خالی بشی..
قربانت
وحید
سلام وحید عزیز
با خودم خیلی کلنجار رفته ام این مدت، ولی شاید این بار بدلیل اینکه بعد از این همه مدت تنها شده ام، دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم.
هرکی هم گفته مرد گریه نمی کنه چرت گفته! مرد به گریه نمی اندازه…
تنهایی آدمو از بین میبره.. میدونم چی میگی.. تنها که باشی هر فکری به سرت میزنه.. اما دستت به هیچ جا بند نیست.. نمیدونی خر کیو بگیری.. تنهایی آدمو پیر میکنه داغون میکنه.. کشیدم که میگم.. دو سال تنهای تنها زندگی کردم.. دو سال تو خونه حبس کردم خودمو.. نه پدری نه مادری نه دوستی نه چیزی.. تنهایی بدترین درد دنیاست.. وقتی بدتر میشه که کسی که دیوونه وار دوستش داشتی هیچ جوره دستت نرسه بهش.. حالا میخواد مادرت باشه میخواد عشقت باشه میخواد هرکی باشه.. تنها که باشی دیوونه میشی..
دوستای عزیز.. فاتحه که یادتون نرفته؟ برای آرامش و شادی روح مادر بهترین دوستمون فاتحه ای بخونید و دعا برای آرامش امیرحسین عزیز هم فراموشتون نشه.
از خودت خیلی مراقبت کن امیرحسین جان
وحید
باز هم از محبتت ممنون وحید جان
اقا خیلی سخته. خدا بهت صبر بده.تا میتونی براش خیرات بده.اینجوری فکر کنم خیلی خوشحال شه
خدا بتون صبر بده خیلی سخته راست میگید مرد اونه که به گریه نمیندازه این جمله خیلی به دلم نشست
روحشان شاد،خدا بهتون صبر بده با شرایطی که دارید حضم این موضوع خیلی سخته اما از خدا میخوام کمکتون کنه
امیرحسین جان وقتی بی شرفی و بی اخلاقی مثل ویروس همه مملکت رو گرفته طبیعتا بخش درمان و سلامت هم از اون مستثنی نیست. من شب عید دختر دو ساله ام اسهال شدیدی گرفته بود و بیمارستان برای چند ساعت بستری بین ۸۰۰ هزار تومن تا یک میلیون می خواست بگیره که زنگ زدم به یکی از دوستان دکتر و با راهنمایی های اون با کمتر از صدهزار تومن مشکل به سرعت حل شد. خلاصه مملکت شرم آوری داریم. باز هم بهت تسلیت می گم و امیدوارم با معاشرت با ادم هایی با انرژی مثبت حال بهتری داشته باشی.
ممنون حاجی، مشکل بزرگتر اینه که هیچ مرحعی هم نیست که بشه بهش شکایت کرد. از ما که گذشت، لااقل بقیه مردم گرفتار این افراد خبیث نشن.
سلام آقای روشناس
من ۳-۴ روز هست که با وبلاگتون آشنا شدم و تو این چند روز مطالبتونو از اولین پست خوندم و امروز بالاخره به آخرین پست رسیدم.
اول از همه تسلیت میگم بهتون. امیدوارم خداوند روح مادر گرامیتونو قرین رحمت قرار بده و به شما هم صبر تحمل این اتفاقو عنایت کنه.
دوم اینکه واقعا ممنون به خاطر مطالب و انتشار نظرات شخصی و تجربیاتتون. منم تقریبا ۵ سال هست که تو این مسیر قدم گذاشتم و بالاخره ۱۷ام می بعد از این مدت طولانی وارد تورنتو میشم و به طبع اون با پستهایی که مربوط به قبل از رفتنتون هست احساس نزدیکی کردم و پستهای مربوط به بعد از اون بهم دید خوبی داد. واقعا ممنون
پ.ن: از عکسا و ویدیویی که گذاشتین حدس زدم که منزلتون ۷۱۷۱ yonge باشه که اگه درست حدس زده باشم قراره همسایه بشیم!
سلام، به سلامتی باشه. منزل همین حدودهاست که گفتید 😉
خیلی هم عالی 🙂
سلام
خدا رحمتشون کنه و بقیه عزیزاتو برات حفظ کنه. از خدا می خوام بهت صبر بده.
درکت میکنم.مخصوصا اون حالات بد روحیتو…۴۰ روز گذشت ۴۰ سال هم میگذره و امیدوارم فهمیده باشی که فردا چقد دیره.پس ازین ب بعد قدر کسایی که تو زندگیتن رو بیشتر بدون که وقتی از دست دادیشون ( البته خدای نکرده ) حسرت و افسوس نخوری…بعدشم تو متنت چیزایی نوشته بودی که جای دیگه جوابتو میدم…خلاصه قدر خونواده و اقوامو دوستات مخصوصا اون دوستت هست که اصلا ندیدیش خیلی بدون…اون خیلی ماهه.از ما گفتن ( خخخخخخخ )
این غم هیچ وقت از دل آدم بیرون نمیره و همیشه باهاته فقط گاهی ما مشغول روزمرگی و زندگیمون میشیم و یادمون میره . امیدوارم اینقدر شادیها و موفقیتت هات تو زندگیت زیاد باشه که هم روح مادرتون شاد باشه و هم شما
همه این موارد رو تجربه میکنیم متاسفانه و خیلی سخته
منم عزیزی رو از دست دادم و دارم یواش یواش با این مسئله کنار میام . زمان درد همه رو کمرنگ میکنه . روح مادرتون شاد . این رو مطمئن باشید غم و شادی و هر چی براتون اتفاق بیوفته مادرتون در کنارتونه . امیدوارم از این به بعد فقط موفقیت و شادی رو خدا براتون رقم بزنه .
ظاهرا این سال نحس ۲۰۱۵ یا ۱۳۹۴ شما رو هم بی نصیب نگذاشته… ممنون از آرزوهای قشنگتون.
خدا رحمت کنه رفتگانتونو ولی بنظر شخصی خودم مشکلات زمان و مکان نمیشناسه اگه دنیا روی بدی بره و شرارت اتفاقات از این قبیل برای همه پیش میاد و هیچ چیز جاودانه نیست تو این دنیای لعنتی
مرد،برات از خدا آرامش طلبییدم…..
ممنون محمدجان
روحش شاد
امیرحسین خدا مادرتو بیامرزه.
یادته گفتم منم مادرمو از دست دادم.
منم دقیقا شرایط تورو داشتم دکترا خیلی راحت……
🙁
ازدواج کن با عشق؛ بهترین موهبت خداست اما عشق مادر یه چیز دیگه س.
دلم براش تنگگگگگگ شد.
جمعه میرم پیشش.
اگه دوست داشتی تو ایمیل برام قطعه و ردیف و شماره بفرست بگو برم از طرفت براش فاتحه بخونم.
چون دارم تنهایی میرم بهشت زهرا )س)
البته اگه مادرت تو بهشت زهرا خاک شده باشه
یاعلی
ممنون از لطفت… مادر من قم دفن شده بنا به وصیت خودش.
خدا رفتگان شما رو هم قرین رحمت کنه.
خدا بیامرزدتش./
واقعا بهشت زیر پای مادران است./
راست صفه فیس بوکت نتونستم پیدا کنم
تعطیلش کردم.
خیلی سخته بخوای مادرتو تو یه قبر کوچیک و تنگ ببینی سخت تر از اون موقعی هستش که شب بری پیشش ببینی چقدر دور خاک مامانت تاریکه و چقدر غریب باشه خیلی سخته نذارن کنارش تا صبح بمونی که احساس تنهایی نکنه خیلی بده شعر اعلامیش حک بشه تو ذهنت و هی با خودت تکرار کنی سخته عکسش و ببینی و دلتنگش نشی امیر حسین درکت میکنم منم مادرم و ندیدم همه جوره دیر رسیدم و تو ارامگاه ابدیشم نتونستم وقتی میذارن ببینمش دلم میگیره از روزای قبلش که همه جمع شدن رفتن پیشش من بهونه اوردم که تنها بمونم و یکم به کارای شخصیم برسم لعنت به جدایی کاش میشد دوباره ببینمش و ازش معذرت بخوام دلم به اندازه دنیا براش تنگ شده
خداوند ایشون رو هم قرین رحمت کنه. من هم برای خداحافظی نبودم.
بنده هم در سال ۹۴ مادرم رو از دست دادم…
یادمه یه بار برادرم گفت: حاج احمد تا حالا آستانه در کعبه رو بوسیدی؟ منم که به خیال خودم حج رفته بودم گفتم اگر دستامونو بالا بگیریم به پاشنه در کعبه میرسه ولی نمیشه بوسیدش.
اون گفت: من تا حالا چند با این کار رو کردم،…. پیامبر گفته که “بوسیدن پای مادر مثل بوسیدن آستانه در خانه خداست”….
خداوند ان شا الله همه مادران رو غریق رحمت بی واسعه خودش کنه به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم…
خداوند ایشون و همه رفتگان رو قرین رحمت کنه.