خانه » زندگی در کانادا » کاریابی » نکات دیگری در مورد مصاحبه

نکات دیگری در مورد مصاحبه

چقدر مشتاقان این وبلاگ زیادن! به نشانه اعتراض، دیگه توی فیس بوک بروز شدنش رو اعلام نمی کنم، ببینم چند نفر خودشون یادشون می مونه بهش سر بزنن. لطفا برای یک بار هم که شده، ایرانی بازی رو بذارید کنار، هیچ اتفاقی براتون نمی افته (اگر افتاد، جواب وارثان و بازماندگانتون با من!) حداقل اسمتون رو توی کامنت ها بذارید ببینم اصلا می صرفه من وبلاگ بنویسم، یا بهتره خاطراتم از مهاجرت رو به صورت خصوصی برای خودم ثبت کنم. این به دوستان عزیزی که می دونم میان مطالبم رو می خونن و همیشه هم به من لطف دارن مربوط نمیشه (تعدادشون ۳-۴ تا بیشتر نیست ها). واقعا که…

کلاس های اکسس تموم شدن. در میانه راه، یک سری مسائلی روی مخم رفته بود. اینکه یکی دو نفر تونستن کار پیدا کنن و من هنوز نمی تونستم حرف بزنم، اینکه آدمهای خنگی که دور و برم می دیدم، کارهای خیلی مسخره شون رو به عنوان دستاورد بر می شمردن و من علیرغم موفقیت های خیلی بزرگی که داشتم، باز توانایی این رو نداشتم که در موردشون حرف بزنم (جلوتر توضیح میدم). مربیان اکسس هم روی اعصابم بودن و خلاصه روانم پریشان بود. یکی دو تا مساله شخصی هم داشتم که به این مسائل دامن می زد. اما شکر خدا کم کم همه چیز درست شد. مشکلات خصوصیم برطرف شدند، هرچند به طور کامل و مورد دلخواهم نبود اما از هیچی بهتر بود، یک هفته ای هم که علی از پیشم رفت و تنها شدم، فرصت این رو پیدا کردم که برگردم به عقب و کمی فکر کنم. رفتن علی هم یک مقدار ناراحتم کرد، یک ماه در کنار هم بودیم، هم صحبت خیلی خوبی بود، دوست خیلی خوبی بود – و هست – و خلاصه به بودنش عادت کرده بودم، اما خونه مستقل گرفت و از پیشم رفت و تا چند روزی بهانه اش رو می گرفتم. اما این فکر کردن خیلی خوب بود و کمکم کرد.

فهمیدم که انتظاراتم از اکسس خیلی زیاد و در موارد بسیاری، نادرست بود. من انتظار داشتم اکسس برام کار پیدا کنه (که مطلقا انتظار بیجا و بی موردی بود)، در حالیکه حتی نمی دونستن من چکاره هستم! توی یکی از مصاحبه های عمومی که از طرف یک recruiter انجام شد، تازه یکی از اون مربی ها چیزهایی در مورد کار من فهمید، طوری که چشماش برق می زد که این بابا چقدر خفنه و من نمی دونستم! بعد از اون بود که ورق برگشت، و دیدم که چقدر برخوردها متفاوت شد. اتفاق خوب دیگه ای که افتاد، با مارکوس ارتباطم رو خیلی قوی کردم و بهش پیشنهاد دادم که یک وب سایت برای کارش راه اندازی کنیم، خیلی خوشش اومد و استقبال کرد، و بعدش هم خودش پیشنهاد داد که اگر از دستش برام کاری بر میاد، انجام بده. بعد هم به خوبی و خوشی دوره تموم شد و خود مربیان اکسس بهم گفتن که ارتباطم رو باهشون حفظ کنم، اینکه به قابلیت های من اعتماد دارن و ار این تعارفات (هنوز که هنوزه بسیار محافظه کار هستم، فکر می کنم به همه همین حرف ها رو تحویل داده باشن!)

دارم مطالبی که توی کلاس بهمون گفتن رو مرور می کنم، مواردیش که به نظرم جالب و کاربردی میاد رو اینجا می نویسم:

  • توانایی های خودتون رو در زمینه هایی بیان کنید که همه متوجه میشن. من در زمینه پرداخت الکترونیک زیاد کار کردم و موفقیت های زیادی هم داشته ام، اما تقریبا همه افرادی که باهشون برخورد داشتم در برخورد با سوابق کاری من، رزومه من و مصاحبه های من، هاج و واج نگاهم کرده ان. این یعنی نفهمیدن من در چه زمینه ای دارم حرف می زنم. یعنی من نتونسته ام خودم رو خوب پرزنت کنم. یک نفر توی کلاس بود، که روی یک کارت مگنت برای بازنشسته های قزاقستان کار کرده بود. این رو به عنوان دستاورد و achievement خودش مطرح می کرد. یاد کارتهایی که امید غنی زاده و عباس نیری توی پرداخت الکترونیک سامان صادر می کردند افتاده بودم، چقدر هم در اون زمینه من کمکشون کردم (سیستم ابتکاری تبدیل اسامی فارسی به لاتین، برنامه مدیریت صدور کارت و …) تعداد اون کارتها چند ده میلیون بود و من اصلا به مخیله ام نمی رسید که این هم جزء دستاورد حساب میشه! به قول یک بی ادب، ما با این چیزها ته خودمون رو هم پاک نمی کردیم، چه برسه به اینکه در شمار موفقیت هامون بیاریمش. یا مثلا طرف سیستم پرداخت قبوض موبایل رو مستند سازی کرده بود. من بدبخت گردن شکسته، اولین سیستم پرداخت قبض اینترنتی ایران رو برای اولین بار، با استفاده از جدیدترین تکنولوژی اون زمان برای بانک سامان نوشتم، از صفر و بدون داشتن هیچ الگوی مشابهی، از طرف صدا و سیما هم برنامه ای برای همین موضوع تهیه کردن، بعد اصلا به روی خودم هم نمی آوردم که این کار من بوده. بعدا هم برای بانک سینا نوشتم، پرداخت قبض اینترنتی مبنا کارت آریا رو هم من طراحی کردم. ولی هیچ ابلهی اینجا حرف من رو نمی فهمه، از بس که من بد حرف می زنم و نمی تونم خودم رو پرزنت کنم!
    الغرض، برای اینکه شما مثل من نشید، در مورد سه تا موضوع صحبت کنید که همه در موردش می فهمن: پول، زمان، راحتی. کارهایی که انجام دادید و نتیجه اش بهبود در این سه زمینه بوده رو مطرح کنید. ساده هم حرف بزنید، من از بس پیچیده حرف می زنم، خودم وسط حرفهام متوجه میشم که طرف هیچی متوجه نشده! لازمه من هم در مورد کارهایی که کرده ام حسابی فکر کنم. مواردی که به نظر من خیلی پیش پا افتاده و معمولی می رسن، از دید این ور آبی ها دستاوردهای مهمی به حساب میاد (و این نشون میده من هنوز self aware نیستم).
  • هر چیزی رو به صورت قصه تعریف کنید. به قول رضا جاسبی، قصه گو باشید! مارکوس عقیده داشت هالیوود با دنبال کردن یک تم، میلیاردها دلار پول درآورده و هنوز هم داره در میاره: situation، problem or opportunity، solution، conclusion. هر قصه ای رو با این قالب تعریف کنید و هی از این شاخه به اون شاخه نپرید (یادتون که نرفته، everything is structure). در مورد هر سوالی که ازتون در مصاحبه می پرسن، اینطوری صحبت کنید. situation: یکی بود یکی نبود، ما توی شرکت فلان، در سال فلان (یا مثلا دو سال قبل) یک تیمی بودیم متشکل از n نفر problem: یک مشتری زبون نفهمی اومده بود و یک چیزی سفارش داده بود، اگر کار رو می گرفتیم فلان قدر درآمد برای شرکت داشت، فلان پروژه ها هم بعدش می اومد و … solution: من فلان کار رو کردم، هماهنگی کردم، مذاکره کردم، جنگیدم، فیل هوا کردم، همه هم در مورد خودتون، “ما” چیکار کردیم اصلا مهم نیست، یارو می خواد بدونه خود “تو” چیکار کردی conclusion: من از این پروژه این رو یاد گرفتم، اون رو یاد گرفتم و …
  • اگر ازتون خواستند در مورد شکست در گذشته صحبت کنید، روال قصه گویی بالا رو تکرار کنید (کلا برای هر سوالی داستان سرایی کنید، منتها روده درازی نکنید که حوصله طرف سر بره). در مورد این قبیل سوالات، باید اشتباه شما ناشی از کمبود تجربه باشه، نه ضعف شخصیتی. چیزی هم که ازش یاد گرفتید برای طرف حائز اهمیته. هدف از این سوالات، اینه که طرف مطمئن باشه شما self aware هستید.
  • در مصاحبه نشون بدید که giver هستید، نه taker. می دونم که شما هم مثل من اینطوری نیستید، اما مصاحبه کردن لزوما منطبق بر واقعیات نیست. صحبت رو برای مخاطب جذاب کنید. مصاحبه شما صرفا نباید پاسخ دادن به سوالات طرف باشه. اگر بتونید مصاحبه رو به سمت یک دیالوگ ببرید، که شما هم طرف رو به حرف زدن تشویق کنید بسیار خوبه. حداقل کانادایی ها از وراجی خوششون میاد، حتی در حینی که مصاحبه کننده میاد و شما رو به سمت اتاق مصاحبه راهنمایی می کنه، در مورد آب و هوا باهش حرف بزنید، کانادایی ها از ور زدن خوششون میاد!
  • هرجا از نقطه ضعفی صحبت کردید (در مورد یک تجربه ناموفق، یک پروژه ناموفق، weakest point و …) فوری باید چیزی رو چاشنیش کنین که نشون بده مزاحمتی ایجاد نمی کنه. مثلا اینکه از کاغذ بازی خوشم نمیاد، بنابراین هر روز صبح یکساعت اول کارم رو به این مطلب اختصاص میدم تا در طول روز برام مزاحمتی ایجاد نکنه. از این حرف دو نکته بر میاد: self awareness که شما از نقطه ضعفتون آگاه هستید و دومی راه چاره که باعث میشه برای محیط کاری مشکلی به وجود نیاد.
  • به قول وحید صیامی، باید دید شما به مسائل کلان تر باشه. به قول مارکوس big picture. خلاصه اینکه به یک موضوع، به صورت خود اون موضوع نگاه نکنید. دید شما باید گسترده تر باشه.
  • ممکنه شرکتی که شما توش کار کرده اید، برای کانادایی ها شناخته شده نباشه. در این حالت، بسیار مفید خواهد بود اگر با یک شرکت در کانادا مقایسه اش کنید. مثلا بگید I worked with a company, which is very similar to Shoppers Drug Mart. اینطوری به طرف فضایی داده اید که بتونه تصور بهتری از سایز، نوع و زمینه فعالیت و احتمالا نقش شما در اون سازمان رو بدست بیاره. در مورد کارتون هم به همین ترتیب، بسیار امکانش زیاده که در مرحله اول با یک خنگ به معنی واقعی کلمه از HR برخورد کنید، یک آدم بدون سواد فنی که بهش ۱۵ تا رزومه دادن گفتن زنگ بزن با یارو صحبت کن ببین به دردمون می خوره یا نه. اون طرف یقینا چیزی در مورد embedded software developing نمی دونه و بنابراین اگر شما بگید من اینکاره هستم، توی دلش میگه این چه زهرماریه! براش موضوع رو ساده و قابل فهم کنید. مثلا بجای گفتن کلمه بالا، در مورد چیزی حرف بزنید که اون بدبخت هم بفهمه چی می گید: “من حتم دارم شما هم از یک گوشی هوشمند استفاده می کنید، مثلا آیفن دارید. خب، کار من نوشتن برنامه هاییه که توی دستگاه های کوچیکی مثل آیفن شما استفاده میشن.” طرف یک دید کلی نسبت به کار قبلی شما بدست میاره.
  • در انتهای مصاحبه از شما می خوان که اگر سوالی دارید، مطرح کنید. ۲ یا ۳ تا سوال باید آماده کنید که برحسب نوع مخاطب، فرق می کنه. این رو دیگه الان نمی گم، ببینم چند نفر این پست رو می خونن بعد!

۶۴ نظر

  1. موفق باشید.

  2. جالب بود ، یاد گرفتیم .

  3. سلام ممنون بابت وبلاگ خوبتون همیشه منتظر پستهای مفید شما هستیم

  4. خیلی خوب بود.ممنون

    پ.ن:یه چیزی هم هست.تازگیا من واسه ی همین کپچا ها هی به مشکل برمیخوردم و میگه غلطه.شاید دوستان دیگه هم همینطورین و از این جهت ممکنه فکر کنی کسی نمیاد و اینا
    امیدوارم این پیغامم بره

  5. من هم خوندم . البته بیشتر اومدم ببینم خودت در چه حالی . خبری ازت نیست

    • امير حسين روشناس

      توی فیس بوک که هستم. مشغول درگیری های خودم هستم! تو چه می کنی؟ مستقر شدی؟ IP که میگه نیوساوث ولز هستی!

  6. سلام عالی و خیلی خوب بود

  7. استاد جان دست شما درد نکنه فقط اگه تغییر در کارها و مصاحبه ها رو از همین نوشته شروع کنی و مجدد همینجا قرار بدی ممنونم :
    طرف مطمئن باشه شما self aware هستید
    در مصاحبه نشون بدید که giver هستید، نه taker
    یادمه یه استاد میگفت :
    توانایی های خودتون رو در زمینه هایی بیان کنید که همه متوجه میشن
    به هر حال دست شما درد نکنه استفاده کردم
    پاینده باشید

  8. استاد جان در نوشته بالا از تجربه گذشته نوشته اید که حرفهایتان را به گونه ای مطرح میکرده اید که همه متوجه نمیشده اند و توصیه کردید حرفها را به گونه ای بزنید و بنویسید که همه متوجه شوند ولی در همین نوشته به جای اینکه با اصطلاحات فارسی منطورتان را بگویید از کلمات انگلیسی استفاده کرده اید که هر چند مطلب را زیبا و مختصر نموده است ولی برای همه قابل فهم نیست و این نوشته ممکن است الگوی شاگردان حهت نوشتن مطالب گردد و اگر کسی به چندین زبان مسلط باشد و در نوشته اش در هر خط یک استطلاح از یک زبان را بکار گیرد خواننده مطلب برای فهمیدن و درک مطلب و مراجعه به چند مترجم باید چه سختی را تحمل کند البته نیک میدانم مد نظر شما از این پیام کسانی هستند که معنی این کلمات را میدانند ولی با توجه به درخواست خودتان برای ابراز نظر خوانندگان نظر خودم را بیان کنم که اگر اشتباه است اصلاح بفرمایید بهتر میبینم یک نوشته غیر تحصصی تنها به یک زبان نوشته شود و در جایی که نیاز است نیز بلافاصله معادل فارسی گذاشته شود.
    از پاسخ سریع به پیام بسیار سپاسگذارم که نشانه ی مسئولیت پذیری شما نسبت به مطالب میباشد .
    پاینده باشید

    • امير حسين روشناس

      غرض اطلاع رسانی در مورد نحوه ارائه مطالب بود، به گونه ای که به درد جامعه کاری کانادا بخوره. و از ملزومات زندگی اینجا، صحبت به زبان انگلیسیه. در کنار نکاتی که شما در کامنت دیگه ای (بدرستی) اشاره کرده اید، تقویت زبان انگلیسی و از اون مهمتر، یاد گرفتن فرهنگ انگلیسی از مهمترین ملزوماته.
      اگر شما از ایران این مطالب رو مطالعه می کنید و قصد دارید در ایران از این مطالب استفاده کنید، نظر شخصی من اینه که داستان کاملا متفاوته و احتمالا مطالب این وبلاگ خیلی کاربردی نخواهد بود. در ایران تسلط روی مطالب تخصصی زمینه کاری شما حرف اول رو می زنه. اما اینجا برعکسه، مهارت های فردی شما (از قبیل توانایی تعامل با دیگران، خوشرویی، شوخ طبعی، توانایی جذب شدن در فرهنگ کاری و یاد گرفتن کار تیمی) اهمیتش بسیار بیشتر از زمینه های تخصصیه. دلیلش هم اینه که مهارت تخصصی و فنی رو میشه با آموزش به یک نفر یاد داد. اما تغییر رفتار و عادت یک نفر آدم بالغ، اگر غیر ممکن نباشه بسیار بسیار کار دشواریه.

  9. مطالبتون خیلی ارزشمنده ، کیف کردم از نحوه بیان و جزئیات مهم و ارزشمند نوشته هاتون.
    امیدوارم به اونی که لیاقتشو دارین برسین.
    من چون تقریبا کارم با شما یکی هستش می فهمم که چه کارهای بزرگی برا کشورتون انجام دادین.

  10. سلام
    من قراره واسه یکی از دوره های اکسس ثبت نام کنم. برای ارزشیابی مدارک یه لینک داده بودی میشه یه توضیحی بدی که چطور باید این کارو کرد؟ من اصل مدرک و ریزنمرات رو دارم همین کافیه؟(البته دانشگاه من ایران نبود)
    ممنونم از لطفت

    • امير حسين روشناس

      سلام
      کار خاصی نداره، میری اونجا و از بین دانشگاه ها و رشته ها، انتخاب می کنی و مراحل رو جلو میری. هیچ چیزی هم لازم نداره، حتی مدرک و نمرات رو هم نمی خواد! فقط ادعا می کنی و اون فرض می کنه همه چیز رو درست گفتی!
      برای اکسس همین کافیه

  11. ممنونم از راهنماییت
    رفتم و همون کارو کردم متاسفانه دانشگاه در لیستش نبود حالا نمیدونم چه کنم؟

  12. سلام . خوبید؟ خسته نباشین
    من هدیه و همسرم مهدی هردو مطالب بسیار خوب و مفیدتون رو تو این سایت خوندیم.خیلی ممنون. خیلی عالی نوشتین و مفید هستند.
    ما قراره ۱۲ فوریه بیاییم تورنتو و زمینه کاریمون هم کامپیوتر هست.
    از ما سپتامبر به بعد دیگه پستی نگذاشتین.
    امیدوارم اوضاع خوب باشه و بروفق مراد
    دوست داریم بازم پست های جدید بگذارید و ما بخونیم
    موفق و سلامت باشید
    منتظر مطالب جدید شما هستیم
    خیلی ممنون

    • امير حسين روشناس

      سلام
      محبت دارید.
      راستش اون جذابیت های اولیه کانادا برام تموم شده. چندین بار هم خواستم دوباره بنویسم، اما دیده ام که دست و دلم به این کار نمیره. مشکلاتی هست (مشخصا در مورد کار و کاریابی) که اوضاع و احوالم رو به هم ریخته. سوالی اگر دارید و همفکری اگر می خواهید در خدمتم.
      امیدوارم زودتر این مشکلات برطرف بشه و دوباره بنویسم. با انرژی بیشتر!

  13. ممنون بابت مطالب دقیق و جذاب و آموزنده ای که در اختیار ما میگذارین
    آخرین جواب شما منو نگران کرد که شما با این همه تجربه چطور در ارتباط با کار و کاریابی مشکل دارین هنوز؟ (من نمیدونم شما چند وقته که اونجا هستین) اما واقعا امیدوارم که مشکلتون هر چه زودتر برطرف شه و مجددا از تجاربتون برای ما بنویسین.

    • امير حسين روشناس

      من الان ۷ ماهه اینجام. دارم به تدریج می نویسم که بابت کاریابی چکار کردم و به چه مشکلاتی برخورد کردم. نکته مهم اینه که اصلا و ابدا خوش خیالی نکنید. نه اینجا مدینه فاضله است و نه حرفهایی که مردم در مورد اینجا می زنن صد در صد درسته. واقعیت – معمولا – کمی تلخ تره و من هم تلاشم اینه که یک تصویر صحیح و نه لزوما خیلی مثبت از اینجا رو ارایه کنم.

  14. عالی بود مرد… واقعا درود بر شرف ت … خون آریایی تو رگهات جریان داره که به هم وطنات کمک میکنی … تو یه مرد به تمام معنایی. موفق باشی

  15. عالی بود مرد… واقعا درود بر شرف ت … خون آریایی تو رگهات جریان داره که به هم وطنات کمک میکنی … تو یه مرد به تمام معنایی. موفق باشی

  16. مطالبتون واقعا عالیه من تا ۳ماه دیگه میام تورنتو خیلی چیزا از مطالبتون یاد گرفتم لطفا ادامه بدید

  17. مثل همیشه عالی می نویسین، ممنون از اینکه وقت می ذارین و جزئیات رو کامل می گین، یه سوال داشتم از زمان رسیدن تا پیدا کردن کار برای شما چقدر طول کشید؟ بازم ممنون

  18. سلام امیر آقا. خیلی وبلاگ خوبی دارید. دو روزه با این وبلاگ آشنا شدم و مثه یه کتاب رمان که آدم نمیتونه بزارش زمین و میخاد همشو بخونه دارم پستها رو از اول دنبال میکنم.
    من و همسرم هم رشتمون کامپیوتره و داریم در مورد زندگی و کار در کانادا تحقیق میکنیم. ممنون بخاطر مطالب خوبی که نوشتید .
    @};-

  19. سلام
    من تازه امشب با سایت شما آشنا شدم. من و خانواده ام در حال آماده سازی شرایط برای مهاجرت به کانادا هستیم و مطالبی که امشب مطالعه کردم بسیار جالب توجه و جدید بود. با اینکه خواهر خانم من و همسرشون در تورنتو هستند و تقریبا هفته ای دو شب با ایشان در خصوص مسایل مختلف آنجا صحبت می کنیم ولی به حق توضیحات شیوای شما که با قلمی ساده و روان نگاشته شده اند بسیار شنیدنی و دست اول بودند.
    با سپاس
    نادر

  20. ” یک آدم بدون سواد فنی که بهش ۱۵ تا رزومه دادن گفتن زنگ بزن با یارو صحبت کن ببین به دردمون می خوره یا نه. اون طرف یقینا چیزی در مورد embedded software developing نمی دونه و بنابراین اگر شما بگید من اینکاره هستم، توی دلش میگه این چه زهرماریه! براش موضوع رو ساده و قابل فهم کنید. مثلا بجای گفتن کلمه بالا، در مورد چیزی حرف بزنید که اون بدبخت هم بفهمه چی می گید: “من حتم دارم شما هم از یک گوشی هوشمند استفاده می کنید، مثلا آیفن دارید. خب، کار من نوشتن برنامه هاییه که توی دستگاه های کوچیکی مثل آیفن شما استفاده میشن.” طرف یک دید کلی نسبت به کار قبلی شما بدست میاره.”

    این خیلی عالی بود. البته همش عالی بود ولی این فکر می کنم یکی از مشکلات معمول من در مصاحبه هاست

    • کتاب “Made to stick” اثر چیپ و دَن هیث با زبان بسیار عالی این موضوعات و نحوه ماندگاری ایده و صحبت ها و تاثیر گذاریشونو میگن به جرات یکی از بهترین کتاب هایی است که خوندم (از پر فروش های آمازون هم هست)
      دوستان ایران هم میتونن ترجمه ی عالی از انتشارات آریانا رو مطالعه کنن (با نام “ایده عالی مستعار”)

      و در انتها ممنون آقای روشناس مطالبتون عالیه و انقدر مفیدن که در قید زمان به هیچ وجه نمیگنجه برای اینکه راهگشا باشن (جتی سه سال بعد از نوشته شدن هم همچنان کارایی دارن)
      من که یه کانال (پرایوت برای خودم درست کردم) و نوت برداری میکنم از تمام مطالب و لینک های مفیدتون :دی
      که باز هم مراجعه کنم

      • امير حسين روشناس

        برای مصاحبه، یک کتاب دیگه هم هست که هرسال نسخه جدیدش میاد، خیلی کتاب مفیدیه. اسمش هست What Color is Your Parachute؟

  21. بابا خیلی عالی هست متشکرم

  22. سلام
    من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم و اتفاقا این روزها سخت درگیر آماده شدن برای مصاحبه مهاجرت هستم. ازتون ممنونم چون حتی از مطالب مصاحبه شغلی شما تونستم اطلاعاتی رو استخراج کنم که در مصاحبه خودم استفاده کنم و خوشحالم که این ویلاگ هست تا ازش اطلاعات کسب کنم .

    موفق باشید

  23. ایرانی بازی چیه؟خوب کاروزندگی داریم درکناروبلاگ خونی.شماولی هنوزتوقعات ایرانی گونه تون سرجاشه:-))

  24. چقد شما از خودت تعریف میکنی حالا

  25. تازه دارم از اول پست هاتون رو میخونم
    این پست و پست های قبلی کلمات انگلیسی زیادی داشت یکمی گیج شدم تا معنیشون رو بفهمم. اگر امکانش هست معادل فارسی کلمات رو استفاده کنید
    درمورد شغل هم و همون گزارش کار و اینا که گفتید
    بهترین فیلم مردان سیاه پوش ۱ هست
    یعنی دقیقا معنای متفاوت بودن بین چند هزار نفر که درخاست کار دادن رو نشون میده با بازی ویل اسمیت.
    خیلی خوشحال میشم نظرات شخصی خودتون رو بگید و ایمیل بزنید و در ارتباط باشیم

    • امير حسين روشناس

      شما دارید وارد جایی میشید که زبونشون انگلیسیه. معادل فارسی کلمات به چه دردی می خوره، توی جلسه مصاحبه که مترجم ندارید.

  26. جناب روشناس من از اوایل این هفته شروع به خوندن تمام مطالبتون از اول کردم و تا به الان اینجا رسیدم. باورتون نمیشه که تمام مطالب مهم رو وارد یک دفتر میکنم، دقیقا عین کلاس های زبانم مطالب شما هم برای اولویت دارن ،ممنون که انقدر وقت میذارید

  27. سلام خدمت جناب گرامی
    از صفحه اردلان با وبلاگتون آشنا شدم و خب همه رو از اول دارم میخونم.
    چون نوشتید کسی نمیخونه واستون پیام میزارم واسه ما که منتظر طی شدن پروسه مهاجرتمون هستیم اینجا مثل یک گنجینست.
    ممنون از قلم شیواتون.

  28. سلام من هم به تازگی با وبلاگ شما آشنا شدم، بعد از دو سه روز خوندن و از اولین پست تا به امروز به اینجا رسیدم،
    انشاءالله موفق باشید،
    راستی میشه شما رو هم به صورت حضوری زیارت کرد استاد؟

  29. من هم اگرچه تشکر اصلا کافی نیست؛ اما فقط میتونم تشکر کنم.
    امیدوارم بتونم راهی برای جبران زحمت‌های شما پیدا کنم. انتقال تجربیات به سایر افراد رو مد نظر دارم اما خوب در مورد بقیه است و جبران زحمت‌های شما رو نمیکنه.

  30. سلام مهندس
    من کارشناسی نرم افزار دارم.برای ارشد میخوام اپلای کنم کانادا . شروع کردم به خوندن وبلاگ شما.وبلاگتون خیلی عالیه.

  31. درود بر شما
    باور کنین کامنت نگذاشتن دلیل بر نخوندن مطالب، مشتاق نبودن به وبلاگتون و آرزوی خیر نکردن بابت زحمات و لطف شما نیست. (البته بعد از سه سال از نوشته شما D:
    من به شخصه از ابتدا (قصه از کجا شروع شد) شروع کردم و دقیقن مثل مهشید بانو یک قسمت از دفتر مهاجرتم به نت برداری از نکات شما اختصاص داره.
    نوی یکی از کامنتهام از “مهربون” و شما بابت بزرگواریتون یک خط نوشتم، وبلاگ شما رو هم ایشون به من معرفی کردند.
    با بهتربن آرزوها.

  32. سلام
    درمورد مهاجرت به کانادا سرچ کردم که وبلاگ شمارو دیدم.
    عالیه.ممنونم از اطلاعاتی که در اختیار ما قرار میدید

  33. ممنون از اطلاعات خوبتون.من تازه با وبلاگ شما اشنا شدم و دید خوبی به من داد.

  34. باعث افتخار ایران وایرانی هستی پسر

  35. چون ۴ سال پیش نوشتی چرا کسی کامنت نمیگذاره دارم کامنت میگذارم. البته مطمئن هستم تفکراتتون کمی تغییر کرده باشه، درسته؟
    واقعاً قلم خوبی دارید و همین باعث شده بعد از حدود ۴ سال هنوز هم جزو لینک‌های اول گوگل باشه.
    من گذاشتم تمام وبلاگ و کامنت ها را بخونم و بعد سوالاتم را مطرح کنم.
    اگر ایمیلتون را برام بفرستید که خیلی هم عالی است.
    سپاس

    • امير حسين روشناس

      احتمالا چیزی که بتونم جوابش رو بدم مفصل تر توی همین وبلاگ پیداش می کنید. اگر نبود کامنت بذارید.

  36. سلام آقای روشناس، واقعا مطالبتون مفید و کاربردی هستن و منم دارم نت برداری می کنم، مرسی که وقت ارزشمندتون رو برای آگاهی دادن میزارین

  37. فرمودید خودتونو معرفی کنید پس منم معرفی میکنم

    به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، وبسایت شما رو دوست دارم و تشکرمندم از این همه لطف شما

  38. من وبلاگتون رو میخونم . یادداشتم بر میدارم . دستتون درد نکناد .

  39. درود بر شما جناب روشناس که سخاوتمندانه تجربیات را به اشتراک میزارید
    اجرکم علی ا…

  40. سلام.ممنون از مطالب مفیدتون.من و همسرم بخاطر آینده بچمون تصمیم گرفتیم به کانادا مهاجرت کنیم البته تازه واسه گرفتن آیلتس تلاش میکنیم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*