خانه » دسته‌بندی نشده » نه سیخ رو بسوزنید، نه کباب

نه سیخ رو بسوزنید، نه کباب

بازهم در مورد موضوع مورد علاقه ام، یعنی مدیریت مالی می خوام صحبت کنم. اصول حاکم بر این مقوله بسیار ساده هستند و گمان من بر اینه که به همین دلیل سادگی به راحتی مورد غفلت قرار میگیرن. مطالبی که من تابحال در این وبلاگ نوشته ام، چیزهایی نبوده که پیچیده باشن یا نیازمند به تحصیل آنچنانی باشن. تنها ذهنیت درست (mind set) باید اصلاح بشه تا بتونیم از امکاناتی که داریم به نحو احسن بهره برداری کنیم.
قبلا گفته بودم که یک گروه کوچیک جمع شدیم و شبهای جمعه در محل شهرداری نورث یورک، میدون مل لستمن دور هم جمع میشیم. تعدادمون هیچ وقت به ۱۰ نفر نرسیده اما من از مشارکت در این جلسات لذت می برم. بغیر از لطف آشنایی با یک سری آدم جدید، اینکه می تونی از تجربیات یک عده آدم دیگه استفاده کنی هم از مزایای این جلساته. دو نفر از دوستانی که توی این جلسات شرکت می کنند، یکیشون حسابدار و حسابرس مالیاتیه و نفر دوم متخصص امور بیمه ای. ریزه کاری های خیلی جالبی رو هردوی این دوستان عنوان می کنن، مثلا اینکه چطور می تونی کاملا قانونی در کنار کار کارمندی که انجام میدی، برای خودت هم کاری راه بیندازی و از همین مقوله برای کاهش مالیاتت، اون هم بصورت کاملا قانونی استفاده کنی. یا مثلا چطور از حق بیمه ای که پرداخت می کنی، بتونی در آینده برای خرید خونه استفاده کنی. مقوله ای که بسیار برای من ساده حل شد اما کماکان می بینم عده ای چطور در موردش اشتباهات فاحش می کنن، یعنی RRSP و TFSA هم از موارد دیگه ایه که دوست حسابرسمون در موردش توضیح دادن.
یک چیزی که در صحبت های این دوستان، و همینطور در مورد بسیاری آدمها می بینم، مقوله افتادن از پشت بومه، حالا یا از این ور یا از اون ور! یا طرف پدر خودش رو در میاره و مثلا اینترنت خونه اش رو هم قطع می کنه! یا از اون طرف میفته و بیشتر از دخلش هم خرج می کنه. بذارید یک داستان واقعی رو از نشریه مترو براتون نقل کنم.

yolanda

(کپی رایت تصویر متعلق به نشریه مترو تورنتو و LIZ BEDDALL است)

یک مشاور مالی به نام Lesley Scorgie هر هفته قصد داره به یک نفر کمک کنه تا به مشکلات مالیش غلبه کنه. هفته گذشته اون به دختری به اسم یولاندا – که تصویرش رو بالا می بینید – کمک کرده بود تا بتونه برنامه ریزی مالیش رو انجام بده. یولاندا، در زمینه ارتباطات تحت وب کار می کنه (خودمم نمی دونم یعنی چی! اینجا یک سری مشاغل هست که متعجب میشی بابت چی به این بابا دارن پول میدن!) و ۲۷ سالش هم هست و از اون افراد بسیار افراطی در مقوله پس انداز کردن پوله. در مورد این آدم، دو تا مشکل وجود داره، اولیش اینه که دوستانش خیلی اون رو خسیس می دونن و به اصطلاح میگن بنجل خره (cheapskate) و دومین مشکل اینکه پول رو خفن پس انداز می کنه، اما یکهو بابت یک شام در رستوران لوکس یا یک جفت کفش، به بادش میده!
طرف در این حد صرفه جو (شما هر اسم دیگه ای می تونید روش بذارید!) بوده که وقتی بهش گفتن خب، بیا دفتر روزنامه که در مورد مسائل اقتصادیت صحبت کنیم، گفته ۳ دلار پول بلیط اتوبوسم رو بدید! هر هفته تمام کوپن های تخفیف مغازه های فروش خوراکی و مایحتاج عمومی رو جمع می کنه (توضیح اینکه اینجا همه مغازه ها و سوپرمارکت ها معمولا یک نشریه مانندی رو هر هفته چاپ می کنن و برای خانواده های مقیم اون منطقه می فرستن، که حاوی کوپن های تخفیف برای اون هفته است. مثلا مترو یا لابلاز یا نوفریلز میگن برنجی که ۵ کیلوش ۱۵ دلار بود، حالا شده ۱۰ دلار)، اینترنت رو فقط با استفاده از وای فای های مجانی استفاده می کنه و بجای ملاقات دوستانش در رستوران و بار، توی خونه چای درست می کنه و با خودش می بره تا با هم قدم بزنن! (من یکی که خودم عمرا چنین زندگی نکبت باری رو بتونم تحمل کنم!)
این خانم برای خودش یک هدف گذاشته (که کار بسیار خوبیه) و اون هم فراهم کردن ۲۵ هزار دلار ظرف ۳ سال برای پیش پرداخت اولین خونه است. با این روالی که در پیش گرفته، می تونه ماهی حدودا ۵۰۰ تا ۷۰۰ دلار پس انداز کنه. خیلی از افرادی که این برنامه رو از روی توییتر دنبال می کردن، عقیده دارن با حقوق سالانه ۴۲ هزار دلار و چنین سختگیری مالی، میزان پس انداز باید خیلی بیشتر باشه. طرف داره خودش رو به همه یک آدم … معرفی می کنه برای اینکه پول جمع کنه، بعد نهایتش می تونه ۷۰۰ دلار به زور کنار بذاره! یک جای کار می لنگه.
مشکل کار، نداشتن انضباط مالیه، چیزی که رابرت کیوساکی میگه کنترل جریان پول. خودم آدمی رو دیده ام که چطور کار ساختمونی می کنه و درآمد خیلی خوبی هم داره، بعد میره توی دیسکو و یک بطری ویسکی ۷۰ دلاری رو ۸۰۰ دلار میخره! راه حل، کنترل دخل و خرجه. بودجه بندی و خلاصه مخارجی که در ماه صرف شده، در واقع دقت در اینکه قرار بوده چه پولی به چه مصرفی برسه و آیا رسیده یا نه. باور بکنید یا نه، این کار بسیار ساده تنها راه مدیریت مالیه! هیچ کار عجیب و غریبی هم نیست، خرید از روی لیست (و مقاومت در برابر خرید اضافی) و در مرحله بعد، بررسی اینکه در این راه چقدر موفق بوده ایم.
بعد از صحبت کردن با یولاندا و بودجه بندی برای اون، مشخص شده که خیلی راحت و بدون اینکه خودش رو جلوی بقیه آدمها ضایع بکنه، می تونه پس انداز خوبی هم داشته باشه:
درآمد: ۲۴۰۰ دلار
هزینه ها:

  • اجاره: ۷۵۰ دلار
  • پس انداز: ۵۰ دلار
  • RRSP و بازنشستگی: ۱۵۰ دلار
  • TFSA بانکی: ۲۵۰ دلار
  • بیمه: ۲۵ دلار
  • خوار و بار: ۲۰۰ دلار
  • رفت و آمد: ۱۲۰ دلار
  • تلفن همراه: ۳۰ دلار
  • رستوران و سرگرمی و هدیه: ۱۵۰ دلار
  • هزینه های شخصی: ۷۵ دلار
  • نگهداری حیوان خانگی: ۸۵ دلار
  • کمک به خیریه: ۸۰ دلار

جمع مخارج: ۱۹۶۵ دلار
باقیمانده: ۴۳۵ دلار!
توجه کنید که اون TFSA و RRSP هم پس انداز هستند و در زمان مقرر، با رعایت شرایطی می تونن برای پیش پرداخت خونه استفاده بشن. یعنی ۸۳۵ دلار داره پس انداز می کنه، احتمالا سگ یا گربه هم داره، ۸۰ دلار هم به خیریه کمک می کنه. برای سرگرمی و دوستانش هم پول معقولی رو در نظر گرفته.
به همین سادگیه! انضباط مالی به معنی سخت گیری افراطی نیست، پول برای راحتی و آسایش آدمه، ولی نه برای خرج کردن بی حساب و کتاب. به جاش، باید هزینه هایی رو انجام بدید و نباید هم خسیسیتون بیاد. مثلا مقوله بیمه خونه، چیزی نیست که اصلا شوخی بردار باشه. بسیار امر مهمیه و هرچند به نظر آدم ممکنه هزینه اضافی باشه، اما اگر خدای نکرده شرایطش پیش بیاد، اون زمانه که می بینی ماهی ۲۰ دلار در مقابل چند صد یا چند هزار دلاری که می تونه برات جبران بکنه، اصلا چیزی نیست. کسی که در روز مثلا ۳ تا قهوه از استارباکس میگیره یا ماهی ۱۲۰ دلار بابت اشتراک تلویزیون و اینترنت میده، میتونه یک سری از این هزینه ها رو تعدیل کنه و بجاش پشتوانه در مقابل حوادث برای خودش ایجاد کنه. منتها گفته باشم، از اون طرف بام نیفتید! دیگه برای کردیت کارت بیمه خریدن کار عاقلانه ای نیست، گول بازاریابهای بانکها رو نخورید.

۵۷ نظر

  1. این تنظیمش رو درست کن چشم در اومد رو موبایل. صفحه رو نمیشه بزرگ کرد

  2. به نکته مهمی اشاره کردید. عالی بود پس انداز و برنامه ریزی مالی خیلی مهمه تو زندگی. منم همیشه از رو لیست خرید می کنم

  3. سلام

    خیلی خوب بود و کاملا با شما موافقم. این راهکار همیشه به نتیجه مطلوب می رسه. موفق باشید.

  4. سلام
    مطلب جالبی بود. میشه توضیح بدی که آیا در کانادا هم مبلغی به عنوان حق بیمه از حقوقت کسر میشه؟ جدا از مالیات؟
    اگر بله فرقش با این RRSP چیه که اینجوری که فهمیدم آپشنال هستش. ممنون

    • امير حسين روشناس

      دو تا بیمه داریم. یکی تحت عنوان CPP یا Canadian Pension Plan که اجباریه و اگر سرکار برید مثل مالیات استانی و فدارل از دریافتیتون کسر میشه. دومی RRSP یا Registered Retirement Saving Plan که اختیاریه و می تونید خودتون پیش هر بانکی داشته باشید، توی آمریکا به این میگن ۴۰۴٫ ممکنه جایی که کار می کنید، بخشی از RRSP رو تقبل کنه. در هرحال، سالانه حداکثر ۱۸ درصد درآمدتون رو بیشتر نمی تونید برای RRSP ذخیره کنید.

  5. سلام، مثل همیشه مطلب مفید و جالب بود.
    شخصی که تازه کانادا اومده و با سیستم بانکی و بیمه ای اونجا آشنا نیست، آیا ارگان یا سازمانی هست که اون شخص رو راهنمایی کند؟

    • امير حسين روشناس

      بله همه شرکت های بیمه و بانک و … هستند، منتها باید بسیار حواستون جمع باشه. کانادا شوآف خیلی داره، ممکنه یک افق طلایی از خدمات و سرویس هاشون براتون ترسیم کنن که شما رو اغوا کنن. باید صحبت هایی که می شنوید رو خوب تحلیل کنید و ببینید آیا به درد شما می خوره یا نه. مثلا به شخصه، اگر قرار باشه RRSP رو خودم بدم اصلا توصیه اش نمی کنم.

  6. پیمان- اصفهان

    امیر جان مرسی. برم کتاب این مدیرت پول دانلود کنم‌ بخونم ببینم چیه! مرسی بابت مطالب

  7. مطلب جالبی بود ممنون
    انقدر کبک این برنامه مهاجرت رو دارن سخت میگیرن ک آدم براش آرزو میشه از بس شو آف دارن گویا از نظر کامپیوتر تعطیلن آره؟

    • امير حسين روشناس

      در همه زمینه ها همینن. فقط ادعا. این قضیه کبک یک نمونشه!

    • بله دقیقا همینطوره.قرار بود دیروز مصادف با ۱۶ فوریه سایت باز بشه و اونایی که مدارکهاشون رو قبلا آپ لود کردن برن و فقطه دکمه سابمیت رو بزنن و تایید نهایی و پرداخت وجه.ولی باز اعلام کردن که سایتشون هنوز اماده نیست.قرار بود از ۱ اکتبر ۲۰۱۵ مصادف با ۹ مهر شروع بشه.حالا دریاب ببین چه قد تاخیر تا الان و بلا تکلیفی هزاران هزار آدم.امیر یادته تو پست ههای قبلی یه بار بحث شد سر این جریان.الان بیشتر از ۲۸۰۰ تا پذیرش ندارن ولی ۴۲۰۰۰ نفر ثبت نام کردن.حالا ببین این سایت چطور میتونه جواب این همه متقاضی رو یه جا سر یه ساعت مشخص با هم بده.خودشون هم موندن که چیکار کنن.باور کن برگردن به همون سیستم پستی.وای من چه شانسی آوردم که فایل نامبر گرفتم.
      اینا همش نشونه هست که تو این همه آدم متقاضی تو بتونی فایل نامبر بگیری.

  8. سلام مهندس اونجا چرا اینقدر دستمزدها پایینه؟
    بنظر میرسه فقط واسه کسی که قصد ادامه تحصیل داشته باشه یا کسی که پول قلمبه داشته باشه ویا کسی که از این ور پول هنگفت براش بره اون هم بشکل مستمر خوب باشه . من کمتر شنیدم کسی از اون ور پولی اینور بفرسته بفرض کمک به خانواده و یا سرمایه گذاری و امثالهم .بیشتر بنظر میاد از ایران پول میره . الان یکی از آشناهامون تو قطر داره کار میکنه بالای ۸هزار دلار بهش میدن اونم دلار آمریکا . نمیدونم با این حقوق ها و مخارج اونجا برا شماو سایر دوستان ارزش موندن داره اونجا؟ – البته پیشاپیش عذر خواهی میکنم.

    • امير حسين روشناس

      خب فقط بحث درآمد نیست. توی کانادا ۵ درصد فقیر هست, ۵ درصد پولدار و ۹۰ درصد متوسط. خیلی درآمد فضایی و عجیب غریب نمیتونی انتظار داشته باشی. همه چیز ثبات نسبی داره و این یک مزیته. ولی همونطوری که گفتید, هر کسی پول قلمبه داره, همه جای دنیا حالش رو میبره!

    • عجب سوال خوب و مهمی کردی آقا مهدی.احسنت.

  9. مطلب خیلی جالبی بود. من چندین ساله که این کارو انجام میدم. هر ماه هزینه هامو توی یه دفتر مینویسم و آخر ماه اونها رو تو یه فایل اکسل که خودم درست کردم وارد میکنم و بعد ازش خروجی های مختلف میگیرم. برای هر بخشی یه هزینه ای روکه درصدی از درآمدم هست رو پیش بینی کردم و هر ماه مبلغ هزینه واقعیم رو با اون مقایسه میکنم. این کار واقعا برام مفید بوده و باعث میشه هزینه اضافی و یا خرید هیجانی نداشته باشم و به صورت معقولی هم پس انداز کنم.

    راستی به عنوان مهندس کامپیوتر ازتون یه سوال هم داشتم. من تا یه ماه دیگه لند میکنم. همسرم مهندس کامپیوتر هستن. برای مهندسان کامپیوتر مدارک تحصیلیشون توسط کجا باید ارزشیابی بشه؟ آیا همون وس هست یا جای دیگه؟ ممنون میشم راهنمایی بکنید.

    • امير حسين روشناس

      تایید مدرک به چه منظوری؟ اگر برای محل کار منظورتونه، من که تا بحال ندیدم از کسی بخوان و از خود منهم نخواستن. اگر برای ادامه تحصیله، هم وس هست و هم دانشگاه تورنتو

      • برادر سلام
        آخه تو دوره هایی که برای نیوکامرزها میزان مث اکسس و … مدرک ارزشیابی شده رو میخوان که. از شما نخواستن؟

      • بله منظورم برای محل کار بود. من فکر میکردم احتمالا باید مدرک ایران ارزشیابی بشه که می فرمائید اینجوری نیست.
        برای شرکت در دوره های نیوکامرزها مدرک ارزشیابی شده رو میخوان؟ فقط من که مین اپلیکنت بودم مدرکم توسط وس ارزشیابی شده، نه مال همسرم. بنابراین ممکنه مشکلی در این رابطه برای همسرم پیش بیاد؟ منظورتون از اینکه آنلاین میتونیم بگیریم و رایگان چیه؟ ممنون از راهنماییتون.

        • امير حسين روشناس

          چیزی که اکسس از من خواست، توی این لینک قابل دسترسیه:
          http://www.wes.org/ca/evaluations/preliminary.asp
          وقتی وارد اینجا بشید، دیگه اینکه چه کسی مین بوده وچه کسی فرعی بوده اهمیتی نداره. هر دو کانادایی تازه وارد هستید و دارای حقوق برابر با سایر کانادایی ها منهای حق رای و پاسپورت.

          • سلام
            امیر من شنیدم این چشم بادومیا تو یه سری کلاس های آموزش زبان و غیره از طریق اینترنت بصورت آنلاین شرکت میکنن! البته اونا همه PR هستن و خب میخوام بدونم چیزی از این کلاس ها شنیدی که بشه شرکت کرد؟

          • امير حسين روشناس

            نه والا. من خودم خواستم اینجا کلاس زبان (البته انگلیسی) مخصوص مهاجرین برم, راهم ندادن! هرچی گفتم بابا من زبانم خوب نیست, گفتن نه خیر خوبه!

          • ممنون از راهنماییت، مشکل اینه توی اون لینک قسمت Institution Name اسم واحد دانشگاهی ما نیست!

  10. سلام
    عاشق مطالبی هستم که در رابطه با مسایل مالی میزارید بخصوص از وقتی که به صف منتظرین مهاجرت پیوستم اتفاقا یکساعت پیش که برای زمان نهار و نماز رفته بودم دیدم تو لابی اداره ی نمایشگاه کتاب گذاشتن و فقط ی جلد از کتاب پدر پولدار و بی پول رو داشت که خریدمش با اشتیاق مشغول خوندنش بودم (بله در اداره مشغول مطالعه هستم بهتر از چرت زدن خوب )یادم افتا ی سر هم به اینجا بزنم که دیدم این مطلب جدید رو گذاشتید ممنون

    • امير حسين روشناس

      خواهش می کنم

    • بسیار بسیار عالی.بد بگید ایران بده.تو محیط کار قشنگ نمایشگاه گذاشتن .شما هم که قشنگ تمام و کمال استفاده میکنید.حالا به نظرتون اون ور آب از این خبرها هست.امیر جان در مورد ساعت کار و نحوه کار کردن بگو.مثلا من خودم صبحها تا میرسم ۸٫۳۰ هست.تا بیام سر میزمو دست به کار بشم شده ۹ .۹ هم تا ده ساعت امیر و ایمیل رو چک میکنم .ده هم یه چایی و دوتا گپ با دوستان.شده ۱۲ ّ.دوازده تا ۱ هم ناهار و نماز تا الی مشالله.
      حالا یکی نیست بگه آخه آدم عاقل .اینجا نونت نیست.آبت نیست.که میخوای این قد هم زجر بدی به خودت و تازه با هزار بدبختی برس اون ور آب و وایسی از صفر شروع کنی.والا من خودمم موندم.
      امیر جان برو واسه تایید و احیانا چاپ.

      • امير حسين روشناس

        اینجا داستان فرق می کنه، از نظر راندمان کاری از اونی که گفتی کمتره. ولی از نظر وانمود کردن و ادای کارکردن رو درآوردن، خیلی خیلی بیشتر. فرض کن برای یک نفر باید فاکتور صادر کنی (دارم تلاش می کنم ادای حسابدارها رو در بیارم!). اول درخواستش رو میگیری، یک ایمیل می زنی و ازش تشکر می کنی و بهش میگی درخواستت رو دریافت کردم و بهش رسیدگی می کنم. درخواست رو چک و تیک می کنی، آدمی که باید پاسخگو باشه رو پیدا می کنی و براش درخواست رو می فرستی. بعد هم بهش خبر میدی که فلانی برات یک کاری اومده. بعد باهش چک و تیک می کنی که انجام شد یا نه. وقتی انجام شد، برای مشتری فاکتورش رو ارسال می کنی و ازش می پرسی که درخواستی داره یا نه. اگر اوکی بود، توی سیستم درخواست رو تایید می کنی که انجام شد.
        یعنی دلم می خواد اون عوضیهایی که اینطوری بروکراسی و مسخره بازی برای ساده ترین کارها ایجاد کردن رو خرد و خمیر کنم!

      • عاقا اینجوریاست دیگه درسته کار نیست ولی بهترین موقعیت که به خودسازی برسید والا اینجا همکارای ما همه با دیپلم اومدن الان همه مقطع دکترا رو دارن میگذرونن بعدشم بخدا این ضعف نیروی انسانی نیست ضعف مدیریت کلانه که وضعیت ادارات دولتی اینطوریه
        تاره ما نمایشگاههای مختلفی داریم از قبیل نمایشگاه دستاوردهای مهد کودک نمایشگاه لوازم دیجیتال و البته خارج از شوخی ی سری نمایشگاههای تخصصی هم داریم که خیلی خوبه

  11. به این کاری که براش انجام دادن FNAمیگن. یعنی برای هرکس میشه تعیین کرد واقعا چقدر در میاره و چقدر میمونه . خیلی کار جالبیه. منم انجامش میدم. اون RRSPخیلی حساب خوبی نیست. تکس رو میدی اخرش. کلی حساب بهتر هست که بدوت تکس همه رو برداشت میکنی. من کلا به بانک ها اعتماد نمیمکن. با بچه های فاینانس کار کردم…اونا خیلی بهترن

    • امير حسين روشناس

      من که برای پولم (و خیلی چیزهای دیگه) به کانادایی جماعت سر سوزنی اعتماد ندارم، خودم در بدترین حالت ده برابر اینها میفهمم! اما بقیه شاید بخوان در مورد این چیزهایی که گفتی بیشتر بدونن. اگر حوصله ات گرفت در موردش بنویس.

  12. مطلبی که نوشتید آموزنده بود . متشکرم
    لطفا درباره تجربیات روزانه زندگیتون در کانادا برخورد با همسایه ها و همکارا و … بیشتر بنویسید.

  13. سلام برادر بزرگوارمن ابتدا میخوام ازت تشکر کنم که وقت میذاری و به سوالهای دوستان جواب می دی. من می خوام یه قدری پر حرفی بکنم و یه ذره فضولی ، در پست قبلی اشاره کردم در خصوص سطح پایین دستمزد در کانادا و قیاس اون جا با قطر که یکی از آشناهام اونجاست. گفتم که دریافتیش بالای ۸هزار دلار آمریکاست که به پول شما میشه نزدیک ۱۱ هزار دلار کانادا. اون دوستمون این موقعیت داره که نصفشو پس انداز کنه یعنی سالی بالای ۴۰ هزار دلار . یعنی بعد چند ساله میتونه نقدا یه آپارتمان تو تهران بخره .حالا بماند از اینکه سالی دو سه دفعه میاد ایران و سری به خانواده اش میزنه . من میخوام اینو سوال کنم :آیا همچین امکان برایشما و بیشتر دوستانی که با این دستمزدهای پایین دارن اونجا زندگی میکنن هست؟ من که میگم نه . من شنیدم خیلی ها حتی امکان اینو هم ندارند که بعد از ۱۵-۱۰ سال سری به مملکتشون بزنن و خانواده هاشونو ببینن خیلی خنده داره این چه زندگیه؟ ؟مگه عمر انسان چند ساله؟ فرض کن بعد چند سال مهندس روشناس می خواد برگرده ایران اولین انتظار فامیل و اجتماع از شما ابنه که حداقل پس از چند سال زندگی در خارج بتونی زندگی راحتی دست وپا کنی، چه می دونم خونه ای بخری و ماشینی ووو… ولی وقتی همچین پس انداز ی نداری چه فکر میکنن؟؟البته ممکنه بگی به اجتماع چه ربطی داره ؟ من واسه خودم دارم زندگی میکنم . بله درسته ولی باز نمی تونی به خودت بقبولونی. سرمایه اولیه ام رو خرج کردم ولی عوضش پاسپورت کانادا رو گرفتم !! حالا برو آزانس املاک بگو خونه میخوام پول ندارم ولی عوضش پاس کانادا دارم!فکرمیکنی بهت نمیگه بذار در کوزه و آبشو بخوربا عرض پوزش!

    چون همانطور اشاره کردم دریافتی پایین و مخارج بالا امکان پس انداز نمی ده من در جنوب زندگی می کنم در این محیط بودند کسانی که با دست خالی رفتن کویت ، قطر ،اامارات والان خیلی موفقند . کسایی که حتی در زمان جنگ به دولت ایران کمک میکردن صدها دستگاه آمبولانس میخریدن ،ارزاق میفرستادن و.. و بعد از جنگ آبادسازی برخی مناطق ویران شده برعهده گرفتن و خیلی کارهای دیگه مهندس روشناس منو شما بیش از ۳۶-۳۵ سالمونه وباید بیشتر دودوتا چهارتا کنیم . چون تو پستهای اولیه ت اشاره کردی مادیات خیلی واسه ت مهمه کاملا درسته مادیات در دنیای امروز حرف اولو می زنه
    احساس میکنم بیشتر دوستانی که دارند اظهار نظر میکنن در رنج سنی بسیار پایینتر از من وشمان و هیجانی و احساسی به مقوله مهاجرت نگاه میکنن البته تو پست قبلی اشاره کردم کانادا واسه کسی که میخواد ادامه تحصیل بده خوب هرچند از نظر سطح پایینتر از آمریکا و بریتانیاست.امیدوارم ناراحتت -و یا بقول بچه های امروزی دپرست- نکرده باشم.

    برادر کوچک شما ؛مهدی

    • امير حسين روشناس

      سلام دوست عزیز
      توی کامنت قبلی هم عرض کردم، بستگی داره که شما دیدگاهت به زندگی چطور باشه. همونطوری که گفتی، من آدم مادی گرایی هستم (کی نیست؟!) اما مادی گرایی الانم با مادی گرایی زمانی که از ایران اومدم خیلی تفاوت پیدا کرده. حتما اون لطیفه رو شنیدید که غول چراغ جادو به هرکسی در دنیا رسید و ازش پرسید چی می خواد، هرکسی یک چیزی گفت، اما به ایرانی ها که رسید همه یکصدا فقط پول خواستن!
      متاسفانه در سالهای اخیر این پول پرستی بشدت و بصورت بیمارگونه ای در همه ما رشد کرد. گفتم ما، یعنی خودم هم جزو همین افراد هستم. یعنی فراموش کردیم که همون پول برای آسایش ما باید باشه، در غیر اینصورت اگر فقط بنا باشه که روی هم بذاریمش، چه فرقی می کنه که مال ما باشه یا نباشه. یکی رو میشناختم – که در حق خود من هم خیلی بدی کرد و کلی پول من رو هم بالا کشید – شاید از کنار کاری که من یکی از ارکان اون بودم ۱۰ تا ملک ریز و درشت توی شمال تهران خرید. چه فایده، وقتی توی تابستون کارمندهاش زیر گرما له له می زدن؟ چه فایده که در طول اون دو سه سالی که با هم کار کردیم، تنها مسافرتهاش به شمال بود، اونم همه اش به خرید و بازدید ملک و املاک می گذشت؟ پولی که اینطوری بدست بیاد و اینطوری نگهداری بشه، از نظر من پشیزی ارزش نداره.
      علی مختاری میگه، مهاجرت نسخه ای برای همه نیست. اگر توی ایران فکر می کنی در یک زمینه خاص متخصص هستی اما در عمل خیلی از بدیهیات رو نمی دونی، تضمین میدم بیایی اینجا بدبخت میشی، میشی مثل اونهایی که بعد از ۱۵ سال نمی تونن حتی یک سر بیان ایران. اینجا علیرغم همه انتقاداتی که خودم بهش دارم، اگر کاری که بهت سپرده میشه رو نتونی انجام بدی، اگر پیشرفت نکنی و این پیشرفت رو نشون ندی، بله حذف میشی. اگر نخوای تن به کار بدی و بخواهی مثل خیلی از هموطنهامون با دو دره بازی و دوز و کلک زیر و رو بکشی، هیچی نمیشی. اما اگر هدف گذاری بکنی، براش بجنگی، خیلی سالمتر از ایران بهش میرسی. توی همین پستی که دارید زیرش کامنت میذارید، طرف میخواد ۲۵ هزار دلار پول جمع کنه و باهش پیش پرداخت خونه بده. توی تهران کجا با ۶۰ میلیون تومن پیش پرداخت می تونی صاحب خونه بشی؟
      مثال قطر و کشورهای عربی رو زدید. باز هم بر میگرده به انتخاب شما برای محل زندگی. من کانادای سرد، پهناور، آرام، با رعایت احترام و حقوق انسانی، زندگی آرام و با بهره برداری از همه امکانات و پولی که در میارم و شهروندی یکسان با یک وایت متولد کانادا رو ترجیح میدم به قطر یا امارات گرم و شرجی و همیشه پایین تر از یک سری افرادی که خیلی بهتر از من می دونید شرایطشون چطوریه. اگر بقول شما بخوام زمانی توی قطر و یا هر کدوم از کشورهای عربی هم کار می کنم، ترجیح میدم یک کانادایی برتر از اونها باشم، تا یک ایرانی به خیال اونها، پایینتر.

  14. عجب بحث زیبا جامع و مفیدی.خیلی خوب بود .مرسی از آقا مهدی عزیز و امیر جان خودمون.بازم رفتم تو فکر که آیا الان شرایط اینجام خوبه یا بدها اونجا.
    خدایا مارو به راه راست هدایت کن.امیر جواب سوال قبلیم رو نداده بودی.عید نمیای ایران.؟؟

  15. اوکی مرسی.به هر حال موفق باشی.گفتم.اگه میای به شهر گل و بلبل دعوتت کنم.تا بیای و از نزدیک با آداب و رسوم اهالی فرهنگ و هنر آشنا بشی.

    • امير حسين روشناس

      قربون آقا. ان شاءالله بیایی اینور آب، میبینی برای مسافرتت به ایران چقدر باید میلیمتری برنامه ریزی بکنی. خیلی هم ممنون بابت دعوتت.

      • خواهش میکنم.می یومدی یه سر تا همین جا یه دختر خوب واست گیر می آوردم بعد دو تایی دست در دست هم مثل دوتا مرغ عشق میرفتید.تا طعم متاهل بودن رو هم بچشی.
        دیگه اون وقت هر دو ماه یک بار پست جدید میذاشتی.ای حال میده.

        • امير حسين روشناس

          بابا هرچی رفیق شیرازی اینجا داریم که همه دارن عشق و حال می کنن، یکی از رفقا هست هروقت دپرس میشم عکس پروفایلش که از ته دل داره قهقهه می زنه رو نگاه می کنم انرژی می گیرم!

  16. بسیار عالی .پس یه جورایی پرچم بالاست.پس این بابا که میگی خیلی خوشش هست.ای ول ای ول.میگم اینی که اونجا اینطور خوشحاله.تو شیراز که بوده پس چطور بوده.؟؟حتما اورانیوم غنی شده ۵% متحرک بوده.امیر پست بعدی رو هنوز وقت نکردم بخونم.ولی اوایلش رو که خوندم حرف نداشت.مخصوصا اون آخرهاش که اسمم رو آوردی.کلی حال داد.انگار اسمم رو واسه قبولی دانشگاه تو روزنامه دیدم.وای امیر یادته اون موقع ها.روزنامه باید میخریدی و میشستی چشم چشم میکردی تا ببینی اسمت دراومده یا نه.

  17. فرمول و برنامه ریزیش بسیار ساده ست اما بارها نیاز به یادآوری داره.شاید ماه ها طول بکشه تا این برنامه ریزی ساده جز عادات رفتاری فرد بشه

  18. من هر ماه با کلی حساب کتاب و ریاضی پولامو تقسیم می کنم که اینقد برا هزینه های ضروری اینقد برا فلان اینقد برا ایکس و … ولی باز پیشرفت زیادی حاصل نمیشه و همیشه احساس خفگی می کنم!
    ولی حس می کنم شما خیلی راحت به طور اتوماتیک می فهمی باید چکار کنی. شما هم اینقد ریاضی می کنی تا بفهمی باید چقد برا چی خرج کنی؟! چطوری این کارو می کنی؟

    • امير حسين روشناس

      ذهنیتتون رو باید اصلاح کنید. باید ببینید چرا اضافه بر سازمان خرید می کنید. لیست خرید اگر درست می کنید، چرا بهش وفادار نمی مونید؟ بدون لیست خرید هم، نباید تشریف ببرید خرید. اگر خواستید می تونید جزئی تر صحبت کنیم.

      • مرسی! آره الان که اول ماهه می تونم گزارش بنویسم که بعدا تحلیلش کنیم! ان شالله
        نه لیست خرید ندارم! من هیچی هم نمی خرم! نمی دونم پولام خرج چی میشه اصن!

        • امير حسين روشناس

          خرزو خان که نمیاد دست توی جیب شما بکنه! شما برای نیازهایی که دارید (حتی پول تاکسی، شارژ کارت مترو، قبض موبایل و …) یک لیست درست کنید (اینها خرید نیستند، ولی هزینه که هستند!). تا انتهای ماه هم، ببینید بابت چه چیزهایی، چقدر هزینه کردید و اینها رو هم یادداشت کنید.
          مرحله بعدی، دو تا لیستتون رو مقایسه کنید، ببینید چقدر با هم اختلاف دارن. چه هزینه هایی رخ داده که پیش بینیشون نکردید. بعد ببینید این هزینه هایی که رخ داده، کدومشون واجب بوده و کدومشون از دستتون در رفته. این موارد دومی رو باید کمتر و کمتر بکنید و حذفشون کنید.
          مرحله بعد از این هم، باید ببینید اون خرج های واجب، آیا واقعا واجب بودند یا نه؟ راهی وجود داره که اینها رو کمتر کنیم؟ مثلا اگر با آژانس رفت و آمد می کنید، آیا امکانش هست با تاکسی جایگزین بشه؟ اگر هزینه ای دارید که ضروریه، ببینید راه حل ارزونتری (بدون فدا کردن کیفیت) داره یا نه. مثلا در مورد مقوله آجیل – که خودم دیوونه اش هستم! – بجای تواضع می تونید از بازار بزرگ خرید کنید، همون کیفیت و قیمت مناسبتر!

  19. مرسی!‌همین الان یه فایل اکسل درست کردم و توش نوشتم!

  20. توی ایران متاسفانه برای ۸۰ درصد مردم هر طوری هم که حساب وکتاب کنی چیزی برای پس انداز باقی نمیمونه ودرامدها از قبل بابت انواع واقسام قسط ها اعم از قست خانه وماشین وچیزهای ریز ودرشت هزینه میشه که دیکه نیازی به تهیه لیست وساختن فایل اکسل باقی نمیمونه .یاد مطلبی افتادم که فراماسونها را از نظر مالی در یک هرم طبقه بندی میکردند که در راس هرم یهودیان ثروتمند برخودار و در کف هرم گوسفندان همیشه بدهکار قرار داشتندکه گروه دوم متولد میشن بدهکار میشن بازنشسته میشن وبا بدهکاری از دنیا میرن.چه شباهتی به کارمندای دولت توی جامعه ایران داره.

    • امير حسين روشناس

      در کل فرمایشتون درسته، اما توانایی اداره کردن بودجه باور بفرمایید ارتباطی به میزان دخل و خرج نداره.

  21. این برای ارتباطات تحت وب سالی ۴۲ هزار تا میگیره اونوقت پدر من که کارش سخت و زیان اور حساب میشه باید ماهی یه میلیونو سیصد بگیره

    • امير حسين روشناس

      البته توجه کنید که همین “این” حدودا یک سوم حقوقش رو مالیات میده و مایحتاج زندگیش رو هم به سه برابر قیمتی که پدر محترم و عزیزتون تهیه می کنند، میخره.

  22. مصمم شدم برم کتاب پدر پولدار و بی پول رو که میدونم تو کتابخونه همسرم هست بخونم
    هرچند نه همه ولی اکثر زنها ذاتا حسابگرن و حواسشون به همه چی هست. لاقل دور و وریای من که زنها مدیریت مالی شوهراشونو بعهده دارن! وگرنه از اون ور بوم میوفتن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*