اگر در ایران با کارمند مساله داری برخورد می کردیم، روال به این ترتیب بود که تا مدتها کاری به کار طرف نداشتیم و یک دفعه کاسه صبر یک مدیر لبریز میشد و معمولا هم کار با داد و بیداد و فحش و فضیحت همراه بود. دست آخر هم معمولا اینطوری بود که کارمند خاطی – تازه اگر زیر بار می رفت که مقصره! – الکی یک ابراز ندامتی می کرد و همون اخلاق مزخرف و کاملا اشتباه ایرانی – که نباید نون کسی رو برید – به کمکش میومد و دوباره روز از نو و روزی هم از نو. اصولا در طول مدتی که در ایران کار می کردم، هیچ وقت شاهد برخورد با کارمند و یا اخراج از محیط کار نبودم. همیشه توی محیط کار، که هر قدر بزرگتر بود، معضلاتش هم بزرگتر میشد و برای افراد نخاله حاشیه امن تری به وجود می آورد، همین افراد بی مصرف وجود داشتند و تنها عملکردشون این بود که افراد کاری و با انگیزه مجموعه رو هم نسبت به محیط کار بی علاقه کنند. تنها استثنا، اینفوتک بود که تازه در یکی دو مورد این چنینی، علی آدم بده شد پیش خیلی از افراد، چرا که همه اخراج اون افراد رو از چشم علی می دیدن. کسی به این واقعیت توجه نمی کرد که وجود یک سری آدمی که برای خودشون خوشحال دارن توی شرکت می چرخن و در زمان کار، دستور آشپزی و مدل لباس بررسی می کنن و یا در مورد آقایون، به گشت و گذار روی اینترنت می پردازن و البته نظرات بدیعی در مورد بازار ارز و خودرو و مسکن و … دارن، فقط و فقط باعث میشه بقیه افراد هم انگیزه شون رو از دست بدن و به این یقین برسن که کار کردن و کار نکردن چندان تفاوتی نمی کنه.
حالا در کانادا. تیمی که من در هندوستان مدیریت می کنم، چند تا برنامه نویس هم داره که یکیشون آدم بیخیال و راحتی هست. یکی دوبار به مدیرم گفتم فلانی خوب کار نمی کنه و اون می گفت باید خودت مدیریتش کنی، این مساله به عهده خودته. من هم اولا نمی دونستم که روال کار در کانادا و در هند به چه ترتیبیه، یعنی اگر همه در محیط کار کانادایی یک مشکل دارن، من دو تا مشکل داشتم! باید دو تا فرهنگ مختلف کاری رو – که درمورد هردو خیلی تازه کار هستم – در نظر می گرفتم. به هر حال، از طرف یکی دو تا از مدیران دیگه شرکت هم گزارشاتی واصل شد مبنی بر اینکه این بنده خدا خیلی کارش جالب نیست. مدیر من- که یکی از شرکا و موسسان شرکت هم هست – به من و مدیر پروژه های هند (که در هندوستان سکونت داره) گفت که موقعش رسیده به این مطلب جدی تر رسیدگی کنیم. به ما گفت که خودتون دو نفر، با این طرف حرف بزنید و بهش تذکر جدی بدید که این راهی که میره به زودی به اخراجش از شرکت منتهی میشه.
من، بر طبق همون عادت ها و روالی که در ایران داشتیم، چندین مورد از مشکلات این فرد رو لیست کردم و با مدیر پروژه هند هم صحبتی کردیم و قرار و مدارهامون رو گذاشتیم. زمانی که خواستیم صحبت کنیم، مدیر من گفت من هم توی جلسه تون شرکت خواهم کرد، اما ساکت خواهم بود و شما دو نفر خودتون جلسه رو مدیریت می کنید. از ما خواست که مطالبی که در نظر داریم روبا اون در میون بذاریم. وقتی لیست موارد رو گفتیم، نکاتی رو گوشزد کرد، که واقعا جالب بودن. اون جلسه قرار بود به مشکل یک کارمند مساله دار رسیدگی کنیم، اما برای خود من تبدیل شد به یک کلاس و کارگاه آموزشی بسیااااااااااااار جالب توجه. که من هم به نشانه اعتراض برای شما تعریفش نمی کنم!
خوب خودتون چطورید؟ چه خبر ها؟!!!
اوکی، براتون میگم! هرچند گاهی وقت ها بی معرفت میشید. مدیرم به من گفت، بعد از سلام و احوالپرسی، فوری طناب دار رو گردن طرف ننداز! با سوالاتی از این قبیل شروع کن:
- چه خبر؟ اوضاع احوال خوبه؟
- چکارهایی می کنی؟ توی موقعیت و پوزیشن شغلی که هستی، اوضاع و احوال رو چطور می بینی؟
- همه چیز مرتبه؟ از کاری که می کنی راضی هستی؟
- نحوه انجام شدن کارها چطوره؟ خودت رضایت داری؟
- مشکلی در مورد کار می بینی؟ نکته ای هست که بخوای با ما در میون بذاری؟ کاری هست که ما بتونیم برای بهتر شدن شرایط انجام بدیم؟
این موارد رو وقتی مطرح می کنی، معمولا طرف خیلی مثبت جواب میده! معمولا همه چیز خوب و مرتبه و هیچ گله و شکایتی هم در کار نیست (اگر گله و شکایتی در کار باشه، خیلی هم خوبه چون می تونی موضوع رو پیگیری و حل کنی). وقتی که طرف خودش تایید کرد که همه شرایط خوب و مناسبه (و در واقع خلع سلاحش کردی!) موقع حمله است!
با زبون خوش، به طرف میگی که ما این مشکلات رو در نحوه کار تو دیده ایم. معمولا جلسات این چنینی، باید دو نفر باشن که فرد خاطی رو مورد تهاجم قرار بدن، یکی نقش پلیس خوب رو بازی می کنه و دیگری پلیس بد (good cop, bad cop)! یکی به نعل میزنی و یکی به میخ، اما در تمام مدت تن صدا و نحوه برخورد کاملا قاطعانه است. برای طرف تبعات کارش رو ذکر میکنی:
- فلان برخورد تو باعث شد من جلوی مشتری شرمنده بشم.
- فلان دو دره بازی تو، باعث شد وجهه شرکت لطمه بخوره.
- تو خیلی خوب هستی، ولی فلان رفتارت باعث میشه که قضاوت ها در موردت به سمتی بره که خیلی خوشایند نیست
در تمام مدت، خودت رو با روحیه همکاری نشون میدی، آقا اگر مشکلی هست، بگو تا کمکت کنیم. اگر کلاس لازم داری بری، بگو تا ترتیبش رو بدیم. اگر نیاز به جلسه داری که با من بعنوان مدیریت حرف بزنی، اعلام کن. و … مساله این نیست که بخواهیم طرف رو به هر قیمتی شده از سیستم حذف کنیم، منتها اگر قراره طرف توی سیستم بمونه باید شرایط کار و شرایط ادامه همکاری با شرکت رو بتونه احراز کنه. نباید برای خودش حاشیه امنی تصور کنه که خب حالا این صحبت رو کردیم و به خیر گذشت و بریم دنبال همون روال سابق. باید بهش اعلام کنی که فرصت داری خودت رو اصلاح کنی، وگرنه دفعه بعد دیگه اینطوری با خیر و خوشی مساله ماست مالی نمیشه!
نکته دیگه ای که از مدیرم یاد گرفتم، این بود که ممکنه در وجود طرف، ۵ تا اشکال پیدا کنی. اگر قرار باشه در جلسه ات، همه موارد رو بخواهی مطرح کنی و پوشش بدی، احتمالا هیچ کدوم رو دریافت نخواهد کرد و هیچ فایده ای از این کار نخواهی برد! بهترین حالت اینه که یک مورد رو مطرح کنی، نهایتا دو تا. و تاکیدت برای حل این دو تا مشکل باشه، بعدا اگر جواب گرفتی، بقیه موارد رو در جلسات بعدی باهش عنوان خواهی کرد.
اخلاق مزخرف و کاملا اشتباه ایرانی – که نباید نون کسی رو برید – به کمکش میومد <– حاجی یه چند سالی در غرب متمدن کار بکن یه ذره سن ت بره بالاتر, بعد مزه این اخلاق مزخرف و کاملا اشتباه ایرانی میاد زیر دندونت.
رضا جان یعنی شما با حرف من مخالفی؟ کسی که کار نمی کنه رو باید به بهانه نبریدن نون نگه داشت؟
اخراج آخرین گزینه است بعد از اینکه چندین بار باهاش حرف زدند.
اروپایی ها تقریبا اخراج نمیکنند اینقدر شرایط رو به کارمند سخت میکنند که خودش بره. من اون سیستم رو ترجیح میدهم به سیستم آمریکایی که رویت رو بکنی اونور اخراج رو برات زدن توووپ چون هشت تا هندی و چینی اپلای کردن برای موقعیت تو همین الان منتظرن بیان.
این مسئله ای که در ایران هست اخلاق مداری ه نه اخلاق اشتباه. خیلی هم خوبه. تو فکر کن مثلا بشه ۵۰ سالت با زن و بچه و دیگه ذهن الان رو نداری بری سریع یه چیزی یاد بگیری کد بزنی. باید اخراجت کرد ؟ یک موسسه موفق مجموعه ای از آدمها رو داره و به نظرم منطقی ه جووانترها بیشتر کار بکنند و جور بقیه رو بکشند
ببین رضا جان. مساله اینه که هرکس را بهر کاری ساختند. من رو اگر الان بیان و مثلا به عنوان مدیر بازرگانی شرکت چمیدونم، ایرکانادا انتخاب کنن، خودم میدونم که این کاره نیستم. پس نباید قبولش کنم. حالا اگر اومدم و بخاطر مزایای کار، شغل رو پذیرفتم، در حق یک نفر دیگه که شایستگی اون پست رو داشته ظلم کرده ام.
لزوما منظورم یک شغل بیربط به تخصصم نبود، ولی وقتی یک نفر میاد و توی مصاحبه کاری ادعا می کنه فلان چیز رو بلده، فلان تجربه کاری رو داره، یا میزان تعهدش به کار بسیار بالاست (چیزی که تقریبا همه ادعاش رو می کنن و خود من هم مستثنا نیستم)، اما در عمل می بینی که اینطور نیست، بنظر من نگه داشتنش توی سیستم هم ظلم به افرادیه که در جایگاه درستشون داخل اون شرکت دارن کار می کنن، هم ظلم به افرادیه که بقول تو بیرون شرکت دنبال کار می گردن و این طرف جای اونها رو اشغال کرده. سیستم شایسته سالاره، به همین افراد بیمصرف هم فرصت داده میشه که خودشون رو تطابق بدن ولی کسی که نمیخواد زحمت بخودش بده، حذفش از سیستم از نظر من غیر منصفانه نیست.
من هم به قول تو ۵۰ ساله میشم، اصلا چرا راه دور بریم. همین الانش دیگه حوصله کد نوشتن و بروز کردن معلوماتم برای برنامه نویسی رو ندارم. الان جایگاه من، معماری سیستم و مدیریت افراد و پروژه هاست. ۱۰ سال دیگه، جایگاهم میشه مشاوره. به مرور زمان هم دانش و تجربه ام رو متناسب با جایگاه شغلیم باید بروز بکنم و در این شرایط کاملا به هر شرکتی حق میدم که بعنوان برنامه نویس من رو استخدام نکنه یا اگر کرد، اخراجم کنه.
با احترام به نظر دوستان
ما دو نوع کارمند داریم:
۱- یکی که دوست داره پیشرفت کنه و بهترین راه را در انجام صحیح کار و پیروی از منشور کاری شرکت می بینه. مانفه خودش را در پیشبرد اهداف شرکت می بینه. خوب هیچ مدیری این کارمند را اخراج نمی کنه و به هر قیمتی نگه می داره.
۲- کارمندی هست که فکر می کنه یکی وظیفه داره اونو تامین مالی کنه حالا یا پدرش یا رئیسش و طمع می کنه که این حمایت بیشتر هم بشه ولی اون نباید کار کنه ریا، جامعه موظفه حق خورده شده یاونو بده و چرا باید اون کار کنه یکی دیگه پولدار شه . و فقط ادای کارکردن در میاره تازه پشت سر مدیر هم حرف میزنه که وقتی می بینمش استرس می گیرم… خوب معلومه میترسه دستش رو بشه…… این کارمند رو باید به کمتریمن زمان اخراج کرد وگرنه باعث ورشکستگی تو میشن و خیلی راحت میرن یه شرکت دیگه… افکارش مثل یک قارچ سمی است و اصلا راضی و قانع هم نمیشه و اکثرا غر میزنن کارمون زیاده… اینارو باید کلا تنبیه کرد.
بله آدم دروغگو و کلاه بردار کلا سیستمش فرق داره و در این بحث نمیگنجه
دم شما گرم! این همون داستان تعهد و تخصص هستش که اوائل انقلاب ایران هم درگیرش بودن. کسی که تخصص نداره و کاری رو قبول می کنه، اتوماتیک تعهدش هم باطله! صرفا چون آدم خوبی هستم و مثلا نماز می خونم، دلیل بر این نیست که مدیر خوبی هم برای فلان اداره می تونم باشم.
این کلاه برداری و دروغگویی که میگی، ممکنه ناخودآگاه باشه، یعنی من خودم هم نمی دونم که دارم دروغ میگم و تصورم اینه که از پس اون کار بر میام. حالا وقتی موردش پیش اومد، یا میرم و خودم رو به هر دری می زنم تا یادش بگیرم، یا صادقانه میگم که من بلد نیستم و کار من نیست (به شخصه اون راه اول رو میرم).
خیلی مطلب خوبی بود. تشکر مینمایم
جالب بود ، کلا در این سبک موضوعات خیلی سخته حرف زدن …
جالب بود، تجربه ای که نوشتی و نگاهی که بهش داشتی، برای من بسیار از این تفاوت ها پیش اومده البته نه به این صورت، ولی من هم خیلی چیزها یاد گرفتم که اگه برگردم عقب حتما در مدیریتم بسیار ازشون استفاده می کنم (البته اگه دوباره مدیر بشم) اینجا مدیرم بارها جوری باهام برخورد کرد که هم کف کردم هم یاد گرفتم و هم انگیزه
بعد یک وقت این تجربیات رو به اشتراک نذاری ها! یکم هم به ما یاد بده خب!
باحال بود، خوشم اومد
یه سوال برام پیش اومد!
فرض مثلا یه کارمندی گفته فلان چیز رو بلدم ولی مثلا زیاد بهش تسلط ندارم. میخوام بدونم که میگن بیا با هزینه ی شرکت برو کلاس و این رو یاد بگیر؟ نه همیشه ها! مثلا یک یا دو مورد. میخوام بدونم به کارمند چقدر اهمیت میدن!
به نظر من اون حرفی که زدی درسته! خیلی ها هستن کار نمیکنن و بخاطر اینکه صد سر عائله هم دارن اخراج نمیشن! جالبه جایی که من کار میکردم طرف از من بیشتر حقوق میگرفت و راست راست راه میرفت و جک میگفت و … . همین موضوع حقوق دادن به اون آدم باعث میشه که مدیرعامل دستش برای پاداش دادن و افزایش حقوق یک نفر دیگه باز نباشه!
مثال! آدم وقتی تنهاست هرجور که بخواد پولش رو مدیریت میکنه! حتی اگر بخواد از هوس های خوراکی، پوشیدنی و … میزنه تا پولش رو پس انداز کنه و صرفه جویی کنه! اما وقتی پای زن و بچه میاد وسط دیگه نمیتونی به اونا چیزی بگی! مجبوری تعادل رو برقرار کنی! کارمند اضافه توی یک شرکت هم همینه! وقتی مدیرعامل میخواد برای پاداش هزینه کنه همش پیش خودش میگه خب اون بنده خدا رو که نمیتونم بندازم بیرون چرا؟ چون خرج ۵۰ نفر رو میده! پس چی میشه؟ اشکال نداره نمیتونم به این بنده خدایی که داره خیلی کار میکنه هم پاداش بدم! و چی میشه در آخر؟ هیچی اون کارمندی هم که تلاش میکنه وقتی میبینه از پاداش و تقدیر خبری نیست اونم وا میده و شل کار میکنه و …
یکی دیگه از موارد که سوال دارم اینه:
اونجا چقدر به بروز کردن کارمندا اهمیت میدن. مثلا کارمند خودش باید به روز باشه ولی میخوام بدونم چقدر به افزایش علم و دانش رفتاری کارمند اهمیت میدن و مثلا براش کلاس میذارن؟ مثلا آقا برای رفتار در محیط کار و نگرش افراد نسبت به کار یا مثلا از نظر دانش علمی ش بخوان براش کلاس بذارن! یا اصلا بگن عزیز شما توی رفتارت با همکارا مشکل داری! بعد میگن: یا حلش کن یا تموم؟ یا میگن: به نظر من این روش رو انجام بده این راه رو برو اینطوری احتمالا موفق میشی
میخوام بدونم که هدف حذف سریع کارمند هست به هر قیمتی یا برعکس هدف بالا کشیدن یک کارمند هست تا بتونه خودش رو اصلاح کنه؟
چون بالاخره برای همون کارمند کلی هزینه شده تا آموزش دیده و یاد گرفته و … .
ببخشید پر حرفی کردم
در مورد سوال اول. یک سری مهارت ها و تجربیاتی هست، که لازمه گرفتن اون شغله. طبیعتا وقتی ادعا کردی که اونها رو بلدی، نمی تونی پس فردا بگی من تسلط ندارم، حالا من رو بفرستید کلاس! ولی شما رفتی سر یک شغلی، حالا اون کسی که شما رو استخدام کرده پیش خودش فکر کرده این طرف ۸۰ درصد اون مواردی که من می خوام رو داره. ۲۰ درصد بقیه اش رو میفرستم آموزش ببینه. در این جور موارد، بله برای بالا بردن دانش فرد، شرکت هزینه هم می کنه.
در مورد سوال دوم، خب من فقط می تونم در مورد شرکت خودمون نظر بدم. خیلی موارد شده که من خودم رفتم و گفتم آقا من فلان چیز رو بلد نیستم، یا فلان کار رو چطور باید بکنم. عمده موارد هم در زمینه های soft skill بوده، یعنی مهارت هایی از جنس ارتباطی. آقا فلان نامه رو چطور باید بنویسم. فلان جمله رو بکار ببرم درسته یا باید لحن رسمی تری باشه؟ خود مدیر عامل ما چون یکی از کارهاش سخنرانی و مشاوره است، هر از چندگاهی همه رو جمع می کنه و مهارت های ارتباطی رو آموزش میده. در مورد تذکر ها هم، تعارف ندارن، میگن فلان کار رو اشتباه انجام دادی و اینطوری باید بگی. طبیعتا خود آدم هم این وسط مطرحه، من مواردی شده که بهم گفتن چرا فلان کار رو نکردی و خیلی پر توپ گفته ام که تقصیر از من نبوده، و متوجه اشتباهشون کرده ام. مواردی هم بوده که خب واقعا کاری رو اشتباه انجام داده ام، اشتباهم رو قبول کرده ام و بابتش هم تشکر کرده ام، و در کل همه چیز خوب و مرتبه!
نباید گارد بگیری که من کامل هستم و شروع کنی به توجیه همه اشتباهاتت، در عین حال نباید هم خیلی راحت وا بدی و توسری خور باشی. یکی به نعل و یکی به میخ، و مخصوصا نشون بدی که از اشتباهات دفعه قبل درس گرفتی و تکرارشون نکنی. اگر نامه ای که میزنی ایراد املایی داشته باشه یا گرامری، بار اول میگن طرف زبون دومشه، ایراد نداره. بار دوم ممکنه بیخیال بشن ولی دیگه بار سوم برخورد جدی تر میشه، چون بهرحال تو ویترین اون شرکت هستی.
راستی! نمیدونم چرا حس میکنم رو سر و روی وب یه دست کوچیکی کشیدی 🙂
سر و روی وب؟
در مورد استخدام برنامه نویس میخواستم بدونم که , امتحان عملی,در هنگام مصاحبه چگونه هستش , مثلا به عنوان php کار , یه پروژه سخت میدن که باید هنگام مصاحبه , برنامه اش رو بنویسیم ؟
بستگی داره. همه جورش رو دیدم. هم پروژه سخت. هم سوال معمولی.
مطلبت آموزنده بود و قابل تامل . باید ازت تشکر کرد
🙂
واقعا جالب بود.چقد ب شخصیت افراد احترام میذارن…من چند سال پیش تو ی مرکز خصوصی کار میکردم.ی روز حالم خوب نبود.فشارم خیلی پایین بود و نمیتونستم از جام بلند شم.فقط تونستم زنگ بزنم ب همکارم که جام وایسه و ب مسعولمون بگه.فرداش اخراجم کردن.رییس مرکز شاکی بود که چرا ب من که مقام بالام نگفتی.انقد شعور نداشتن که حالم بد بوده و خیلی راحت گفت من توی ی کتاب مدیریت خوندم که تا ب ذهنت رسید کسیو اخراج کنی شک نکن و این کارو بکن…اینم تجربه ایران….
اون کتاب مدیریت رو احتمالا یک بی شعوری مثل خود اون مدیر نوشته بوده!
این نوع برخورد بهترین شیوه برخورد با افراد کم کار هست
جامعه اگه بخواد به خاطر آجر نکردن نان افراد تنبل بااونا برخورد نکنه این موج کم کاری خیلی زود اپیدمی میشه و در نهایت مانع رشد جمعی خواهد شد
فرد گرایی و قربانی شدن منافع جمع بخاطر حفظ منافع اشخاص بوضوح اینجا حس میشه و یکی از دلایل عقب ماندگی همین امره
باتشکراز سایت خوبتان
برای اینده خیلی خوبه 😀
مطلب خیلی جالبی بود ، تشکر .