خانه » زندگی در کانادا » کاریابی » موسسات کاریابی

موسسات کاریابی

توی کانادا، نهادهای مختلف و مجموعه های جور واجوری هستند که برای کمک به تازه واردین تاسیس شده اند. البته تحت این نام هستند اما اینکه واقعا خروجی بدردبخوری دارند یا نه، بعید می دونم! بیشتر بنظر میاد که برای این تاسیس شدن تازه واردین رو جذب کنند و بابت هر فردی هم یک چیزی از دولت بگیرند! اسمش هم اینه که داریم کمک می کنیم دیگه!

تا دلتون بخواد کلاس رزومه نویسی و cover letter و آمادگی برای مصاحبه شغلی و … هست. اما اینکه تاچه حد موثر هستند، بعدا معلوم میشه. فعلا توی دو تا دوره ثبت نام کردم، از الان می دونم یکیش احتمالا در پیت خواهد بود. بیشتر به این نیت دارم میرم که توی این کلاس ها ببینم چه مفاهیمی مطرح میشه، بعدا خودم بیام در موردشون تحقیق کنم. کماکان روی این حرفم هستم که خارجی ها خنگ هستند و بیشتر ما ایرانی ها، خیلی از اونها باهوش تریم (اما کالیبرمون گشاد تره! با هیچ کس هم کاری ندارم، خودم رو میگم که دقیقا اینطوری هستم)! البته برخی هموطنان عزیز در بلاهت و سفاهت، روی خارجی ها رو هم سفید کردن و خوشمزه اش هم اینجاست که خودشون رو خیلی قبول دارن و عقل کل می دونن!

بگذریم. بعد از امتحان زبانی که توی YMCA دادم، معلوم شد هر غلطی دلم بخواد با اون نمره زبان می تونم بکنم. خانم بسیار خوبی که در مرکز YMCA شعبه North York (تقاطع Dufferin و Finch) بود، راهنمایی های خیلی خوبی بهم کرد. خانم زهره رضایی وقتی فهمید کارم مرتبط با IT هست، بهم پیشنهاد داد تا از خدمات Acces استفاده کنم (درست تایپ کردم، Access نیست – معلومات زبان انگلیسیم رو زیر سوال نبرید! ای بابا یک شلنگ ارزش این حرفها رو داره؟*).

اومدم خونه و زنگ زدم و گفتند باید در یک جلسه معارفه شرکت کنی. بلند شدیم از تورن هیل کوبیدیم و رفتیم تقریبا انتهای داون تاون. سه نفر هندی، یک نفر فرانسوی، یک خانم ایتالیایی رو سر کلاس ملاقات کردم. البته بعدا یک خانم ایرانی هم اضافه شد که جریان جالبی داره، تعریف می کنم. خیلی شیک و تر و تمیز،  در جواب اینکه پرسیدن رزومه ات کو؟ گفتم ندارم! فکر کنم همه پیش خودشون گفتن این اسگل هنوز رزومه نداره می خواد کار هم پیدا کنه! ولی هنوز مونده تا امیر حسین روشناس رو بشناسن! خلاصه با تک تکمون صحبت کردن و قرار شد مدرک دانشگاهیمون رو بدیم ارزیابی، بنده هم رزومه ام رو برای سرکار خانم ادوایزر بفرستم و تا ۱۱ آگوست منتظر بشیم تا کلاس هاشون شروع بشه.

کمی در مورد برنامه: Acces Employment بر طبق ادعایی که خودشون می کنن – و توسط اون خانمه در YMCA هم تایید شد، منتها منابع بی طرف (یعنی خودم) هنوز نظری ابراز نکردن در موردش – کارنامه خیلی موفقی داره. سالانه ۱۶۰۰۰ نفر رو می فرسته سرکار (شاید هم میذاره سر کار!)، خانمی هم که جلسه رو برگزار کرد گفت دوره قبلی از ۲۰ نفر شرکت کننده، ۱۶ نفر ظرف ۲ هفته بعد از کلاس مشغول بکار شدن. هر سری هم ۲۰ نفر آدم رو بیشتر قبول نمی کنن. یک سری مدارک جفنگ می خواست، از قبیل کارت PR یا برگه لندینگ، نمره زبان (که باید ۷ یا ۸ باشه)، ارزیابی مدرک دانشگاهی (برای شرکت در دوره های IT باید مدرک مرتبط داشته باشی) و رزومه. اینکه به مقوله کاریابی، کلی نگاه نمی کرد و به صورت تخصصی قراره روی IT متمرکز بشه بنظرم نکته خوب و مثبتی اومد. خبر بد اینکه بودجه شون ظاهرا قراره اوائل ۲۰۱۵ متوقف بشه و بنابراین احتمالا بعد از اون تاریخ اگر چنینی خدماتی ارائه بشه، پولی خواهد بود. طول دوره ۵ هفته است، ۴ روز در هفته از ۹:۳۰ تا ۱۵٫ نکته خوب دیگه ای که بنظرم اومد، این بود که در طول دوره بیشتر فعالیت ها بصورت کارگاه و باحضور کارفرماهای واقعی خواهد بود، مثلا یکی از معروفترینشون بانک مونتریال (BMO) است.

لینکهای بدرد بخور دراین زمینه:

اتفاق جالبی که افتاد، اون خانم ایرانی که دیدم، بنظرم چهره اش آشنا اومد. وقتی ازش پرسیدم و فهمیدم ایرانیه، گفتم شما دانشگاه آزاد تهران مرکز درس نخوندید؟ سال ۱۳۷۹ کلاس ریاضی ۲ داشتیم، استادمون خانم رضایی بود (اسم استاده بعدا یادم اومد!)، نیمکت ردیف وسط، جلوی جلو می نشستید و یک دختر کوچولو هم اون زمان داشتید و … بنده خدا مبهوت شده بود که این دیگه چه جونوریه! بعد از ۱۳ سال چه چیزهایی یادشه! اسم کوچیکش هم یادم اومد اما فامیلش رو فراموش کرده بودم که خودش بهم گفت. خلاصه با حافظه امیر حسین روشناس در نیفتید که بد می بینید!

این رو هم بگم که اصلا از محیط داون تاون برای زندگی خوشم نیومد. همه جا شلوغ، تقریبا مثل اروپا تنگ و تاریک، کثیف و پر ازدحام. برای هموطنان داخل ایران بخوام مثال بزنم، فرض کنید حوالی میدون انقلاب (با این تفاوت که میدون انقلاب ساختمونهای سر به فلک کشیده نداره و بنابراین خیلی تنگ و تاریک به نظر نمیاد). اگر از زندگی دور میدون انقلاب یا چهار راه ولیعصر خوشتون میاد، از داون تاون هم لذت می برید. من که اصلا حال نمی کنم، برای من همون North York بهترین جاست. با مترو و اتوبوس از دم در خونه تا انتهای داون تاون ظرف ۵۰ دقیقه می تونی بری. عوضش محیط زندگی ات آرامش بیشتری داره، خیابون هاش دلباز تره، بدلیل کمتر بودن ازدحام، آرامش و تمیزی خیابون ها هم بیشتره.

بعد اومدم خونه و افتادم به جون یوسف. با کمک های فراوونی که بهم کرد، رزومه ام رو درست کردم. توی فیس بوک ازش تشکر کردم، اینجا هم چون می دونم میاد سر میزنه، بازم ازش تشکر می کنم. یک وقتهایی از خودم بیشتر نگران کار منه! خوانندگان این وبلاگ، رفیق به این میگن. نتیجه این همکاری این شد که احتمالا اون ایوب هایی که توی کلاس توی دلشون به من خندیدن، دفعه بعد سورپرایز میشن!

کلاس های عمومی به هیچ عنوان بدرد نمی خورن. دو سه تا کلاس کتابخونه رفتم، در حد تهوع! و باز آدمهای تعطیلی رو میبینید که یک سرچ ساده در اینترنت رو بلد نیستند و خب طبیعیه که کلاس براشون خیلی مفید باشه! اما برای خیلی از ایرانی ها بدرد نمی خوره.

* این قضیه رو باید یوسف خوب یادش باشه، برای اینکه بقیه هم در جریان قرار بگیرن، جوک رو نقل می کنم:
یک بابایی می خواست بره از همسایه اش شلنگش رو قرض بگیره. پیش خودش گفت: نکنه بگه نمیدم واینها؟ ولش کن نمیرم. دوباره پیش خودش گفت: نه، چیز خاصی نیست، دو ساعت میخواد شلنگش رو قرض بده دیگه، بذار برم بگیرمش. اومد راه بیفته دوباره فکر کرد: نکنه حالمون رو بگیره و نده؟ ولش کن بابا نمی خواد. دوباره اومد بشینه گفت: نه بابا آدم اینطوری نیست، بذار برم بگیرمش. خلاصه هی این کشمکش های درونیش ادامه پیدا کرد تا بالاخره رفت دم در خونه همسایه اش. در رو زد، همسایه بیچاره اومد در رو باز کرد، هنوز چیزی نگفته این بابا تا چشمش به همسایه افتاد داد زد: سلام و زهر مار مرتیکه عوضی، یک شلنگ ازت خواستیم ها، ارزش این همه حرف رو داشت؟!

(چرا انقدر کولرهای کتابخونه سردن؟! اینجا شده یخچال! برم یکم بیرون توی آفتاب گرم بشم!)

۱۱ نظر

  1. امیرحسین جان
    فکر میکنم خیلی احساسی به قضایا برخورد میکنی ، اولا من تو رو میشناسم ، کسی هستی که پشتکارت خوبه و باهوش ، خودت را داری با کسایی مقایسه میکنی که معلوم نیست پیش زمینه کاریشون چیه و از کجا ااومدند و بعد نتیجه میگیری ایرانیها با هوش ترند ….
    تو خودت رو باید با متخصصین سطح بالای کانادا مقایسه کنی
    دوم اینکه گفتی اروپا تنگ و تاریک و پر ازدحام و کثیف!؟
    منظورت کدوم کشور اروپایی بود رفیق

    • امير حسين روشناس

      مخلصیم حمیدجان. لطف داری، ولی این خبرهایی که میگی نیست، من فقط زیاد پیله می کنم! وگرنه پشتکار و هوش… این وصله ها به من نمی چسبه!
      در مورد اروپا، آلمان و فرانسه رو دیدم، بغیراز جاهای دیدنی و تاریخیشون، توی خیابون که راه می رفتم دقیقا احساس خیابون انقلاب رو داشتم!

  2. جوکه خدا بود، کلی خاطره زنده شد برام
    یه مقدار با نظر حمید موافقم. اول بگم که باحال می نویسی آدم حال می کنه می خونه حوصله اش سر نمیره، ولی یکذره سیاه و سفیده بعضی وقتا، به شخصه با اینکه خیلی جاها باهت همعقیده هستم و اعتقاد دارم توی خیلی کشورهای توسعه یافته به دلیل مدل تحصیل، زندگی و طبیعت اشخاص و فشار و استرس کمتری که تحمل کردن و امنیت بالاتر جامعه خیلی وقت ها اینطور به نظرت میاد که اینا خنگن یا باهوش نیستن، من فکر می کنم جنرالایز نکنیم و جمع نبندیم بهتره، شاید خیلی ها باشن ولی شاید اسمش خنگی نیست، نوع نگاه به مسائله، و همونطور که حمید گفت برای اینکه رو به پیشرفت باشی آدم خفن هاشون رو پیدا کن.
    لینک ها جالب بود و بدردبخور، از این Acces خوشم اومد، خیلی خوبه، دمت گرم

    • حميدرضا اسماعيل خو

      من خودم شش ماه اول فکر میکردم استادای فرانسوی نسبت به استادای ایرانی خیلی خنگند و خیلی بیسوادترند . الان بعداز سه سال به این نتیجه رسیدم که اولا” من زبانشون رو نمی فهمیدم ( منظور از زبان ، زبان لغات و گرامر نیست ) دوم اینکه به این نتیجه رسیدم استادای ایرانی ( البته منهای تعداد کمی از آنها ) پوشالی هستند و فقط حرفاشون وقتی قشتگه که وارد موضوع نشدی ! . ولی وقتی به موضوع عمیق میشوی میفهمی که حرفاشون فقط تیترهای قشنگی دارشته و عمق نداره

      • امير حسين روشناس

        من با اساتید کاری ندارم، استادهای دانشگاه خودمون رو که مطمئنم دانش خیلی از بچه ها بیشتر از اونها بود! کلا هم که می دونی از علم و دانش متنفرم، دنبال درس خوندن و ادامه تحصیل و این حرف ها هم نرفتم. منظورم توی زندگی عادی بود…

  3. مرسی از شما بابت این پست که باز هم به امیدواری من افزودید!

  4. ممنوننننننن
    شما بهترینیددددد
    حتما از نوشته هاتون استفاده خواهم کرد

  5. من یکی که خیلی لذت میبرم از نگارشت امیر خان

  6. سلام آقای روشناس، من از خواننده های قدیم وبلاگم. درسم کانادا تموم شده دنبال کارم توی زمینه وب. ممنون میشماگر بتونید کمکی بهم بکنید.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*