خاطرات مهاجرت به کانادا خاطرات و تجربيات شخصی در مورد مهاجرت به کانادا
محله قدیم:
از خونه می زنی بیرون، باید با آسانسور کشتی بگیری تا طبقه مورد نظرت رو بتونی انتخاب کنی (یک توضیح داخل پرانتز: درب ورودی مجتمع ها، همینطور امکانات تفریحیشون از قبیل سالن ورزش و بیلیارد و ورق بازی و استخر و … با یک قطعه الکترونیکی که بهش Fob میگن، باز میشه. بعضی ساختمونها برای امنیت بیشتر ساکنین، راه انداختن آسانسور هم مستلزم نزدیک کردن Fob به پد حساس آسانسوره). Fob رو چند بار می زنی و اول با انگشت بعد با مشت و لگد، بالاخره به آسانسور می فهمونی که کدوم طبقه می خوای پیاده بشی.
توی راه، ممکنه هموطنان عزیز رو ببینی و اگر خیلی با فرهنگ باشن، لبخندی به هم بزنید و سلام و علیک. برخی حضرات همسایه که کلا فهم و شعورشون از چهارپایان به مراتب کمتره، طرف میاد توی آسانسور و اگر بخوای پیاده بشی و سر راهت باشه، امکان نداره از جاش تکون بخوره. باید حتما بهش حالی کنی که الاغ، می خوام رد بشم! بارها دیده ام که طرف با کالسکه بچه توی آسانسور بوده، یک بی شعور هم سر راه ایستاده بوده. وقتی به طبقه مورد نظرش رسیده، با اینکه چشمان کور شده اش می دیده که این یکی میخواد بره بیرون، ولی تکون نخورده!
از ساختمون که میایی بیرون، باید ۱۰ دقیقه پیاده بری – که خیلی هم اول صبح زور داره – تا برسی به ایستگاه اتوبوس. اینجا هم صحنه قشنگی رو شاهد هستی، فرهنگ های زیبای دیگه ای رو هم مشاهده می کنی که شک میکنی واقعا اینجا کاناداست؟! نمونه اش اینکه بعضی ها وقتی سوار اتوبوس میشن، مثل قیر به جایی که وایسادن می چسبن، خواهش و تمنا و تهدید و هیچی هم بهشون کارگر نیست!
ایستگاه فینچ، دوباره چشمه دیگه ای از این حضرات رو شاهد هستی که برای نشستن خودشون رو شهید می کنن، من هم که کلا هرجایی نسبت به موضوعی حساسیت ببینم، کرمم میگیره که حتما طرف مقابل رو اذیت کنم، برای همین من هم خیلی ریلکس میشینم و با پررویی تمام به این افراد زل می زنم! اگر فرد مسنی یا همراه بچه وارد بشه، در شرایط خاصی جام رو بهش میدم. ساعت یک ربع به هشت از خونه زدی بیرون و یک ربع به نه میرسی شرکت. هممممم، بد نیست، در مقایسه با مسافرت های درون شهری از شهرک اکباتان تا پاسداران!
محله جدید:
همون ساعت قبل از خواب بیدار میشی، صبحونه و این حرفها رو ردیف می کنی و ساعت یک ربع به ۸ میزنی بیرون. اولین تفاوت، بجای یک سری آدم های بی فرهنگ، یک خانم با شخصیت قد بلند مو بلوند از ته راهرو میاد، یعنی باید خر باشی اگر آسانسور رو نگه نداری تا ایشون هم بیان! لبخندی تحویلت میده و چند ثانیه بعد، ازت می پرسه تازه اومدی؟ وقتی می گی بله، میگه: Oh interesting, congratulation! You’ll find this building very nice, the neighbours are so friendly, welcome to your new place! بعد هم که میرسی به همکف، Have a good day! پنج دقیقه بعد ایستگاه مترو هستی. قطار میرسه و ۲۰ دقیقه بعد هم شرکتی! کل مسیر ۲۵ دقیقه بیشتر طول نکشیده!
اورلی میگه: Amir do you enjoy the commute? It should be much more convenient!
میگم بله مسلما! برای اولین بار در عمرمه که فاصله خونه تا محل کارم، ۲۵ دقیقه بیشتر نیست!
سلام
چقد مزایا داره این محله جدیدتون!
همانا خدا را سپاس که در حومه خانه جدید از اجناس شکستنی کمتر یافت میشه!!
ممنون این نوشتتون و مقایسه دو محله کلی باعث مفرح ذاتمون شد
خیلی مطلب جالبی بود
خونه جدید مبارک در ابتدا
تهران عملا از یک شهر به یک شهر دیگه میرفتید ها … اکباتان به پاسداران ….
یک پست مثل پست داشتید که از خونه به محل کار عکس گذاشته باشید بزارید جالب تر میشه …
باید هوا یکم همکاری کنه، فعلا که خیلی شرجیه
مبارکه 🙂
آقا تو بدجوری تو کف بلوند هستیا 🙂 کلا به چشم خواهری خوب توجه داری :))
پست خوبی بود 🙂
یکی از سوالات من زمان رسیدن به محل کار بود که حل شد 🙂
یه سوال
واقعا صبح ها انقد سر جا دعوا هستش؟ آخه من که بودم اونجا حتی برف هم بود تو ساعت های دیگه ی روز حتی ۴ ۵
کسی سر جا دعوا نمیکرد و همه برعکس وا میستادن! البته مترو که کیپ تا کیپ آدم بود! 🙂
چاکرخاتیم 🙂
شما از بلوندها بدت میاد؟!
خب 🙂
شکستنی ها که اصن حرفی ندارن 🙂
بلوند ها هم از دور خوبن! نزدیک که میشن مثه خرس پشمالو هستن 🙂
به نظر من نژاد خودمون از همه بهتره! فقط اگه اخلاقش خوب بشه 🙂
در مورد نشستن واقعا اون موقع که من بودم تقریبا تو مترو و اتوبوس همه وا میستادن و کسی نمینشست! بعضی وقتا من تعجب میکردم میگفتم نکنه صندلی ها خار دارن :))
مبارک باشه…. ولی حالا با معضل نشستن تو مترو چیکار میکنید ؟ :دی
۲۰ دقیقه بیشتر توی مترو نیستم!
اقا مبارکه حس خیلی خوبی گرفتم با این محله جدیدت 😀
در مورد فرهنگ و مردم سیاه آفریقایی نظرتون چیه ,, یکی از آشناهامون که قبلا چند مدتی آمریکا زندگی میکرد میگفت سیاه پوستا رابطه زیادی با تمیزی ندارن و حتی یه ساه پوست رو در حال دستشویی و ادرار کردن , در گوشه خیابان , تو آمریکا دیده بود .
برخورد نداشتم
بابا این‌قدر از آسیایی‌ها بد نگو مومن.
این‌قدر همه رو به یه چوب نزن فدات شم.
همه جا خوب و بد هست. اونا خب یک میلیاردند، بیشتر به چشم میان صرفا، تو هم که غضب کردی و از رو براشون بستی سنسورات دقیق‌تر کار می‌کنه براشون :)))
خلاصه که به میدتاون خوش آمدی :دی
همین چین کله قدرته اقتصادی جهان دستشه. امریکا به اون امریکایش میلیاردها دلار بهش بدهی داره. ولی خدایش هر چیزیشون بد باشه. دزدی تو کارشون نیست. اختلاس محاله ببینی تو کشورشون. شدیدا با دزدی و اختلاس برخورد میکنن. من میترسم باز یه چیز بنویسم و این جنابه خانه برره امیر جون تاییدش نکنه و بگه سایته فیلتر میشه. بابا مگه اخه دروغ میگم. کشور چین. تو این مورد با هیچ کس شوخی نداره. مثله جاهای دیگه نیست که کانتینر کانتینر ببرن.
امیر من دیگه نوشتم. تاییدش باخودت. یاحق.
هرچی دوست داری بگو، مردمش ولی بشدت حال به هم زن هستند!
در صورت امکان بفرمایید اسم این محلتون چیه؟ اگه هم ناراحت میشید مشکلی نیس نگید
اگلینتون
سلام دوست عزیز.آیا خبر دارید اونجا نجاری ها مثل ایران کارگاه هستند یا دفتر دارند؟ بیشتر در کدوم منطقه متمرکز هستند و کجا میتونیم منزل بگیریم که هم محیط و ادمهای مناسبی داشته باشه و هم زیاد دور نباشه به محل کار .البته برای من مدرسه بچه ها نزدیک باشه خیلی مهمه . خودم هرچی دور باشه مهم نیست ارادت
متاسفانه اطلاعی ندارم.