تا اونجا گفتم که مدارکم رو برای سیدنی در نووااسکوشیا فرستادم و چند روز بعد هم در مهاجرت رو بستن! چقدر از آدمهای دور و برم بودن که از این صف جا موندن، اما به لطف خدا که مهدیار رو وسیله رحمتش کرده بود، من استارت کار رو زده بودم.
تا مدتها خبری نشد. هم خوشحال بودم که فرصت دارم دوباره امتحان آیلتس بدم و نمره ای که می خوام رو بگیرم (اون زمان باید زبان اول، لیسنینگ رو حداقل ۷٫۵ می شدیم و بقیه رو حداقل ۶٫۵ – من هم همیشه سر این لیسنینگ لعنتی نیم نمره کم می آوردم)، هم استرس داشتم که نکنه پرونده من رو قبول نکنن. هرچند وکلای مهاجرت اطمینان می دادن که اگر مدارک رو فرستادید، جای نگرانی نیست، اما بالاخره نمیشد خیلی هم امیدوار بود.
توی مرداد ماه یکبار دیگه آیلتس رو امتحان دادم. این بارهم باز لیسنینگ ۷ شدم. کفرم در اومده بود، املای دو تا کلمه رو اشتباه نوشته بودم و سر همین نیم نمره کم آوردم. ریدینگ ۷٫۵، رایتینگ ۶٫۶ و اسپیکینگ هم ۶٫۵ شدم. اسپیکینگ با یک موجود مزخرفی افتاده بودم که خود خاک بر سرش از نظر من اسپیکینگش ۲ هم نبود! با اون لهجه داغون، ولی خب مهم نظر من نبود!
دیگه بیخیال شدم. آخر تابستون یک مسافرت خانوادگی رفتیم ترکیه. خیلی هم خوش گذشت. بعد از برگشتن ما، بحران بالا رفتن قیمت دلار شروع شد. البته اون زمان نمی دونستیم بحران به چی میگن، هنوز تا دلار ۳و ۴ هزار تومانی مونده بود! اما دلار ۹۰۰ تومنی شده بود ۱۲۰۰ تومن و دولت داشت بچه حرومزاده ای رو پس می انداخت به اسم هدفمندی یارانه ها، و براش پول نیاز داشت.
از مسافرت که برگشتیم، مدتی درگیر تب و تاب دلار بودم. از مسافرت های قبلی و همون مسافرت به ترکیه چند هزار دلار و یورو پس انداز کرده بودم. یادمه روزی که اعلام کردند قیمت حامل های انرژی آزاد شد، همون روز رفتم و باز۳۰۰۰ دلار خریدم. بعد هم بابت اینکه شنیده بودم باید در زمان ارسال مدارک، گواهی تمکن مالی از بانک رو هم بفرستیم، همه این پول ها رو بردم و توی یک سپرده ارزی بانک سامان گذاشتم. یک امتحان آیلتس هم دوباره ثبت نام کردم، یادمه برای ۱۳ آبان ۱۳۸۹ بود. بر خلاف بقیه دفعات قبلی، برای این امتحان شروع کردم به خوندن. واقعا هم می خوندم.
یک شب با یوسف و مهدیار جایی بودیم. دیدم نوید زنگ زد. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که پرسیدم: فایل نامبرت اومده؟!
اونم گفت آره. باز استرس من روگرفت. هم خوشحال بودم که کار داره استارت می خوره، هم نگران که من هنوز آیلتس ندارم. شب که رفتم خونه، طرفهای نصف شب بود که فایل نامبر منهم اومد. دیگه این استرسه بیشتر شد! ۴ ماه مهلت داشتم که مدارک ادعاهایی که کرده بودم رو برای سفارت کانادا در دمشق (که اون زمان کارهای مهاجرت منطقه خاورمیانه رو انجام می داد) بفرستم.
سلام.من امروز از پست بچه مدرسه ایهای اونجا رسیدم به این پست و چندین پست دیگه رو هم خوندم.خیلی ازتون ممنونم بابت اطلاعاتی که در اختیار میذارین.میدونین خیلییی ارزشمنده؟ و اما سوالی که من دارم..چون بین این دو تا کشور دارم فکر میکنم، یعنی کنادا یا استرالیا..نمیخوام بگین کدوم بهتره یا مقایسه یا هرچی..که اینا رو جست و جو میشه کرد. میخوام بپرسم چی شد که از استرالیا منصرف شدین و برای کاندا درخواست دادین؟ متوجه نمرات ایلتس شدم..یعنی این دلیلتون بود؟
نه. اولین مورد، نزدیکی به آمریکا بود. این مزیت بسیار بزرگیه که نمیشه دست کم بگیرید، شما با بزرگترین قدرت دنیا در حد چند ساعت با رانندگی فاصله دارید. استرالیا با اولین خشکی ندیک چندین ساعت پرواز فاصله داره. مورد بعدی، آب و هوا. من از گرما متنفر و عاشق سرما هستم. مورد بعدی، منابع آب بود، در آینده این مساله خیلی نکته مهمی خواهد بود.
در بقیه موارد، خیلی تفاوتی با هم ندارن.
مرسی از پاسختون.خیلی لطف کردید.
هنوز تا دلار ۳و ۴ هزار تومانی مونده بود! اما دلار ۹۰۰ تومنی شده بود ۱۲۰۰ تومن و دولت داشت بچه حرومزاده ای رو پس می انداخت به اسم هدفمندی یارانه ها، و براش پول نیاز داشت.
برام جالب بود و مقایسه با الان…