امروز یکدفعه هوس کردم توی سایت مهاجرت سرک بکشم. فایل نامبر و سایر قضایا رو وارد کردم. نتیجه برای خودم هم جالب بود: اینطوری که وزارت مهاجرت کانادا پیگیر کارهای من هست، فکر می کنم تا دم مرگ هم دست از سرم بر نمیداره! مثلا عنوان بیست و هفتمش میشه این: You have been died on February… and have buried ... ادامه مطلب »
بایگانی برچسب : مهاجرت
سرزمینم،خداحافظ
امروز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ است، معادل ۵ می ۲۰۱۴٫ بالاخره راهی شدم. صبح ساعت ۵ راه افتادیم سمت فرودگاه امام، و مثل اینکه باید تا لحظه آخر حال آدم رو بگیرن تا رضایت بدن که بره! یک چمدون اضافه داشتم به وزن ۳۲ کیلو. قبلش از ترکیش پرسیده بودم و گفته بود ۱۸۵ دلار جریمه اش میشه. بعدا معلوم شد ... ادامه مطلب »
انتظار و استرس
تا اونجا گفتم که مدارکم رو برای سیدنی در نووااسکوشیا فرستادم و چند روز بعد هم در مهاجرت رو بستن! چقدر از آدمهای دور و برم بودن که از این صف جا موندن، اما به لطف خدا که مهدیار رو وسیله رحمتش کرده بود، من استارت کار رو زده بودم. تا مدتها خبری نشد. هم خوشحال بودم که فرصت دارم ... ادامه مطلب »
باز هم آیلتس
قبلا هم گفتم که یکی از بزرگترین مشکلات در راه مهاجرت، بدست آوردن مدرک زبان مربوطه است و اون جاهایی که زبان انگلیسی مد نظره، آیلتس یکی از بزرگترین معضلاته. این وسط برای خود من، آدمهایی جالبن که انگلیسیشون در حد she is a good boy است، بعد اعتماد به نفسشون سقف! یک بار در عمرش امتحان داده و همه ... ادامه مطلب »
استارت پروسه مهاجرت به کانادا
در پست قبل گفتم که برای پرداخت هزینه های بررسی اولیه پرونده، نیاز به پرداخت ۵۵۰ دلار کانادا بود. اینجا بود که یکی از رفقای قدیمی رو شناختم! آشنای خیلی گردن کلفتی توی یکی از صرافی ها داشت و بهش زنگ زدم که فلانی، لطفا تو که با مدیر صرافی آشنا هستی، یک لطفی بکن و ازش آمار بگیر ببین ... ادامه مطلب »
معضلی به نام آیلتس
دوستان نزدیک به من می دونن که مدت مدیدی من درگیر آیلتس بودم. از دی ماه ۱۳۸۸ تا دی ماه ۱۳۸۹٫ فعلا دارم قصه تعریف می کنم، به قسمت های کاربردی اش هم می رسیم. تکنیک هایی که یاد گرفتم تا از پس امتحان بر بیام رو براتون می نویسم، شاید به درد کسی خورد و ما رو هم دعا ... ادامه مطلب »
شروع پروسه مهاجرت
در پست قبل گفتم که ایده مهاجرت از کجا به سرم زد. با راهنمایی های دوستان دیدم یک سری کارهایی لازمه بکنم که هرکدوم داستان خودشون رو داشتن و طی یکی دو سال آینده بعضی هاشون مهمترین دغدغه های ذهنی من بودن. اولیش سوابق کاری بود. فهمیدم باید تمام جاهای قبلی که کار می کردم سر بزنم و سوابق کاریم ... ادامه مطلب »
قصه از کجا شروع شد
از گل و باغ و جوونه نبود! سال ۱۳۸۸ بود که برای یک مسافرت کاری عازم فرانسه شدم. قبل از اون تاریخ، تنها جایی که خارج از ایران رفته بودم، دوبی بود که اصلا ازش خوشم نیومده بود. فقط برای چند روز وقت گذرونی و شاید هم خرید خوب بود (با توجه به نرخ دلار و درهم اون روزها). اما ... ادامه مطلب »