برای کسانی که در مورد میزان درآمد کامپیوتری ها سوال دارند، این لینک می تونه مفید باشه. برحسب زمینه شغلی و سابقه کاری، همچنین محل کار اعدادی که اعلام می کنه درسته. توجه کنید که ممکنه در بدو ورود به کانادا، شما در ایران ۱۵ سال سابقه کاری داشته باشید اما از نظر کارفرما چون اون سابقه، در کانادا نبوده ... ادامه مطلب »
بازار کار
آداب کار در کانادا
می خوام کمی در مورد محیطهای کاری کانادایی بنویسم. فکر می کنم با گذشت بیش از ۳ سال، الان می تونم یک تصویر مناسب از شرایط حاکم ارائه بدم. یکی از مواردی که برای من کاملا تعجب برانگیزه، برخورد کاملا حرفه ای افراد در محیط های کاریه. فرقی نمی کنه که طرف تازه فارغ التحصیل باشه یا یک نیروی سینیور، ... ادامه مطلب »
یک کار گرم و سرد!
من خیلی دوست دارم در مورد مشاغل مختلف در کانادا و شرایطی که دارند بنویسم. متاسفانه پیدا کردن منبع مطمئن (از نظر من منبع مطمئن افرادی هستند که خودشون تجربه یک کاری رو داشته اند) مشکله و با توجه به شوآف های الکی که خیلی افراد در مورد کارشون می کنن، ارائه واقعیت محض مقدور نیست. هفته گذشته در نشریه ... ادامه مطلب »
آیا کانادا به نیروی متخصص نیازمند است؟
کانادا بسیار مملکت خوبی است و از آن بهتر نمی شود. بعد از این مقدمه امیدوار کننده، توجه شما رو به مطلبی که در روزنامه هافینگتن پست منتشر شده جلب می کنم. ترجمه متن نظیر به نظیر نیست و طبیعتا به قلم بنده است، اما مطلب نظر من و برداشت من نیست، آمار و ارقامیه که منابع رسمی و یک ... ادامه مطلب »
رایانش ابری به زبان ساده
از تیتر و عنوان نترسید! موضوع یک بحث کامپیوتریه ولی مطالعه اش خالی از لطف نیست. حوصله کنید و بخونید، قول میدم بصورت عمومی یک چیزهایی به دانشتون اضافه کنه. از یک مهندس کامپیوتر بعیده فقط در مورد آب و هوای کانادا و باربیکیو و این چیزها بنویسه! وظیفه حرفه ایش ایجاب می کنه در زمینه انتقال دانش هم یک ... ادامه مطلب »
مختصری در مورد کار و محیط کاری
آمار بازدید سایت رو که نگاه می کنم، بیشتر بازدید ها در روزهای کاری هفته و در ساعات اداری اتفاق میفته 🙂 چندین بار دوستان ازمن خواسته بودند در مورد محیط کاری و تفاوت هاش با ایران بنویسم، چند وقتی هست که خودم هم بیشتر دارم به این مقوله دقت می کنم و گفتم این تجربیات رو با شما در میون ... ادامه مطلب »
مهاجرت بکنیم یا نه؟!
قبل از اینکه این متن رو بخونید، هرگونه مسئولیتی رو از خودم سلب کنم! به خداوندی خدا، برای من یک خونه ۶۵۰ اسکوئر فیتی و همون میزی که توی شرکت پشتش میشینم کافیه! نصف جمعیت نزدیک به صد میلیونی ایران هم بیاد اینجا، جای من تنگ نمیشه (فقط بگم، توی مترو باید بشینم ها!) اما این صحبت من رو حمل بر ... ادامه مطلب »
کار داوطلبانه Volunteer
یکی از خوانندگان وبلاگ در مورد کار داوطلبانه یا Volunteer سوال کرده بودن و اینکه آیا فایده ای داره یا نه. در کنار مقوله کار داوطلبانه، یک نوع کار دیگه هم داریم، به اسم اینترن شیپ، مشابه همونی که پزشکها انجام میدن و توی ایران بهش می گفتیم انترن. کار داوطلبانه اسمش روی خودشه، داوطلب میشید مفت و مجانی و ... ادامه مطلب »
آخرین پست ۱۳۹۳
امروز یک همکار جدید برامون اومد. یکی رفت و یکی اومد، یا بهتره بگم یکی رو رفتوندن و یکی رو آوردن. اسمش مارکو بود، اول فکر کردم ایتالیایی باشه. ولی نبود، باهش صحبت که کردم گفت که کاناداییه. حالا البته از روی موهای سیاهش میشه حدس زد که پدر و مادرش مال اینجا نیستن ولی خودش به هر حال متولد ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت پنجم
جریان فرش بوکز حسابی روح و روانم رو به هم ریخت. من مرتکب هیچ اشتباهی نشده بودم، این رو همه می گفتن. حتی مارکوس بهم گفت با چیزهایی که تو تعریف می کنی، مطمئن باش یک موضوع داخلی توی اون شرکت بوده که به اینجا ختم شده. ولی برای من چه فرقی می کرد، مهم این بود که نشد. اون ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – Freshbooks
قصه ای که می خوام تعریف بکنم، بقول رضا جاسبی، قصه پر غصه ایه! هنوزم یادآوری خاطره اش برام ناراحت کننده است. توی سایت Indeed برای شرکتی به اسم Freshbooks دو تا موقعیت کاری پیدا کرده بودم. یکی از کارهایی که همیشه با دیدن جاب پست می کردم، این بود که اولا ببینم محل جغرافیایی شرکت کجاست (خیلی دوست داشتم ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دوم
تا اینجا گفتم که شک کردم نکنه راهی که دارم میرم اشتباهه؟ با یوسف صحبت کردم، غر غر هام هم شروع شد و نسبت به شرایط کار، بدبین شدم. توی همون روزها، یکی از معلم های زمان دبیرستان – که توی کلگری زندگی می کنن – اومده بود تورنتو. یک شب جایی با هم مهمون بودیم و بعد از چندین سال ... ادامه مطلب »
سریال دنباله دار کاریابی – قسمت اول
خب، قرار بود در مورد کاریابی بنویسم. کش و قوس و پستی و بلندی های فراوانی داشت. برای خیلی ها و از جمله من، لحظاتی پیش میاد که آدم به خودش میگه: اصلا ارزشش رو داشت؟ آیا کار درستی کردم، یک موقعیت خوب، زندگی بی دغدغه و درآمد خوب و خانواده و … رو رها کردم و اومدم از صفر، ... ادامه مطلب »
برگشتم
مدت طولانی میشه که ننوشتم. جذابیت های اولیه کانادا برام تموم شده بود و دیگه زندگی رو باید شروع می کردم. فاز جدید از مهاجرت، که بزرگترین مشکل سر راه هم هست، برام شروع شده بود. کلاس های اکسس که تموم شد شروع کردم اقدام برای کار. با توجه به روحیات و خلق تنگم، ترجیح دادم یک مدتی ننویسم، چون ... ادامه مطلب »
مردی از دانشگاه Ryerson
با یک مرد استثنایی به اسم Markus Van Aardt آشنا شده ایم، از دانشگاه Ryerson. متاسفانه سیستم آموزشی ما در ایران فقط روی پزشکی و مهندسی و یک مقدار هم ادبیات متمرکز شده. به عنوان مثال، کسی بما یاد نداده چطور حرف بزنیم. چطور فکر کنیم. چطور بنویسیم. و این موارد بسیار ابتدایی – که همه در موردش میگن: بابا ... ادامه مطلب »