خانه » بازار کار » سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دوم

سریال دنباله دار کاریابی – قسمت دوم

تا اینجا گفتم که شک کردم نکنه راهی که دارم میرم اشتباهه؟

با یوسف صحبت کردم، غر غر هام هم شروع شد و نسبت به شرایط کار، بدبین شدم. توی همون روزها، یکی از معلم های زمان دبیرستان – که توی کلگری زندگی می کنن – اومده بود تورنتو. یک شب جایی با هم مهمون بودیم و بعد از چندین سال دیدمش. یادمه سال سوم دبیرستان، زمانی که درس ریاضیات جدید رو می خواستیم شروع کنیم، بهمون گفت که این درس امسال برای خیلی هاتون مشخص می کنه که در دانشگاه چه رشته ای بخونید. من که از جبر بول خوشم اومده بود، بعدها رشته مهندسی کامپیوتر رو خوندم…

همین بنده خدا، اون شب به من گفت: اگر حال و حوصله کار کارشناسی داری، از کارشناسی شروع کن. بیخیال مدیریت بشو. اولا به لحاظ درآمدی برات خیلی تفاوت نمی کنه، بعد هم اینکه شانس پیدا کردن کار برات بالاتره. چون به ازای هر موقعیت مدیریتی، لااقل ۵ تا موقعیت کارشناسی وجود داره. حرفش مثل ۱۰-۱۵ سال قبل، منطقی بود و من هم پذیرفتم. از یکی دو روز بعدش، همزمان با کارهایی که برای مدیریت اقدام می کردم، برای کارشناسی ها هم شروع کردم. برای کار هم، فقط به سایت Indeed مراجعه می کردم و بس. سایتهای دیگه ای هم برای کاریابی توی کانادا هست، از قبیل مانستر و Workopolis، من ولی تا آخر با هیچ کدوم این دو تا کار نکردم، یعنی فرصتش نشد. بهترین قابلیت Indeed این بود که هر روز، مشخص می کرد از آخرین باری که مراجعه کردی، در اون زمینه ای که دنبال کار می گردی چه کارهایی جدید اضافه شده.

جالب بود. این تغییر استراتژی جواب داد. یعنی لااقل از حالتی که اصلا کسی به من محل هم نمیذاشت، به نقطه ای رسیدم که شروع کردن باهم تماس گرفتن. اولین شرکت، Palomino بود. محل شرکت هم بغل دست اکسس! توی خیابون کالج و یکم بعد از بترست. شال و کلاه کردم و رفتم برای صحبت. پسر خوبی اومد و با هم گپ زدیم، بعد گفت یک امتحان فنی باید بدی. منم گفتم مشکلی نیست. چند تا سوال نوشته بود، دو تاش خیلی چرت بود! پرسیده بود زاویه بین عقربه ساعت شما و دقیقه شمار در ساعت ۱ و ۵ دقیقه چقدره؟! منم مطمئن بودم صفر نیست، ولی اینکه چنده، نمی دونستم. خدایی نمی دونم یک برنامه نویس سنیور PHP برای چی باید بدونه زاویه بین دو عقربه ساعت چقدره! سوال بعدی هم این بود که یک برنامه بنویس یک درخت باینری رو پیمایش کنه. اصلا یادم نبود درخت باینری چی بود!

به چشم یک تجربه به این مصاحبه نگاه کردم، و بیرون که اومدم مطمئن بودم خبری از طرف اونها نمیشه. شرکتشون هم خیلی کوچیک بود، فکر کنم ۱۰ نفر هم نیرو نداشتن. چند روز بعد تماسهایی از طرف بعضی از شرکتها داشتم، غالبا از طرف HR که مصاحبه اولیه رو انجام می دادن. یکیشون شرکتی به اسم Acquia بود، که از ماساچوست بهم زنگ زدن. قرار شد بچه های فنیشون با من مصاحبه کنن که هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و سه هفته بعد از اینکه من پیگیری کردم، بهم گفتن که یکی دیگه رو استخدام کردن. شرکت دیگه ای باهم تماس گرفت، که چون جریانش خیلی مفصله و داستان پر پیچ و خمی داره، در یک پست جداگانه در موردش میگم. فعلا در همین حد اشاره کنم، که اسم شرکت Fresh Books بود.

چندین و چند شرکت دیگه هم اقدام کردم (در مجموع، فکر کنم شاید حدود ۱۰۰ تا یا ۲۰۰ تا رزومه و جاب اپلیکیشن پست کردم). دوست داشتم محل کارم داون تاون تورنتو باشه، در قلب جنب و جوش این مملکت، ولی در عین حال برای همه نقاط اقدام کردم. شرکت بعدی که باهم تماس گرفت، اسمش Scribble Live بود. دنبال یک مدیر برای تیم برنامه نویسیشون، که ۵ سال به بالا تجربه PHP داشته باشه، میگشتن. محل شرکت هم تقاطع ولینگتون و اسپداینا بود، از محلش خوشم اومد. وقتی با طرف صحبت کردم، بهم گفت که در اصل دنبال کسی می گرده که HTML و CSS و Javascript کارکرده باشه. یک نکته مهم رو بعدا فهمیدم: بسیاری از آدم های بی شعوری که توی این شهر دیدم، هیچ تصوری از PHP نداشتن. بسیاری از این احمق ها، فکر می کردن PHP برای ساختن ظاهر وبسایته، بعضی ها که دیگه خریتشون در حد لالیگا بود. طرف می گفت تو اصلا Object Oriented کار نکردی؟ وقتی می گفتم PHP، می گفت مگه PHP هم آبجکت داره؟!!!! بعد فکرش رو بکن که این بی شعور بخواد مدیرت باشه!!!!!

Scribble Live با شبکه های خبری مثل CNN و CBC کارمی کرد. محیط کار جالبی داشتن، توی دفترشون فوتبال دستی و میز پینگ پنگ و … بود، و نشون میداد در کنار کار، تفریحشون هم براهه. کسی که با من صحبت کرد، گفت من نگران این هستم که تو از کارت خوشت نیاد! گفتم لعنتی، یعنی چی از کار خوشم نیاد؟!!!! کار، کاره دیگه، چه فرقی می کنه؟ نکته مهمی که فهمیدم همین بود (فکر کنم نکته سوم باشه!): در کانادا باید از کاری که می کنید لذت ببرید. طرف اگراحساس کنه از کار ممکنه خوشتون نیاد، غیر ممکنه کار رو بهتون بده. این بر خلاف ایرانه که ما، آچار فرانسه بودیم و هر کاری که بهمون ارجاع میشد رو باید انجام میدادیم. درست یا غلط، عقیده دارن که اگر از کار لذت نبری، یا کیفیت کار زیر سوال میره یا اینکه دلتون رو می زنه و ولش می کنید. برای خود من این قضیه اصلا قابل قبول نبود، من خیلی وقتها کارهایی رو انجام داده ام که اصلا دوست نداشتم و اتفاقا هم کار موفقی از آب دراومده، هم ولش نکردم. چون همیشه عقیده داشته ام که باید هر کاری که بهم ارجاع میشه رو درست انجام بدم. خلاصه این بنده خدا یک امتحان از من گرفت که قسمت برنامه نویسیش رو درست انجام دادم، ولی بخش CSS رو نتونستم به موقع تحویل بدم و طبیعیه که دیگه خبری نشد.

ادامه دارد…

۲۱ نظر

  1. واقعا از طرز نوشتن شما خوشم اومد و لذت بردم … بخصوص اینکه هم رشته هستیم …

    خواستم قطره ای تاثیر داشته باشم در ادامه دادن این کار بسیار مفید

  2. اقا لایک داری شدید.لطفا تند تند بنویس البته میدونم که حتما سرت خیلی شلوغه ولی مطمئن باش برای چند نفر خیلی میتونه مفید باشه.از دیشب که با وبلاگت اشنا شدم اگه یه درصد هم شک داشتم اونم از بین رفت و جدی تر کارای مهاجرتمو انجام میدم
    امیدوارم به هرچی میخوای برسی

  3. سلام مطالب تون خیلی مفیده و یک دید واقع بینانه به خواننده میده مخصوصاً برای من که هم سن و هم تخصص هستیم. من پنج شیش ماهه از طریق جستجوی گوگل با سایت شما آشنا شدم و همیشه منتظر مطالب جدید تون هستم

    • امير حسين روشناس

      خوشحالم از اینکه مفید واقع شده تلاش من هم همین بوده که بتونم هم خوبی ها و هم بدی ها رو مطرح کنم.

  4. من اوسگل رو که یادته عشق ریاضی بودم. زاویه دو تا عقربه در ساعت یک و پنج دقیقه برابر ۲٫۵ درجه است.

    • امير حسين روشناس

      رضا خدا خفه ات نکنه! در روزهای آینده قصه های پر غصه ای تعریف خواهم کرد!

      • سوتی دادم تو قسمت سوم گفتم چرا دو و نیم درجه من رو نذاشتی. عاشق قصه های پر غصه ات هستم. فقط فکر می‌کردم خوبه که بعد از کار پیدا کردن داری این غر غر ها رو می‌نویسی وگرنه وبلاگت پر میشد از دلداری دادنهای فراوان.

        • امير حسين روشناس

          دمت گرم، واقعا همینطوره! توی اون دوران، یکی از چیزهایی که روی مخت میره، همین دلداری آدمهاست. البته همه با نیت کمک و خیرخواهیه ولی به هرحال دردی رو دوا نمی کنه. هرکسی باید خودش راه حل مشکلش رو پیدا کنه.

  5. خیلی ممنون . منتظر بقیه سریال هستیم . خیلی مفید و عالی می نویسید .سلامت و موفق باشید.

  6. ۲٫۵ درجه میشه امیر حسین 🙂

  7. man commentaro nakhoonde boodam 🙁

  8. ای بابا …. همکار هم که از آب در اومدیم.
    چطوری برادر PHP کار. دیگه از این بهتر نمیشه. اگه وقت شما اجازه بده من تعدادی سوال در این زمینه از شما داشتم

  9. چه خوب که بحث یه خورده فنی شد و از soft skill دراومد.

  10. ۲٫۵ درجه میشه (و میدونم دوستان گفتن)
    این سوال ها از جنس جی مت هستن و یجوری همون پردازشای ذهنی و باش میسنجن
    البته بیشتر برای مشاغل مدیریتی

  11. سلام
    امشب داشتم در مورد بازارکار کانادا سرچ میکردم اتفاقا با سایت شما آشنا شدم
    دنبال آگهی php و وردپرس و … بودم. شرایطی که گفتین هنوزم هم صدق میکنه؟!
    اگهی های مرتبط با linux به نظر پرداختی بیشتری داشتن.
    لطفا راهنمایی کنید.

    • امير حسين روشناس

      لینوکس در چه حد؟ در حد اینکه ادمین یک دیسترو رو بلد باشید (شاید اونم نصفه و نیمه)، اصلا شاید بازار کار نداشته باشه. ولی اگر لینوکس با متعلقاتش باشه (که دامنه بسیار بسیار وسیعی هم داره) بله شاید پرداختی شون بیشتر باشه.

    • Learn how to automate stuff > Ansible> Puppet> scripting > Python > CI-CD pipeline setups > and DevOps in general. That’s where you can find super high pays

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*