خانه » مدیریت مالی » تربیت مالی فرزندان

تربیت مالی فرزندان

یکی از دغدغه های بجای والدین در امر مهاجرت، نحوه تربیت و بار اومدن بچه ها در کشور جدیده. طبیعتا یکی باید خود من رو تربیت کنه، هنوز ازدواج نکرده میخوام داد سخن در مورد تربیت بچه ها بدم! ولی مطمئن هستم چیزهایی که قراره در موردشون صحبت بکنم برای مخاطبین جالب خواهد بود.
اول بذارید بگم که پنجشنبه شب گذشته به دعوت دوستمون رفتم شهرداری نورث یورک، بجز من و دوستم ۴ نفر دیگه هم اومدن (با تشکر از استقبال فراوان هموطنان و همراهان!). سه نفر خانم بودند که یکی از خانم ها، دغدغه اش در مورد دخترش رو مطرح کرد و بحث به سمت تربیت فرزندان پیش رفت. البته دغدغه ایشون بیشتر در حوزه آموزش بود، اما در خلال صحبتهاشون مواردی مرتبط با موضوع مورد علاقه من یعنی پول رو هم مطرح کردن که بی مناسبت ندیدم در موردش بنویسم.
انضباط مالی مثل خیلی چیزهای دیگه، اکتسابیه. اینطوری نیست که یک نفر از شکم مادرش اقتصاددان بدنیا بیاد! بچه رو هم باید برای این مقوله آموزش داد. باید با پول، ارزش پول، نحوه کسب پول و نحوه محافظت و پس انداز از پول آشناش کرد. جایی می خوندم، از اولی که بچه به مدرسه رفت، بهش پول تو جیبی بدید. بذارید این مقوله رو لمس کنه. متوجه نقش پول در زندگی بشه. مبلغش هم بین ۳ تا ۵ دلار در هفته مناسبه، برای این بچه ها. به مرور و با ورود بچه به نوجوانی، براش حساب بانکی باز کنید و با موسسات مالی آشناش کنید. یادمه خود من سال چهارم دبیرستان بودم و هنوز نمی دونستم فرم بانکی رو چطور باید پر کنم! این مطلب، خصوصا برای مهاجرینی که شاید خودشون هم از نظام بانکی غرب سر در نمیارن، مقوله پیجیده ای می تونه باشه، مخصوصا ما که در ایران کارت اعتباری و اصولا مقوله اعتبار نمی دونستیم چیه!
به بچه فرق خواستن و احتیاج رو آموزش بدید. بذارید متوجه بشه اولویت اول، احتیاجه و نه خواسته اش. بشرطی که خودتون در شناخت و تمیز دادن این دو مورد دچار خطا نشید! گاهی بزرگسالانی رو می بینم که خودشون دنبال خواسته ها هستند، نه احتیاجات! نمونه اش یک بنده خدای کانادایی که اون روز بهم می گفت: دوست دخترم اجازه خرید وسیله جدیدی برای آشپزخونه رو نمیده، میگه به اندازه کافی داریم! خودم دیدم که این بنده خدا، برای موزی که سرکارش میاورد، یک ظرف مخصوص داشت، که نمی دونم سوراخ سوراخ بود و درست شکل یک موز رو داشت و بقول خودش، برای این بود که وقتی موز رو می خواهی توی کیفت بذاری آسیب نبینه! حالا اون موزی می خوره که آسیب ندیده و من موزی رو می خورم که ممکنه (تا بحال هم پیش نیومده) توی کیفم آسیب ببینه! متوجه ضرورت این وسیله حیاتی شدید؟! تا دلتون بخواد از این وسایل الخورتک بازی توی این مملکت ریخته، اگر قصد ولخرجی و آت و آشغال خریدن داشته باشید این مژده رو باید بهتون بدم که ناامید نخواهید شد!
نکته بعدی، که بسیار مهم هم هست و هرقدر در موردش تاکید هم بکنم باز هم کافی نیست، اینه که خودتون الگوی مناسبی برای بچه باشید. در این رابطه، یک مشاور مالی به نام Gail Vaz Oxlade هم در یکی از نوشته هاش اشاره کرده بود که می خواهید به بچه تون آموزش مالی بدید، می خواهید ندید. به هر حال اون از شما یاد میگیره! وقتی بهش میگید عزیزم نصف پولی که روز تولدت کادو گرفتی رو پس انداز کن، ببینید خودتون ۵۰ درصد درآمدتون رو پس انداز می کنید؟ اگر اهلش نیستید، چطور انتظار دارید بچه تون حرف شما رو گوش بده؟!
اصلا پس انداز می کنید؟ در مورد پس اندازتون توی خونه و با خانواده صحبت می کنید؟ تا زمانی که این کار رو نکنید، عمرا بچه تون متوجه اهمیت این مقوله بشه. تا وقتی جذب آگهی های رنگ و وارنگ تلویزیونی میشید و با دوستان و همسایگانتون رقابت می کنید، چطور می تونید انتظار داشته باشید بچه شما برای اسباب بازی و خوراکی های جور واجور بال بال نزنه؟!
جیل یک مثال میزنه، میگه برای بچه سخنرانی کنید که باید غذای سالم بخوری و به سلامتیت اهمیت بدی و … موقع نهار، خودت یک هات داگ با یک بسته چیپس به همراه یک نوشابه بزن به بدن، بعد به همین خیال باش که بچه ات به فکر تغذیه سالم بیفته!
از هر موقعیت ساده ای در زندگی، یک درس برای فرزندتون بسازید. یک خرید از سوپرمارکت، یک خرید در حراجی بلک فرایدی، تجربه مواجه شدن با حراج های دیوانه وار باکسینگ دی و … همه و همه می تونن یک مورد مناسب برای تعلیم و تربیت بچه باشن. و یادتون باشه گاهی حتی لازم نیست به بچه چیزی بگید، خودش به شما که نگاه می کنه، یاد میگیره.
چیزی که زندگی در غرب رو خطرناکتر می کنه، همین مقوله خرید اعتباریه. خرید اعتباری یعنی پولی که هنوز در نیاوردی رو خرج کنی. این واقعیت به اندازه کافی ترسناک هست که آدم خودش رو از اون دور نگه داره. وقتی فروشنده Home Depot میاد و با لبخند برات توضیح میده که این یخچال یا اجاق گاز رو بخر و اصلا یک سنت هم پول نده، بجاش یک کارت اعتباری بهت می دیم که می تونی ۱۸ ماهه پول این اجناس رو پرداخت کنی، به تنها چیزی که فکر نمی کنه منفعت شماست! اون فکر این رو می کنه که الان جنسش رو بفروشه و پولی که شما قراره ظرف ۱۸ ماه آینده در بیارید رو از الان به اون بدهکار باشید! به این فروشنده، کندین تایر و صدها فروشنده دیگه رو هم اضافه کنید (خوشبختانه بجز این دو تا، اونم چون تبلیغاتش میاد در خونه جایی رو نمی شناسم!)
بعنوان حسن ختام این پست، سه تا خاطره از یکی از اقوام نقل می کنم. مادرش مهندس صنایع غذایی و پدرش یک کارخونه دار تولید کننده مربا و این چیزها بوده و به یک سری دلایلی کارش رو مجبور میشه عوض کنه ولی در کل، شغل آزاد داره. خانواده بسیار خوب و دوست داشتنی هستند. پدر خانواده آدم خیلی زرنگ و فعال، مادر خانواده یک زن بسیار کاردان و همه جور تمام. یک دختر دارند که فکر می کنم الان دبیرستانی باشه. از بچگی این دختر رو با ارزش پول و اون اوائل بچگیش، طلا آشنا کرده بودن. این بچه هر پولی که بهش کادو می دادن رو میرفت یک تیکه کوچیک طلا می خرید. ازش هم هربار می پرسیدن که کادو مثلا برای تولدت چی می خوای؟ برای مدرسه رفتنت چی می خوای؟ برای شاگرد اول شدنت چی می خوای و … فقط می گفت طلا برام بخرید. یادمه چند سال پیش، مادرش به مامانم می گفت که نیکا، چند میلیون تومن طلا داره!
یادمه همیشه توی خونه این خانواده صحبت از تجارت و معامله و این چیزها بوده. این بچه، در اثرچیزهایی که دائما و هر روز از پدر و مادرش می شنیده، علاقمند به تجارت و کاسبی شده. چند روز پیش با مامانش چت می کردم، می گفت پارسال برای درس بازار کار دخترش پیراشکی درست کرده بود و برده بود مدرسه و فروخته بود. قرار بوده یک چیزی بخره و پول این کار رو برای اون هدفش می خواسته. توی همون کارگاهی که داشتن، سالاد ماکارونی دیده بود و خیلی هم دلش خواسته بود، تو مایه های پرپر شدن! ولی یک محاسبه ساده کرده بوده که اگر بخواد از پولش سالاد ماکارونی بخره، اون هدفش به تعویق میفته، بقول مامانش حسرت بدل ماکارونی میاد خونه ولی جلوی خواسته و هوسش رو میگیره! واقعا به حال اون پدر و مادر غبطه می خورم.
سومین مورد رو هم باز مامانش برام تعریف کرد. یک زمین کوچیک دارن، که مادر خانواده بدلیل تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی، علاقمند به کار باغبانی هم هست و هرسال تابستون توی این زمین به صورت تفریحی کشت و زرع هم می کنن. حالا نه در حد انبوه و تجاری ها! بصورت تفریحی و برای رفع نیازهای شخصی خودشون. امسال توی زمین این دختر نوجوان، فلفل کاشته بوده، بعد آخر تابستون همه رو می کنه، به بند میکشه، خشک و پودر می کنه و بسته بسته به اقوام و دوستانشون می فروشه. یک نکته بسیار مثبت دیگه هم اینکه، یک عده ای بسته هاش رو ازش ۵۰۰۰ تومن خریده بودن، اضافه پولشون رو پس میده و میگه من کاسب هستم، نه گدا! بقول اسدالله میرزا توی دایی جان ناپلئون، از الان در ناسیه این دختر یک تاجر خیلی موفق می بینم. همه قواعد کسب و کار رو بلده و هنوز دیپلم هم نگرفته. از کجا آب می خوره؟ از تعلیم و تربیت عملی که پدر و مادر عاقل و فهیمش بهش دادن.


امروز، ۱۴ آذر روز تولد نویسنده این وبلاگ بود. ممنون از دوستان بسیار عزیزی که در کامنت های پست قبلی، فیس بوک، انواع و اقسام مسنجرها و ایمیل و … بنده نوازی کردن و دلی رو شاد کردن.
یک تشکر مخصوص هم از اون دوست بسیار عزیزی بکنم که من رو شرمنده محبتش کرد و یک کوله پشتی بسیار زیبای Swiss Gear رو از راه دور برام خرید و ارسال کرد. این محبتش رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.

برقرار باشید و سبز.

۵۶ نظر

  1. سلام امیر جان
    اول از همه تبریک میگم تولدتو و امیدوارم همواره موفق و شاد باشی در طول زندگی. من هم آذر ماهی هستم.دلیل باحال بودنتو فهمیدم:)
    در رابطه با آموزش مباحث مالی به فرزندان کاملا باهات موافقم. فرقی هم نمیکنه پولدار باشی یا فقیر.اگر پولدار به بچش یاد نده چطور با پول رفتار کنه ، خیلی زود همه پولی که داره به باد میده و چیزی بهش اضافه نمیکنه.من خودم از دبستان پول تو جیبی که میگرفتم از پدرم کاملا حساب شده بود و اگر میخواستم جمع کنم باید یا سوار ماشین نمیشدم و کرایه نمیدادم و یا بجای خرید خوراکی از بیرون بجاش از خونه میبردم.در کل خیلی بهتر قدر پول رو نسبت به دوستام میدونستم چون اکثرا پول توجیبیون دو برابر من بود و حسابی خرج میکردن. همیشه هم هر چیزی رو که خوشم میومد بلافاصله نمیخریدم و براش برنامه ریزی مالی میکردم و خدا رو شکر هیچ وقت بدهکار کسی نشدم و دنبال وام و قسط نرفتم جز یه بار که بنفعم بود.
    حالا کانادا هم که دارم میام بقول شما تبلیغات رنگارنگ و خرید اعتباری و قسط دادن بیشتره و برای همین حساب و کتاب مالی داشتن بسیار و بسیار اهمیت بیشتری پیدا میکنه و امیدوارم اونجا هم بتونم همین صورت ادامه بدم.
    باز هم تولدت مبارک باشه امیر جان. راستی فیس بوکت رو چطور میتونم داشته باشم؟ پیدا نکردم برادر.

  2. سلام
    اول از همه تولدتون مبارک همیشه سالم و تندرست باشید.
    ممنون مطلب خوبی بود. من خودم هم یجورایی اینطوری بار اومدم از همون دوران ابتدایی حساب بانکی داشتم و کلا دنبال کسب و کارم. یادمه تو دانشگاه هم هیچ وقت پول نمی دادم پروژه هام را کسی انجام بده خودم انجام می دادم از بقیه پول می گرفتم پروژه هاشونو انجام میدادم و…
    خوبه که بچه ها با پول آشنا بشن و نه مث بچه های الان که دور و برمون می بینیم که به ندارم و نمی خرم قانع نیستن باید هر طور شده همه چی براشون بخرن وگرنه آبرو واسه پدر و مادر بی نوا نمی زارن بمونه

  3. زادروزتان خجسته
    حسابی برقرار باشید و سبز.

  4. میشه دغدغه های اون خانوم تو شهرداری نورث یورک رو در مورد اموزش بگین چیا بود؟مربوط به سیستم مدرسه بچه ها میشد؟ فکر کنم همین هم خیلی مهم هست اگه بتونین در مورد تفاوت مدرسه هاشون با ایران بگین.تو دانمارک که اموزش و پرورش جوری بچه ها رو تربیت میکنه که انگار پدر و مادر اصلیشون دولت هست .مدام به بچه ها میگن اگه تو خانواده اذیت میشین ما شما رو به یه جای بهتر میفرستیم.و بچه ها یجورایی کنترلشون از دست پدر و مادر خارجه از بس که دولت حامیشون هست.این توی کانادا هم صادق هست عایا؟ البته میدونم که شماسر و کارتون با این مقوله نیست اما اگه از جایی شنیدین یا خوندین ممنون میشیم اطلاعاتتون رو در اختیار ما قرار بدین.

    • امير حسين روشناس

      بله اتفاقا یکی از موارد همین بود. اینکه مدارس و به خصوص دانشگاه ها، بیشتر محل کاسبی هستند. دائما به بچه ها پر و بال میدن و تشویق می کنن که رشته عوض کنن، برای اینکه دائما بچاپنشون و ازشون پول بگیرن. مورد بعدی هم این بود که چون کلا جامعه راحت طلبیه، به بچه ها هم این رو القا می کنه که ببین فلان طراح مد چقدر پول در میاره؟ ببین فلان مدل لباس رو چطور زندگی می کنه؟
      مطلب بعدی در مورد محتوای درسی بود. بچه ها آزادن خودشون انتخاب کنن که چی بخونن. مسلما کمتر بچه ای هم هست که کلاس رقص و موسیقی رو بذاره، بره سراغ ریاضیات و فیزیک!

  5. تولدتون مبارک

  6. سلام. تولدتون مبارک. همیشه سالم، شاد و پولدار باشید!
    مبحث بسیار جالب و آموزنده ای بود.

  7. عاقا من رسما خجالت کشیدم با اون وضع مدیریت مالیم
    من از ۱۸ سالگی چون بورسیه شدم حقوق میگیرم و قبل از اونم رسیدگی به کارهای بانکی رو پدرم به عهده من میذاشت ولی هنوز که هنوزه نتونستم پولمو مدیریت کنم من چند ماه قبل صاحب ۲۳ میلیون پول شدم الان ازون پول فقط ۲ میلیونش باقی مونده در واقع گذشتن از خواسته های آنی برای رسیدن به اهداف بزرگتر مالی برام واقعا سخته
    به نظرم پستهای مالی شما کمی منو به فکر فرو برده که تلاشم کنم
    یکی باید منو راهنمایی کنه(با تاسف و اندوه فراوان)

  8. نمیگم اکثریت اما خیلی از دهه ۶۰ ها بخصوص قبل از ۶۵ (منظورم فقط دهه ۶۰ نیست دهه ۵۰ ۴۰ و …) با این مقوله بیشتر آشنا هستن چون توی دوران رفاه بزرگ نشدن. من خودم یادمه توی مدرسه کارهای متفاوت میکردم.. کارت ویزیت میزدم برای دوستان یا تایپ میکردم یا … از همه ی این موارد پول در میاوردم! یادم نمیره. میخواستم یه اسپیکر بخرم و براش چقدر جون کندم تا بتونم پول جمع کنم! یا خرید رایتر سی دی که اون موقع ۲۳ هزار تومان بود! و برای خریدش هرکاری کردم! بعدم که رایتر خریدم شروع به کپی سی.دی و فروش اونا کردم! یه سی.دی بازی کپی میخریدم و اون رو کپی میکردم و با پرینتر لیزری داغون HP Laserjet 6L که ۷ سال بود داشتمش لیبل میزدم تا یه پک درست کنم و بفروشم به همکلاسی هام تا بتونم خرج خودمو در بیارم! بچه که بودم (۶ ۷ ساله) همیشه مادر پدرم بهم ۲تومنی ۵زاری و اینا میدادن و منم با مقوا برا خودم قلک درست میکردم و جمعشون میکردم و به مبلغی که میرسید برای خودم چیزی که نیاز داشتم رو میخریدم! البته ممکن بود دو سه سال طول بکشه :))
    در کل اینکه همه این تجربه ها رو در کودکی داریم. من حتی هنوز هم خیلی مسیرها رو حتی با وجود اینکه میشه با ماشین رفت و راحت رفت پیاده میرم. یا مثلا اکثر مواقع وقتی که تو خیابون هستم و دارم میرم منزل وقتی گشنم میشه تمام ساندویچی ها و رستوران ها و سوپرمارکت های توی مسیرم رو میسنجم! پیش خودم میگم اگر از این ساندویچ بگیرم انقدر میشه! اگر از اون یه وعده غذا بگیرم میشه فلان قدر! و اگر غذای اماده از سوپرمارکت بگیرم چقدر می ارزه!
    حالا: پول ساندویچ یا پیتزا یا وعده غذای برنجی میشه پول مثلا ۸ تکه مرغ یا نیم کیلو گوشت! یا … پول اون غذای آماده از سوپرمارکت نزدیک به یک وعده ی غذایی برنجی هست که ارزش نداره چون باید براش نون و ماست و نوشابه و … بخری و کلی هزینه اضافه میشه، بعلاوه هزینه ی داغ کردن و روغن و … . اینارو که محاسبه میکنم و از جلوی هرکدوم رد میشم به این نتیجه میرسم که فقط ۱ ساعت زمان صرف کنم هم میتونم غذای ارزون تر و سالم تری توی خونه درست کنم هم برای فردام هم غذا داشته باشم و فردا که میام خونه خیالم راحت باشه که توی خونه غذا هست و وسوسه نمیشم! اینم برای همین الانم… یعنی میدونید؟ باید این قضایا رو دائم توی ذهن خودتون داشته باشید! مثلا من دیدم خیلی ها میرن یه جای تفریحی همه پولشون رو خرج میکنن. مثلا طرف میره موزه یا یه جای تفریحی! بعد اونجا بلیط خدا تومنی میده میره بالا بعد اون جا همه چی ده برابر قیمت واقعی فروش میره و میره همونا رو میخره! در صورتی که فقط یکم زمان صرف کنه میتونه سالم تر و خوشمزه ترش رو توی خونه تهیه کنه و با خودش ببره! نیاز نیست منقل و .. ببره یه ساندویچ کوچولو و یه نوشیدنی! اینا فقط مشاهدات من نیست. مشاهدات هممون هست. به نظرم بهترین راه برای کسایی که نمیتونن هزینه هاشون رو کنترل کنن، نوشتن هست. مثلا چه مشکلی داره که وقتی بیرون میرید یه لقمه نون برای تو راه و یه لقمه هم برای سر کار داشته باشید! بعضی وقتا آدم برای تو راه رفت یا برگشت نیاز به خوراکی داره! و چون توی خیابون هست ممکنه هرلحظه بره سراغ هر سوپرمارکت و خرید کنه! پس چه بهتر که با این کارها جلوی نیازهای غیر ضروریمون رو بگیریم. یا مثلا واقعا تلویزیون ۱۰۰ اینچ با ۵۰ اینچ برای ماها زیاد تفاوتی نمیکنه! چرا؟ چون مثلا خیلی از ماها الان سرمون یا تو لپتاپ هست یا توی موبایل! پس تلویزیون وسیله ی تفننی یا ناکارآمد هست! پس نیازی نیست هزینه ی زیادی خرج بشه براش! یا همین خرید گوشی! خیلی ها رو میبینم که گوشی های گرون میخرن چه اپل چه سامسونگ چه الجی! بعد میگی چرا اینو خریدی؟ میگه سی پی یو ش فلانه رم ش فلانه سرعت اینترنتش ۴جی هست و …! بعد میگی از گوشیت چه استفاده ای میکنی؟ میگه چت و تلگرام و پیامک و زنگ زدن و بازی!!!! میگی چقدر بازی میکنی؟ میگه یه بازی Cut the rope هست اونو بازی میکنم! که نه سی.پی.یو خفن میخواد نه هیچی! بعد میگی از نقشه ی گوشیت استفاده میکنی؟ از نرم افزار تقویم گوشیت استفاده میکنی؟ از نرم افزارهای آموزشی استفاده میکنی؟ با گوشیت کتاب صوتی گوش میدی؟ یا فقط میشینی ویدیوهای مسخره ی اینترنتی ایرانی رو میبینی؟ یا فیلم های مستحجن؟ بعد میگی اینترنت گوشیت چیه؟ میگه همراه یا ایرانوeل یا .. بعد میگی ۳g یا LTE؟ میگه ۳g! میگی گوشیت که LTE ساپورت میکنه! میگه هزینه ش زیاده نمیارزه! خب پس چرا گوشیه این قیمتی میخری؟ بعد میبینی یارو یه گوشی ۳۰۰ تومنی داره ولی با گوشیش کارایی میکنه باورش غیر ممکنه! به نظر من دووم آوردن توی محدودیت ها مهمتر از دووم آوردن توی آزادی هست!
    جا داره دعا کنیم زودتر شاعر عزیزی رو که گرفتن و تمام دردش توی ترانه هاش آزادی هست رو زودتر آزاد کنن و ازش خبر بدن به خانواده ش و مردم. گلرویی عزیز.

    بدرود

    • امير حسين روشناس

      دیگه کامنت های تو خودش داره میشه هر کدوم یک پست، یک وبلاگ موازی باید درست کنم تو اونجا بنویسی! دمت گرم بابت همه نکات جالبی که گفتی.

      • بعدش که نوشتم و دیدمش گفتم چقد زیاد شد 🙂
        آقا من یه روزایی اصلا وبلاگت رو ندارم! امروز صبح تا عصر هرکاری میکردم نمیتونستم بیام! حتی با فیلتر شکن.. لود نمیشد.

  9. تولدت مبارک امیرجان ممنون از نوع دوستیت

  10. گل نوشتی
    من خودم پدر و مادرم با اینکه انسان های شریف و زحمت کشی هستند هیچ وقت خودشون آموزش مالی ندیدن و خوب قاعدتا این آموزش ها رو به من هم منتقل نکردن ولی خودشون قبول دارن دلیل اینکه بعد از ۳۰ + ۳۰ تلاش و جون کندن هنوز ۸ شون گرو ۹ شون هست اینکه هیچ وقت این آموزش ها رو ندیدن. البته من راه اونا رو نمیرم. من چند صباحی هست که دنبال یاد رفتن این مسائل هستم. مثلا کتاب صوتی پدر پولدار رو توی گوشیم ریختم توی اتوبوس گوش می کنم.
    امیدوارم که مثل پدر و مادرم شریف و زحمت کش ولی پولدار باشم.

    • امير حسين روشناس

      خدا والدین رو برای شما حفظ کنه. مهمتر از گوش کردن اون کتاب، بکار بستن توصیه هاش بصورت عملیه. موفق باشید.

  11. هر چه قدر از مفید بودن مطالبی که می نویسید بگم، کمه.
    کاری که انجام میدید بسیار ارزشمنده.
    تولدتون مبارک
    سلامت و دلشاد باشید.

  12. تولدتون مبارک قربان. دلتون شاد و جیبتون پر پول

  13. چقدر خوب بود این پست.
    اون دخترخانم هم براش آرزوی موفقیتهای بیشتری میکنم.
    تولد شما هم مبارک با آرزوی سالهای سال زندگی شاد، و صحت و سلامت کامل و مفید.

  14. سلام
    تولدتون مبارک.
    کارت اعتباری تو ایران خیلی ناشناخته مونده در حالی که واقعا بسترش وجود داره و خیلی هم میتونه سود آور باشه هم برای بانک هم برای بعضی مشتری ها.
    چند سال پیش با چندتا از دوستان اول هر ماه اعتبارکارتهامون رو نقد میکردیم و میریختیم تو سپرده با سود روز شمار آخر دوره هم بدهیمون رو با همون پرداخت میکردیم. سودش زیاد نبود ولی واقعا لذت بخش بود.
    نوشته ای که قبلا درباره کارتهای اعتباری گذاشتید رو خوندم به نظرم کارتهای اعتباری ایران به صرفه تر اومدن.

    • امير حسين روشناس

      متشکرم
      فکر می کنم توی ایران شما به کارت اعتباری به چشم وام نگاه می کردید، با ارقام بهره های ایران اینکار می تونه مقرون به صرفه باشه. اما اینجا اگر پول داشته باشی و بعد صورتحساب کارت اعتباریت رو پرداخت نکنی، بشدت به ضررت تموم میشه. چون سود پول ۰٫۸ درصده و سود کارت اعتباری ۲۱ درصد!!!
      اگر هم که پول نداشته باشی و با کارت اعتباری خرید کنی که بدا به روزگارت!

  15. تولدتون مبارک، مطلب قشنگی بود!!!

  16. سلام روزتون خوش
    تولدتون با کمی تاخیر تبریک میگم ارزوی سلامتی و موفقیت براتون دارم

  17. تولدتون مبارک با آرزوی طول عمر توام با سلامتی و موفقیت.
    ببخشید کمی دیر شد .

  18. خوب خوب بسیار عالی .
    ممنون از همه دوستان و آشنایان که تبریک گفتن .آخر پسته عشقولانه بودا .
    در خصوص تربیت فرزند هم اینو بگم که ما به تربیت اخلاقی و رفتاریش برسیم خیلی هنر کردیم تا بخوایم بهش نحوه پول خرج کردن و پول در آوردن یاد بدیم.
    باتشکر و راستی آقای cort دمت گرم با این قلمه رسات .امیر نمیخواد بخونی و تایید کنی تا بره واسه چاپ .مطالب آقای cort سانسور نداره .مشتریمون هستن

  19. سلام آقای مهندس با تاخیر تولدتون خیلی خیلی مبارک.
    مرسی ازین که این مطالب خوب رو می نویسید.
    تجربه شخصی خود من برای مدیریت درآمدم، خیلی وقته که از این قالب های آنلاین و آماده برنامه اکسل استفاده می کنم . یک سری ایده داده بهم که پولم رو چه جوری تقسیم بندی کنم و هر ماه چقدر خرج دارم و واسه هر چیزی چقدر باید هزینه کنم.
    توی سرچ برنامه اکسل مثلا بزنیم family budget قالب هاش رو میاره.

  20. سلام امیر جان
    روز تولدت رو از صمیم قلب تبریک میگم ، برات آرزوی
    سلامتی و شادی دارم.

  21. امیر آقا تولدتون مبارک،ایشالا بزرگ شی ولی پیر نشی..باید بگم این پست فوقالعاده بود در نوع خودش،یعنی قشنگ داری کار فرهنگی میکنی که اگه جای وزیر ارشاد بودم یه کوله پشتی Cat واست میفرستادم..اقای محسن راست میگه،ما آذر ماهی ها خیلی باحالیییم

  22. سلام
    من و همسرم که امسال سال اولمونه که تورنتو هستیم، تصمیم داریم بریم داون تاون برای دیدن چراغونیهای کریسمس و سال نو منتهی نمیدونیم با مترو خط ۱ کدوم ایستگاه پیاده شیم که بیشترین و بهترین قسمت شهر رو ببینیم. با توجه به تجربتون ممنون میشیم راهنمایی کنید.

    • امير حسين روشناس

      سلام
      برای شب سال نو، میدون ناتان فیلیپس و سیتی هال تورنتو. آتیش بازی هم می کنن ولی معطلی زیاد داره، هزاران نفر هم میان و ازدحام خیلی زیاده. اگر مایل به شرکت در این برنامه بودید، خط YUS یا همون ۱ رو سوار بشید و ایستگاه کوئین پیاده شید، به سمت سیتی هال برید.
      این روزها هم خیابون یانگ از تقاطع بلور تا داندس چراغونیه، همینطور خیابون بی از بلور تا جرارد و کارلتون. ایستگاه بلور پیاده بشید و همینطوری پیاده یانگ یا بی رو برید پایین. مرکز خرید هم ایتن سنتر تزئینات قشنگی داره.

  23. آقای روشناس من کمی دیر رسیدم تولدتون رو تبریک میگم دوست دارم سالهای سال زنده و پرنشاط باشید. مطلب خیلی خوبی هم بیان کردین من بشخصه استفاده بردم

  24. سلام امیر جان

    ببخش دیر ولی تا این پست و خوندم فهمیدم

    آقا تولدت خیلی مبارک باشه و خوشحالم که تو در این دنیا هستی و میشناسمت

    موفق و پایدار باشی

  25. خیلی پست جالبی بودچون خودم هم ازکوچیکی هرچی پول بهم میدادن(البته پدرمن روزانه پول می داد)توی یک جعبه ریکا(به خاطرصرفه جویی)جمع می کردم وطلامیخریدم. ولی متأسفانه الان میلیونرنیستم چون بایدخرجشون می کردم بابات کاری!!!!!

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*