بیشتر از سه ساله که از ایران بیرون اومده ام. ارتباطم با ایران قطع نشده ولی مسلما خیلی محدودتر و منحصر به اخباریه که از این ور اون ور میشنوم و گهگاه مسافرتهایی که داشته ام. تا همینجا هم البته از خیلی ایرانی ها که رشته ارتباطشون با ایران رو بطور کامل قطع می کنن جلوترم ولی یقینا از خیلی وقایعی که در ایران رخ میده دیگه باخبر نمیشم. گهگاه در خلال صحبتهایی که با رویا می کنم متوجه میشم که از خیلی اتفاقات، چهره ها، فرهنگ و … بی خبرم. مثلا خواننده هایی در ایران ظهور کردن که من اسمشون رو هم نشنیده بودم، اولین بار که رویا گفت فلان چیز رو علیشمس خونده گفتم این موجود آدمه؟! علیشمس (Alishmas) یعنی چی؟! معلوم شد اسم آقا علی شمس بوده و در یک حرکت مبتکرانه تبدیل شده به محصول نهایی!
یکی از دوستان چند کامنت برای من زیر یکی از پست ها در مورد کنترل نامحسوس محیط کاری گذاشته بود و براش عجیب بود که چطور میشه کارمند رو بدون نظارت، وادار کرد که بیشتر از حد کار کنه. بهش حق میدم چون وقتی ایران بودم اگر کسی این رو به من میگفت من هم نمی تونستم قضیه رو هضم کنم. ولی فکر می کنم این مقوله ریشه در ارزش گذاری توسط جامعه داره.
در ایران (با توجه به شناخت ۴ سال پیش من و از روی حرفهایی که از این ور اون ور می شنوم) ارزشهای حکم فرما در جامعه مواردی از قبیل خونه بالای شهر و ماشین خارجی و گوشی موبایل آیفون ورژن بالا و مواردی از این قبیل هستن. در یک سطح دیگه، تفاخر در زمینه خرید جنس اوریجینال و لوکس و حتی گرون تر از حد معمول، مسافرت خارجی رفتن و استوری و نمی دونم عکس از این ور اون ور گذاشتن هم از ارزش های دیگه جامعه ایرانه. البته این برداشت منه، با توجه به اینکه توی پروفایل هرکسی که میری یا کنار میدون تقسیم یا زیر ایفل عکس گذاشته و کپشن زده، من و ایفل جونم، همین الان یه هویی! در مورد روشنفکرهامون هم حرفی نمی زنم، بیخیال.
ارزشهای حاکم بر جامعه کانادا با این موارد متفاوته. اینجا وقتی دو نفر با هم آشنا میشن و میخوان با هم ارتباط داشته باشن، جمله پنجم و ششم ازت سوال می کنن شغلت چیه؟ فرقی هم نمی کنه که بگی مهندس شکافت هسته اتم هستم یا راننده ام یا مهندسم یا نیروی خدماتی. همین که کار داشته باشی، یا دانشجو باشی و یا دنبال کار باشی، از دید مخاطب – و جامعه – مورد احترام هستی. بسیاری ایرانی ها رو دیدم که توی ایران که بودن، شغلشون “پرنسس بابا” و “من کار نمی کنم، من پرنسس هستم” بوده ولی اینجا و در اثر تاثیر محیط، کم کم به سمت کارهای جنرال رفتن. اصلا منظورم این نیست که کار جنرال بده یا پایینه یا هر چیز منفی دیگه، منظورم تاثیر محیط و جو عمومی جامعه است.
به هیچ عنوان کسی بابت پوزیشن شغلی، به شما نگاه بالا به پایین نداره و از روی حقارت با شما صحبت نمی کنه. مقایسه بکنید با کسی که در ایران کارمند یا کارشناسه و صرفا به دلیل نشستن پشت میز، به نیروی خدماتی با نخوت و تحکم دستور میده که “یه چایی بمن بده”. نمیدونم اون میز تخت پادشاهیه که باعث بروز چنین رفتارهایی میشه؟! من خودم خیلی مشکلات رفتاری در محل های کارم داشتم ولی از این بابت خوشحالم که بجز مواردی که خود دوستان خدماتی لطف می کردن و برای همه و من مثلا چای میاوردن، بقیه اوقات خودم کارهام رو می کردم و هیچ وقت به خودم اجازه ندادم یک خانم یا آقا که سن و سالشون از من بیشتر بود رو وادار کنم کارهای من رو انجام بدن.
نکته قابل توجه دیگه اینه که شما زمانی برای یک پوزیشن شغلی استخدام میشید که کارفرما مطمئن باشه از انجام دادن شرح وظایف اون شغل لذت می برید. در ایران کار رو باید انجام داد، چون کاره و باعث میشه بتونیم از پس هزینه های زندگی بر بیاییم. در کانادا اصلا اینطور نیست، همه می دونن که باید کار کنن تا درآمد داشته باشن و بتونن هزینه هاشون رو پوشش بدن. کارفرما هم این رو میدونه ولی فراتر از این مورد فکر می کنه. محیط کاری رو برای کارمند خوشایند می کنه، مزایای شغلی در نظر میگیره، بین کار و زندگی فردی تعادل برقرار می کنه و در مقابل، کسی رو استخدام می کنه که اون هم کار رو به عنوان یک امر خوشایند و مورد علاقه اش تلقی کنه.
وقتی دیدگاه جامعه این باشه، و بچه ها از ابتدای زندگیشون در مدرسه و سایر محیط های آموزشی با ارزش هایی به این ترتیب آشنا بشن، وقتی بهشون گفته بشه که تو در اون زمینه ای که بهش علاقه داری و دوست داری که در اون زمینه تلاش کنی، می تونی بهترین باشی، وقتی پیشرفت های بچه ها مورد نظارت و بررسی دقیق، ولی نامحسوس باشه و به ازای موفقیت تشویق بشن و در ازای تنبلی به طرز صحیحی نتیجه اش رو ببینن، دیگه در بزرگسالی حرفه ای عمل کردن و عدم نیاز به کنترلهای دایمی کارفرما چیز عجیبی نیست.
مطلب شما در مورد مشاغل دولتی تا حد زیادی درسته اما در بعضی شرکت ها و مراکز خصوصی ایران تقریبا شبیه به عملکرد کارفرماهای خارجی با پرسنل رفتار می شه. مثل پزشکان بیمارستان های خصوصی یا مهندسین نفت و…
آنچه باید بهش توجه کرد نیاز اون جامعه به افراد جامعه اس. اگر در ایران هم ده میلیون نفر جمعیت داشتیم شاید ما برای مهندسای برنامه نویسی کانادا اقامت صادر می کردیم کما اینکه در امارات متحده عربی چنین شرایطی بوجود اومده.
امروز جامعه ایران درگیر بی رحمی ها، دروغ گویی ها، بی توجهی ها و غارتگری های مردمی شده که روزی تمام درهای موفقیت رو به روی خودشون بسته می دیدن.
این افراد، یا مثل آقای روشناس رفتند یا مثل آقای خاوری، و اگر هم تا الان موندن پس به زودی مهاجرت خواهند کرد. با کوله باری از پول یا دانش، اما هر آنچه هست اونها می رن تا کودکان این سرزمین کمترین امید رو به آینده صنعت کشورشون از دست بدن.
اما ای کاش همه ی ما قبل از دامن زدن به فروپاشی جامعه ای که در اون متولد شدیم، مشکلاتمون رو فریاد می زدیم. مشکلاتی که نجابت، ترس و اعتقادات، ما رو از بیانشون منصرف می کنه. اگر در مدارس با ما محترامانه رفتار نمی شد فریاد می زدیم، اگر به جرم بی حجابی بازداشت می شدیم فریاد می زدیم، اگر بیکار بودیم یا حقوقمون رو نمی دادن فریاد می زدیم ………… فریاد می زدیم اما نمی رفتیم، مطالبه حق بهتر از تباه کردن حقوق دیگرانه.
در مورد مطالبه با شما موافقم. اتفاقا یک مقطعی در زندگیم همینطوری فکر می کردم و عمل هم می کردم (مدیران سامان احتمالا داد و بیدادهای من سر بی عدالتی ها و حق کشی ها رو یادشونه). اینفوتک خوشبختانه عالی بود ولی خود کارفرما تشویق می کرد به رفتن. اما یک جایی دیگه آدم خسته میشه. و متاسفانه یا خوشبختانه ایران برای من فقط نامهربونی داشت. همه چیز رو خیلی سخت بدست آوردم و خیلی براش جنگیدم (چیزهایی که در این جامعه به صرف انسان بودنم بهم میدن)، و میدونم آدم مثل من کم نیست. حتی اولین باری که بعد از مهاجرتم به ایران سفر کردم، در فرودگاه گریه ام گرفته بود. اما ظرف دو هفته بعد از اون که بخاطر بیماری مادرم مجبور بودم با پزشکان ایرانی، با راننده تاکسی هایی که جلوی بیمارستان مثل کرکس تا میدیدن مادرم توان راه رفتن نداره کرایه مسیر ۱۲ تومنی رو ۲۵ تومن حساب می کردن، و با خیلی چیزهای دیگه سر و کله بزنم، اون رشته علاقه بریده شد. بقول شما بجای اینکه درگیر بی رحمی ها، دروغگویی ها، بی توجهی ها و غارتگری بشم، ترجیح دادم برم و آزارم به کسی نرسه. برای کودکان سرزمینم هم فقط میتونم آرزو کنم از اون محیط نجات پیدا کنن، متاسفانه اصلا اعتقادی به اصلاح و درست شدن امور ندارم. امیدوارم یک روزی غلط بودن این تفکر بهم اثبات بشه.
اگر من و شما بریم و رشته هارو پاره کنیم کی این طرز تفکر غلط واین شیوه های نادرست رو تصحیح کنه.؟قصد جسارت ندارم خودمم تو همین راه قدم گذاشتم.اما گاهی فکر میکنم دارم از مسئولیت فرار میکنم.درسته حدود نود درصد جامعه اینطورن ولی اصلاح باید از یک جایی شروع بشه…
راستش برای من و در سن ۴۰ سالگی، آرمانی فکر کردن مشکله.
من بالشخصه با شما مخالفم. چرا؟ چون یکسری از افراد دقیقا در اون جامعه هستند که مخالف نظر شما رو دارن و تعداد قابل توجهی هم هستند کسایی که فکر میکنن باید در مدرسه بچه رو کتتک زد تا ادب بشه کسایی که فکر می کنن بی حجابی بدترین جرمه و بی حجابی باعث فساده و … این ادمها لزوما مسوول هم نیستن. حالا شما فریاد بزن اون هم فریاد میزنه نتیجه اش چیه یک مملکت خشمگین. مملکتی که توش تفاوتها برای افراد قابل تحمل نیست. همین ماهایی که دم آزادی و روشنفکری سر میدیم یک روز تو ایران به قدرت برسیم بدترین دیکتاتورها هستیم. در همین کانادا هنوز ما در مورد بقیه که می خوایم حرف بزنیم میگیم این عربا فلانن این چینیا فلانن این هندیا فلانن… اگر کسی ما رو با عربها اشتباه بگیره می خواهیم خرخره طرفو بجویم.
مشکل تو اون مملکت بیشتر خودمون هستیم نه حکومت و یا کس دیگه … تو اون مملکت ما چراغ قرمز سر یک چهارراهو پر ترافیکو رد می کنیم خیلی هم افتخار می کنیم بعد میایم اینجا پشت یک استاپ ساین یک کوچه پس کوچه به جا ۳ ثانیه ۱۰ ثانیه صبر می کنیم که چی چی من فرهنگ کانادایی دارم اه اه این ایرانی ها چرا اینقدر تو ایران بیشعورن!!
تهش که نگاه میکنین ما همون ادمهاییم با همون فرهنگ می تونین تشریف بیارین در همین تورنتو به صورت عینی مشاهده بفرمایین
مطلب دوم اینکه فرض کنیم ما واقعا ادمهای حسابی و به فکر مملکت . تو اون مملکت شما تا یک مدت زمان مشخص و تا یک حد مشخص می تونین بالا برین از یک جاهایی به بعد مناصب و مشاغل مختص به یک گروه ادم خاصه. در ایران طبق قانون بقای مناصب ، منصب صاحب منصبان از بین نمی رود فقط افراد از یک منصب به منصب دیگر منتقل می شوند. میگین نه نگاه کنین ۵۰۰ نفر تو مملکت صاحب منصبن همینها هی بودن و هستن و خواهند بود. برای همین برای بقیه جایی نیست که بخوان کاری کنن.
نمونه آدمهای قسمت دومی که گفتید، بهرام شفیعی که تا روز مرگش، برنامه ورزش و مردم رو رها نکرد!
سلام
درمورد مسأله منصب خیلی به جا و درست گفتید ، اما درمورد لحن صحبتتون در مورد فرهنگ آدما توو ایران یه مقدار تند رفتید، شما یه لحظه به طرز صحبت خودت فکر کن ( آه چقدر ایرانیا توو ایران بی فرهنگن) یعنی کاملا خودتونو جدا کردید از ایرانی بودنتون، این مشکل همه ی ماست . وقتی شما که چندین ساله توو فضای پر از فرهنگ داری زندگی میکنی اینطور بیان میکنی دیگه از مردمانی که چهل ساله توو سرشون زدن و بهشون یاد دادن که از حق و آزادی و ابتدایی ترین لذت های زندگی هیچی نفهمن ، چه انتظاری دارید؟
اصلا همش تقصیر دختراس که پسرا به خارج رفتن فکر می کنن
اگه از همون اول مثل دخترای اروپایی می پوشیدین و رفتار می کردین ما به کانادا که هیچ، ترکیه هم نمی رفتیم!!!!
پولامونم جمع می کردیم واسه شما خرج می کردیم خخخ
وقتی اولین نیاز پسرای مملکت تو سن ۱۶ سالگی سرکوب می شه خب معلومه که این پسرا دیگه جرات حرف زدن و اعتراض به باقی مسائل رو ندارن چون ته خلاف خیلی از جوونای ایران همین مسائل جنسی که اونور آب یک حق مسلم بشمار میاد.
می گن یک پادشاهی کل ثروت مردمش رو بالا کشید بعد واسه اینکه مردم صداشون در نیاد آروغ (آروق عاروغ عاروق) زدن رو هم ممنوع کرد. بعد مردم واسه اینکه به پادشاه اعتراض کنن مخفیانه می رفتن توی خرابه های شهر مجلس آروغ زدن راه می انداختن، پادشاه هم با پولای مردم حال می کرد و هر هر به ریش مردم می خندید. الانم شده حکایت ممنوع بودن همین پارتی ها و باشگاه های مانکنا و ورود زنان به ورزشگاه و مسائل از این قبیل وکسی اعتراض نمی کنه به اینکه اکثر مردم ایران دارن با ماهی صد دلار حقوق زندگی می کنن.
از نظر من با برداشتن حجاب ۹۵% مشکلات مملکت حل می شه و مردای مملکت هم مرد تر می شن در مقابل حضرات دزد.
با تشکر از شما که مطالب رو بر اساس واقعیت و تجربه و صادقانه مینویسید.
یه چیز دیگه هم اضاف بر این ۴ سال شده. اوضاع اینقدر خراب شده که افغانستانی ها هم حاضر به ایران اومدن نیستن و در دوسال گذشته هر کس تونست از ایران مهاجرت کرد.
در شرایط کنونی هم اصلاح دورترین چیز از ذهنه.این نتیجه ۴۰ ساله یا هر چندین ساله یه شبه حل نمیشه. مشکل ساختاری شده که حل کردنش شده کار لاینحل. فک نکنم … قرارباشه چیزی بهتر شه.
فقط میگم خوش به حال اونایی ک تونستن در برن و از این منجلاب نجات پیداکنن.
من نوعی به نون شب محتاج نیستم و دارا هم هستیم. یکمی هم مذهبی هستیم. اما واقعا چیزایی که خارج از ایران دیدیم منو میرنجونه. ایران شده ویران.
مهندس استان نوااسکوشیا جای خوبی برای سکونت هستش ؟ از نظر امکانات شهری و دمای هوا و میزان جرم و جنایت ؟؟
زاستش من تابحال اونجا رو ندیدم و در موردش هم چیزی نشنیدم. ولی میزان جرم و جنایتش فکر نمی کنم قابل توجه باشه.
قیمت خونه و مسکن و اجاره بها چطوره ؟
مالیات هاش در چه حدیه ؟
خبر ندارم عزیز
باورت میشه من تو محیط کار و دوستی و … روم نمیشه بگم پراید دارم؟
عجیبه
همه کاناداییا دلشون می خواد ارتباطشون رو با ایرانی ها و فارسی زبان ها حفظ نگه دارن
همه کانادایی ها؟!
بنده ۶ سال کانادام و در شهر تهران و یک خانواده بسیار مدرن و با ارزشهای بسیار والای انسانی بزرگ شدم. اما وقتی رسیدم اینجا همه چیز رو از صفر شروع کردم. یعنی به عبارتی Factory Reset و فهمیدم خیلی از همون ارزشهای والای انسانی که خانواده به من یاد داده بود رو در خلال زندگی در ایران کاملا از دست داده بودم. متاسفانه اینقدر در مشکلات ایران غرق میشیم که یادمون میره ارزشهامون مثل سنگ زیر قطره آب سوراخ میشن و از بین میرن. باری، مهاجرت بهترین کاری بود که در زندگیم انجام دادم و فکر میکنم تلاشهای بی وقفه ام در کانادا تازه به ثمر نشسته. کار خوب دارم، یه دوست دختر کانادایی ( که واقعا تفاوت فاحشی رو در تربیت خودش و دوستانش با دختران ایرانی می بینم.)، ماشین ندارم چون با ایرانی ها نمی گردم تا تحقیر بشم. اینجا ارزش اول احترام به محیط زیست و کاهش مصرف گرایی هست. هر روز یه مادر و پدرم در تماسم و تمامی اخبار ایران رو از صفر تا صد می خونم. اما دلبستگی ندارم. زبان مهمترین ابزار شما برای پیشرفته. اگر حالش و ندارین که یاد بگیرین ابدا نیاین! البته زبان آموزی کار یکی دو روز نیست. من از ۵ سالگی شروع کردم و شبها بعد مدرسه شیفت شب میرفتم تا ۱۱ شب کلاس زبان. الان سخت میشه تشخیص داد که از ایران اومدم. البته هر روز روی زبانم کار می کنم، بلا استثتا. در ضمن ۳۰ سالم بود که اومدم. کنتورتون رو صفر کنین، نژادپرست و خودبین نباشین ( به هندی ها نگین بو گندو، یه چینی ها نگین چش تنگ) چون همینها دنیا رو گرفتن و من و شما موندیم و حوضمون! غیبت نکنین که آفت هر رابطس. در ضمن تور و امواتتون قسم، گردنبند اهورا مزدا نندازین و یه چپه پشم سینه! کسی نمیدونه چیه این اصن!
آشپزی و خیاطی و سلمونی با ماشین رو یاد بگیرین چون در دراز مدت میتونه ده ها هزار دلار ( شوخی نمی کنم) جلو بندازتتون ( لا اقل ماهی ۶۰ دلار). آیتی و بنکیگ بهترین بازار کار رو دارن و همچنین مدیریت ساخت و ساز. درس خوندم مهمه اینجا اما همه چیز نیست. از معجزه هزاره ( یوتوب ) غافل نشین. زیاده خواه و مغرور نباشین چون دست بالا دست زیاده عسلم! فرهنگ مال گردی و خرید رو فراموش کنید.
اگر با همسرتون مشکل جدی دارین کاراتون و همون ایران راست و ریس کنین بعد بیاین چون زندگی جهنم میشه.
زنها و LGBT ها به مراتب مستقل تر و قدرتمند تر از بقیه دنیا هستند ( قانونم کلی پشتشونه)، پس لطف کنین مردانگیتون رو همونجا تو ایران بندازین جلو گربه 🙂 و بعد تشریف بیارین.
تا وقتی PR هستین سعی کنین مسافرت نکنین تا زودتر سینیزتن شین.
آهنگهای در پیت ایرانی رو فراموش کنین و بجای موزیک درست گوش کنین. چون در مورد چشم و پایین تنه یارررر خوندن و شنیدن هم مغزتون رو پوک می کنه و هم به زبانتون لطمه میزنه.
بازم خواستین بگم براتون!
یک مقدار بعضی جاهاش تند بود اما در کل با شما موافق هستم. ضمن نگه داشتن ارزش های خوب انسانی و ایرانی، چیزهای بسیار پسندیده ای در کانادا و فرهنگشون هست که عادت کردن به اونها از ما آدم بهتری میسازه.
آقای روشناس میشه به این دوستمون یه ایمیل بزنید و بگید که یه کم بیشتر در مورد یوتیوب بگن.
منظورشون از معجزه هزاره چی بود؟
مرسی
آقای روشناس سلام
یه دونه سوال عجیب دارم ازتون
الآن شما که چند سالی هست که توی کانادا زندگی میکنید قطعا زبانتون دیگه فول شده.
میخوام بدونم وقتی این موزیک های خارجی رو گوش میدین کامل متوجه میشید که چی میگن؟ و این موزیک های رپ رو چی؟ اونارو هم خوب متوجه میشین آیا؟
این سوال رو از این جهت میپرسم که من خودم زبانم خوبه منتها این موزیک هاشون رو که گوش میکنم زیاد متوجه نمیشم.
میخوام بدونم زندگی کردن در اونجا باعث میشه که اینارو هم متوجه بشیم یا نه؟
چند وقتی بود که ذهنم درگیر این سوال بود که یهو یاد شما افتادم گفتم چه کسی از شما بهتر؟
خلاصه که پرسیدم دیگه
ممنونم
😀 😀 😀
نه، من هم متوجه نمیشم. خیلی از اوقات زبونی که اون ترانه ها رو باهش میخونن یک زبون خاص هست که باید اون زبون رو یاد گرفت (چه کاریه خب!) من راستش یک وقتهایی موسیقی رپ ایرانی هم به گوشم می خوره (طرفدارش نیستم) متوجه اصواتش نمیشم.
ممنونم از پاسختون
میگم با صد هزار دلار یه آدم مجرد چند وقت میتونه توی اونجا زندگی کنه.
آدم ولخرجی هم نیستم.
بازم ممنونم
اگر منظورتون تورنتو است، برای یک نفر آدم مجرد حداقل ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار ماهی هزینه خواهد شد. این حداقل هست.
من الان نزدیک یک ساله که کانادام. چون زبانم نسبتا خوب بود تقریبا بعد از ۳ ماه رفتم سر کار تخصصی خودم. تو ایران یک کار خوب با درامد نسبتا خوب و با ثبات داشتم. خونه از خودم داشتم و تو چند سال اخیر سالی یکی دو بار هم خارج در حد همین جاهای اطراف ایران میرفتم. چند ماه اول خیلی بهم سخت گذشت. فکر میکردم همه چیزایی که به سختی به دست اورده بودم رو یک شبه از دست دادم. حتی میخواستم برگردم ایران ولی الان احساس میکنم داره از اینجا خوشم میاد. از اینکه کسی به کسی کاری نداره واقعا خوشم میاد. از رانندگی کانادایی ها واقعا لذت میبرم. اینکه اینها محیط زیست و مثل خونه خودشون تمیز نگه میدارن برام خیلی قابل احترامه. اینکه تو اداره های دولتی با احترام با احترام باهام رفتار میشه خیلی برام با ارزشه. همسرم ایرانی نیست و به جز یکی دو مورد خیلی محدود با ایرانی ها ارتباطی نداشتم و ضمن احترام به هموطنان باید بگم به شدت ازین موضوع خوشحالم چون همون یکی دو مورد محدودم باعث ناراحتیم شد. فکر نمیکنم هیچ وقت کانادایی بشم ولی حس میکنم دلم واسه ایران به جز برای خانوادم و غذاهای ایرانی دیگه تنگ نمیشه. چند روز پیش یک ویدیوی کوتاه از تهران تو یوتوب دیدم. باورم نمیشد یک سال پیش اونجا زندگی میکردم! شلوغی و ترافیک و مردم فضول و پر سروصدا و هزار گرفتاری دیگه. همسرم تو ایران خیلی ناراحتی کشید. مردم تو خیابون زل میزدن بهش! چند دفعه چند نفر تو خیابون دنبالش افتادن. چند دفعه گشت ارشاد بهش گیر داد و خلاصه ۱۰۰۰ تا مشکل دیگه! من عشق وطن بودم و هر وقت شکایت میکرد ناراحت میشدم از دستش! الان که اینجام میبینم این بیچاره حق داشته و متاسفانه فرهنگ و رفتار ما تو این چند سال اخیر به شدت بر فنا رفته! اینجا زندگی سختی های خودشو داره ولی جامعه از ایران خیلی منصف تره و اگه اهل کارو تلاش باشی مطمئنا نتیجه تلاشتو میبینی.
سلام جناب مهندس وقتتون بخیر. خوشحالم که همچنان هستین و مارو فراموش نکردین. آقا امسالم که مثل پارسال از هالووین برامون پست نزاشتین!!! حداقل امیدوارم وقت و حوصله داشته باشین که واسه کریسمس واسمون بترکونین. منتظرتونیم
برای کریسمس اگر خدا بخواد باید از ایران براتون پست بذارم!
مملکتی که توش کله پاچه نباشه مملکت نیست
موافقم
سلام در جواب یکی از دوستان که راجع به هزینه زندگی مجردی پرسیده بودن گفته بودید که در تورنتو حداقل ۳۰۰۰ دلار در ماه خب یه نفر کارمند اونجا مگر در ماه چقدر میگیره که با کسر مالیات بیشتر از این بشه حالا اگر متاهل باشه و بچه داشته باشه که دیگه بدتر. این به این معنی نیست که حقوق اونجا فقط کفاف زندگی حداقلی روزمره رو میده و دیگه امکان پس اندازی وجود نداره. اگر امکان داره یه کم بیشتر در مورد درآمد و خرج و مخارج اونجا برامون بگید فکر کنم تو این چند ساله اونجا هم تورم داشته و میتونه به تصمیم برای مهاجرت به افرادی که تازه میخوان اقدام کنن کمک کنه.
ممنون
بله در تورنتو داستان همینه. خانواده ای که یک نفر توش کار کنه، میتونه خرج و دخلش رو با هم جور کنه و دیگه چیزی برای پس انداز نمی مونه.
چیزی که در ایران خیلی عنوان میشه تحت عنوان برابری زن و مرد، در خارج از ایران کاملا درسته منتها دو جنبه داره: همونطوری که حقوق اجتماعی و قضایی برای زن و مرد برابر هستند (که بسیار هم خوب و پسندیده است)، مسئولیت های زندگی هم به طور کاملا مساوی بین زن و مرد تقسیم میشه. نه اینکه اگر مثلا مرد ۵۰۰ دلار درآمد داشت، زن هم به همون اندازه درآمد داشته باشه، ولی ساختن زندگی و تامین هزینه ها به عهده هر دو نفره.
در این حالت، یک نفر کار می کنه و هزینه ها رو پرداخت می کنه. یک نفر هم کار می کنه و درآمدش رو پس انداز یا سرمایه گذاری می کنن.
سلام بزرگوار
ممنونم که وقت خود رو به پاسخ سوالات هم وطن های خودتون اختصاص می دین
اینجانب کارشناس ارشد عمران هستم با ۷ سال سابقه کار در پروژه های کشور عراق و به صورت میانگین ماهانه ۳۰۰۰ دلار آمریکا درآمد دارم و از زندگی خوبی در این کشور برخوردار هستم
سوال من از شما این است که اگر شما شرایط الان من را داشتین برای مهاجرت به کانادا اقدام می کردین؟
خیلی بعیده. اینجا مهندسی عمران خیلی مشکل داره برای پیدا کردن کار.
آقای روشناس درمورد مراسم عزاداری اونجا بنویس.
اونها هم مثل ما میریزن خونه عزادار، یارو رو بدبخت کنن؟
تشکر
نه اصلا. یک مراسم میگیرن و تمام.
😛 منم عشق کله پاچه
آقای روشناس سلام
سپاس از اینکه وقت گرانبهاتون رو برای پاسخ گویی میگذارید؛
من قبلا هم از شما سوال پرسیده بودم جهت یادآوری عرض میکنم، من اینجا(ایران) عمران خوندم و مشغول به کار عمرانی بودم، از تابستان با همسرم تصمیم گرفتیم که به کانادا مهاجرت کنیم به همین دلیل از کارم اومدم بیرون و مشغول خواندن زبان هستیم و ضمنا با مشورت هایی که انجام دادم و متوجه شدم وضعیت کار عمران اونجا خوب نیست به همین دلیل و به خاطر علاقه ای که دارم از شهریور ماه دارم کلاسهای طراحی وب میرم. سوال من اینجاست، بر فرض اینکه حدود یکسال و نیم دیگه بیایم کانادا و توی این مدت تمام وقت در زمینه وب (html, css, javascript, php) وقت بگذارم، اونجا شانسی دارم برای پیدا کردن کار، با توجه به اینکه در ایران شاید بتونم فقط همین یکسال تجربه رو در زمینه کار web developing داشته باشم؟
شهر مقصد من تورنتو هست، برای Back End پیشنهاد میکنید چه برنامه ای رو کار کنم؟
سپاس گزارم از محبت شما دوست عزیزم.
بله بازار کار وب در تورنتو – فعلا – خوبه و شانس خوبی برای پیدا کردن کار دارید، بشرطی که اوایل خیلی سختگیر نباشید. در مورد تکنولوژی، پیشنهاد من Node.js، REACT، پایتون و جاواست.
سپاس گزارم از پاسخ مفید شما؛
منظور شما از جاوا همان جاوا اسکریپت هست؟
ضمنا خواستم بگم نظرات و مشورت های شما در تصمیم ما برای مهاجرت بسیار کمک کننده بوده و هست و از این بابت به شما مدیون هستیم. امیدوارم بزرگواری شما هزاران برابر بیشتر باعث خیر و برکت در زندگی شما بشه.
نه، این دو تا دو مقوله متفاوت هستند (هر چند شباهت های زیادی هم دارند).
سلام اقای روشناس .چند ساله مطالب شما رو میخونم.خواستم ازتون بابت این مطالب مفید تشکر کنم.انشا… همیشه سالم و تندرست باشید.
محبت دارید.
با سلام و عرض ادب
من به اتفاق همسرم قصد آمدن به ونکوور رو داریم من به عنوان دانسجو و همسرم به عنوان همراه با من می آید و طبق قانون اجازه تمام وقت کار کردن رو دارد.میخواستم بدونم با توجه به هزینه های ونکوور و با اجازه ۲۰ ساعت کار کردن من از پس هزینه و شهریه دانشگاه من بر می اییم؟
نمیدونم دوست عزیز، من در ونکوور زندگی نکرده ام و از هزینه های اونجا خبر ندارم. نمی دونم که زمینه تخصصی شما و همسرتون چیه، نمیدونم لایف استایلتون چطوریه، نمیدونم هزینه دانشگاهتون چقدره و نمی دونم منظورتون از براومدن از پس هزینه های زندگی چیه.
سلام. سال نو مبارک
لطفا در مورد پناهندگی و مزایا و معایب آن در صورت امکان مطلبی ارائه دهید
اصلا توصیه اش نمی کنم و بنظر من هیچ مزایایی نداره. برای سایر افرادی که کانادا زندگی می کنن هم دردسر درست می کنه.
با عرض سلام و احترام
من ٣٧ سالمه و دکتری مهندسی محیط زیست دارم و میخوام برای مهاجرت به کانادا اقدام کنم. میخواستم بدونم بازار کار این رشته در کانادا چطوره؟؟
ممنونم از پاسخگویی شما
سلام. اطلاعی ندارم.
حال افرادی رو که میان اینجا و مطلب شما رو می خونن و شروع می کنن به نقد کردن و نصیحت کردن نمی فهمم! واقعا نمی فهمم!!
یا کنار میایی و سرت رو میندازی پایین و همرنگ جماعت ادامه میدی با جماعتی که لحظه ای رنگ عوض می کنن یا کنار نمیایی و مبارزه می کنی برای اوضاع بهتر! گروه دوم دو دسته ان یا می مونن ایران و مثلا مبارزه می کنن و یا میرن از ایران و همون کاری رو می کنن که قبلا توی ایران می کردن و جواب نمی گرفتن، منتها اینجا جواب میگیرن!
دلیلی نداره این افراد بیان و همدیگه رو نصیحت کنن و بگن تو اشتباه می کنی! هر کدوم از این ادم ها موافق و مخالفی دارن.
شمایی که مخالف آقای روشناس ها هستی اصلا ته ذهنت و دلت ببین چه خبره؟؟! که اومدی اینجا و پست ها رو به دقت می خونی و نظر مخالف هم میذاری،
چیزی که مشخصه از لااقل صد سال گذشته به اینور، این کشور روی خوش ندیده که هیچ هر روز بدتر و بدتر هم میشه.
و در بدترین دوره خودش قرار داره!
شخصا نه با این اوضاع می تونم کنار بیام نه می تونم مهاجرت کنم که اگر می تونستم لحظه ای درنگ نمی کردم.
«یه آدم گرسنه رو فرض کنید که از شدت گرسنگی شروع کرده به خوردن از تن خودش, این آدم چقدر زنده می مونه؟!»
راستی ایرانی هایی که در کانادا فوت می کنن رو معمولا کجا خاک می کنن؟
توی گورستان
گورستان مخصوص مسلمین؟
شنیدم اونجا قبر رو اجاره می کنن. اطلاع دارید؟
راستش نمی دونم مخصوص مسلیمن داره یا نه. اجاره قبر رو هم نشنیدم.
ببخشید برای مدرسه بچه دبستانی در تورنتو هزینه ها حداقل چقدره؟ مدرسه دولتی یا حداقل ارزونتر وجود داره؟ یا کمکی از طرف دولت میشه؟
مدارس دولتی فکر می کنم رایگان هستند، فقط بابت کتابها ودیعه می گیرن و انتهای سال بر می گردونن.
مرسی
سلام
آقای روشناس فکر میکنم که شما اول گفتید که میخواستید برید استرالیا ولی پشیمون شدید. میشه بپرسم چرا؟
ممنونم
از کانادا دورتر بود، دور و برش کلا آب و اقیانوسه و تا نزدیکترین خشکی یک روز راهه. آب و هواش گرمه و من از سرما خوشم میاد. کانادا چسبیده به آمریکاست و همین قدرتش رو خیلی بیشتر می کنه.
سلام جناب آقای امیر حسین.
چرا نمینویسی دیگه؟نمیگی دلمون برات تنگ میشه؟
سوژه نیست عزیزجان
بی سوژه بنویس. قبلانا هم مینوشتیا! از خود تورنتو.
شاید باورت نشه ولی خوندن نوشته های شما برای ما که تو صفیم خوش کلی انگیزست.
سلام آقای روشناس
به نظر شما یه برنامه نویس وب حتما باید لینوکس بلد باشه؟ آیا در شرکت های اونجا، رو بلد بودن لینوکس حساسن؟
چون من تازه لینوکس نصب کردم و همین اول کاری رفته رو اعصابم.
میخوام یه کار ساده انجام بدم هزار جای دیگه اش خراب میشه.
برای کانفیگ سرور چی؟ چقدر لینوکس نیازه؟
ممنونم
برای برنامه نویس نه لزوما، بلد بودنش کمک می کنه ولی واجب نیست.
برای کانفیگ سرور چرا، اگر لینوکس بلد نباشید اصلا چی رو میخواهید کانفیگ کنید؟
لینوکس که عشقه 🙂 شاید اوایلش واسه کاربرای ویندوزی عجیب باشه خصوصا رو سرور خبری از gui نیستش ، دوره های lpic جادی رو تماشا کن ، خیلی واضج و عالی توضیح داده ، بعدش کارای ادمینی مثل نصب و راه اندازی آپاچی و NGINX و PHP , MySQL و… رو یاد بگیر
مرسی از پاسختون آقا رضا.
آقای روشناس یه سوال توی مصاحبه های شغلی اونجا از این سوالای سخت هم میپرسن؟ مثلا چندتا از نقاط ضعفتون رو بگید یا چندتا توپ تنیس رو میشه توی لیموزین جا کرد؟
ممنون
نقاط ضعف رو از من چندبار پرسیدن. اون یکی سوال رو جاهای مسخره می پرسن که من خودم اصلا دوست ندارم چنین جاهایی کار کنم. همیشه هم گفتم نمیدونم.
سلام
ممنونم از اینکه به گرمی پاسخ همه بازدیدکنندگان رو میدید.
یک سوالی داشتم .
من فعال بازار فارکس هستم.
رتبه ۵ از ۱۰ نفر تاپ تریدر های دنیا رو دارم
میانگین ماهی ۵ هزار دلار درامد دارم
ایا میتونم در کانادا زندگی کنم و بدون اینکه سر شغل رسمی برم
و به تکیه بر درامد فارکسی زندگی کنم
منظورم اینه قوانین خاصی هست برای اینکه یک نفر خرج زندگیش رو از کجا میاره
و باید حتما سرکار بره .
سپاس .
تا زمانی که شما مرتکب جرمی بر طبق قوانین کانادا نشید و مالیات درآمدتون رو پرداخت کنید، هیچ اجباری در انتخاب نوع کار شما وجود نداره. فارکس در کانادا کاملا قانونیه و خیلی ها بهش مشغولن. تنها تفاوت در این خواهد بود که بخش قابل توجهی از اون ماهی ۵۰۰۰ دلار (شاید حدود ۲۰۰۰ دلار) رو باید بابت مالیات بر درآمد پرداخت کنید.
اگر میتونید کانکشن برقرار کنید و با مردم رابطه خوبی برقرار کنید، خیلی فیلد خوبیه.