می خوام کمی در مورد محیطهای کاری کانادایی بنویسم. فکر می کنم با گذشت بیش از ۳ سال، الان می تونم یک تصویر مناسب از شرایط حاکم ارائه بدم.
یکی از مواردی که برای من کاملا تعجب برانگیزه، برخورد کاملا حرفه ای افراد در محیط های کاریه. فرقی نمی کنه که طرف تازه فارغ التحصیل باشه یا یک نیروی سینیور، وقتی میاد سرکار برای کار کردن میاد نه الخورتک بازی. نمیدونم چطور توی مدارس یا دانشگاه بارشون میارن، ولی میزان اتلاف وقت و این قضایا خیلی پایینه. نه اینکه اینجا مدینه فاضله باشه ها، پلا هم می زنن. اما قسمت عمده زمان رو کار می کنن.
نا گفته نمونه، بدلیل اینکه آدمهای کاملا تک بعدی هستند، یک کار رو که مثلا ما ایرانی جماعت (بشرط داشتن وجدان کاری و یاری کردن کالیبر!) با سرعت بالایی انجام میدیم، اینجا خیلی طول میکشه. در بعضی موارد که پای جون و سلامتی آدمها مطرح باشه، این مقوله می تونه خیلی هم خوب باشه. اما در کارهای عادی و روزمره گاهی دیگه مته به خشخاش گذاشتنه.
مطلب بعدی ارائه و بقول خودشون، مارکتینگ کارهاییه که می کنن. یعنی شما پای صحبت پیش پا افتاده ترین ردیف شغلی (از نقطه نظر ما) هم بشینید، طوری وانمود می کنه که داره آپولو هوا می کنه. خودمونیم، خیلی از کارهایی که از نظر ما پیش پا افتاده هستند اگر درست انجام نشن، کل سیستم به مشکل برخورد می کنه و اتفاقا مشکلات خیلی بزرگی هم پدیدار میشن. مثلا نیروهای خدماتی که شاید بعضی اوقات با دیده بالا به پایین بهشون نگاه کنیم (و من از این اخلاق بسیار بدم میاد، ایران هم که بودم هم خیلی به این افراد زحمتکش احترام میذاشتم و هم خیلی بیشتر از بعضی مدیران مزخرف باهشون صمیمیت داشتم) اگر در محیط کاری نباشند خودتون هم می دونید چه افتضاحی به بار میاد. حالا چون کاری که انجام میدن خیلی مورد پسند ما نیست، بعضی هامون به خودمون حق میدیم که با دیده تحقیر بهشون نگاه کنیم. این نوع نگاه در کانادا به هیچ عنوان وجود نداره و از این نظر بسیار مورد پسند من هست. شما نیروی خدماتی یا مدیر کل باشید، کسی به خاطر ردیف شغلی به شما احترام نمیذاره یا مجیز شما رو نمیگه. اینش بسیار خوبه ولی گاهی نوع پرزنت کردن کاری که همکار شما انجام میده (و شما هم می دونید حالا دیگه انقدرها هم فیلی که هوا شده بزرگ نیست) خیلی اغراق آمیزه. همین امر و عادت به این نحو ارائه خدمات و دستاوردها بخصوص در زمان مصاحبه های کاری، چیزیه که باعث میشه ماها نتونیم اون طوری که باید، خودمون رو اثبات کنیم. در فرهنگ ما، افتاده حالی و تواضع پسندیده است، در حالی که در کانادا اگر نتونی خودت رو خوب معرفی بکنی، کسی کشفت نمی کنه و از تواضعت پی به گوهر درونیت نمی بره!
نکته بعدی در مورد نتیجه کاریه که انجام میدید. حتی در رزومه هم، کسی کاری نداره که شما خیلی کارهای خفنی انجام می داده اید. مهم اینه که این خفانت شما! منجر به چه نتایجی شده. از این نظر تا حد زیادی سیستم، ماکیاولیستیه که البته برای آدمی مثل من خیلی هم خوبه. به شما یک کار سپرده میشه، به موقع گزارش بدید و کار رو هم در موعد مقرر (یا زودتر) و با بودجه تعیین شده (یا کمتر) تحویل بدید، دیگه کسی کاری نداره که شما دیر اومدید یا زود رفتید، پشت میزتون بودید یا توی کافی شاپ یا حتی خونه داشتید کار رو پیش می بردید (حتی شرکتهایی رو دیده ام که جزء سیاست کاریشون تعطیلات نامحدود و به هر میزانی که خودتون صلاح بدونیده). مهم اینه که کار انجام بشه و طبیعتا هرقدر که شما کارهای بیشتری رو به نتیجه برسونید، این اعتماد افزایش پیدا می کنه و در نتیجه برای کارهای بعدی آزادی عمل بیشتری هم دارید.
یکی دیگه از آداب کاری در کانادا، به سرانجام رسوندن کارهای در دست اجراست. مدیر پروژه عوض بشه، شرکت فروخته بشه، مدیر عامل بره، خلاصه هر اتفاقی بیفته، پروژه های در دست اقدام باید به سرانجام و نتیجه برسن. یعنی هیچ کاری از روی هوا و هوس استارت نمی خوره و هیچ کاری هم بدلیل رفتن شروع کننده اش متوقف نمیشه. در حالی که در ایران، انجام همه کارها منوط به حضور صاحب اون کار بود. کار که سهله، سال ۱۳۸۸ یادمه جایی که کار می کردم یک مدیر فنی کاملا بی سواد و پر ادعا داشت (که شاید و امیدوارم حداقل الان دانشش رو بالاتر برده باشه – ضمنا کسی با علی اشتباه نگیره!). این آقا صرفا بدلیل اینکه “فکر می کرد” برنامه نویسی دات نت مایکروسافت رو بلده، تمام زیرساخت و پلت فرمی که روی پروژه های اوپن سورس بود رو میخواست یک شبه عوض کنه. دلیلش رو که سوال می کردید، میگفت: در شرکتهای قبلی که من بودم از این تکنولوژی استفاده می کردیم و خیلی هم موفق بود (بماند که از شرکتهای قبلیش هم با اردنگی بیرونش کرده بودن). وقتی می پرسیدی خب حضرت آقا، تکلیف پروژه های در دست اجرا که روی پلت فرمهای دیگه هستند چی میشه، میگفت همه رو متوقف کنید! یعنی صرف بودن یک آدم در مورد تعیین تکنولوژی و از اون مهمتر، تعیین تکلیف پروژه های در دست اجرای یک شرکت تاثیر حیاتی داشت. در کانادا، پروژه هایی داشتیم که در طول زمان پیاده سازی، حتی شرکت مشتری به یک شرکت دیگه که اصلا در استرالیا بوده فروخته شده و کل ساختار شرکت، اعم از فنی و اجرایی و حتی شخص مدیرعامل عوض شده اند. اما پروژه ای که در حال اجرا بوده، ادامه پیدا کرده و مدیرعامل جدید با جدیت پیگیر به سرانجام رسیدن کار بوده، بدلیل اینکه برای پروژه کلی هزینه و وقت صرف شده و نباید این سرمایه گذاری بی دلیل حروم بشه.
چشممان به در خشکید ولی خوب بود ممنون امیر جان از توضیحات به سبک خودت که جالب هم هست. البته اون قسمت نیروهای خدماتی که مثال زدی من قبلا خیلی بهش فکر کردم. همش از اون فرهنگ کثیف میاد که هر کی دانشگاه بره خفنه بقیه …. . مثلا اینکه همه در ایران دکترا دارن حتی مجری تلویزیون احتمالا اگر به یه کانادایی بگی یارو چند روزی می ره تو فکر. در ضمن یه شعر هست که می گه : تو بزن تبر بزن.
مخلصیم، کانادا چطوره حالا؟ 😉 جایی مشغول شدی؟
سلام
ممنون که هنوزم پست میزارید.
میشه یه توضیحی بدین که دیدگاه مردم در رابطه با درآمدشون چجوریه؟
فرض کنید یه برنامه نویس، یکی از دوستاش از آمریکا میاد بهش سر بزنه و میون حرف زدناشون فرد کانادایی متوجه میشه حقوقش دو سوم آمریکاییست.
دوست دارم بدونم ذهنیت و تفکر و البته برخوردشون با این مساله چیه!
ممنون که وقت میزارید
خیلی اهمیتی نداره. برای بیشتر افراد، درآمد تا اندازه ای مهمه که باهش بتونن خوش باشن. مهم اینه که بین کار و لذت بردن از زندگی یک بالانس وجود داشته باشه. برخلاف ایران، حرص پول رو خیلی کمتر میزنن.
خب آخه خوشحالی هم بسته به سطح توقعاته!
نمیشه که به هر پولی که میگیرن راضی باشن!
منظورم اینه که کی بدش میاد که سالی مثلا ۲۰ تا بیشتر بگیره؟
“به چه قیمتی” اش مهمتره براشون. اگر ۲۰ تا بالاتر به معنی این باشه که من مجبور باشم بعد از ساعت ۵ بعد از ظهر هم وایسم و کار کنم (اونم بدون احتساب اضافه کاری – کلا این مقوله در کانادا هیچ معنی نداره)، اون زمان میتونم بگم حداقل ۸۰ درصد مردم حاضر به قبول چنین شرایطی نیستند. من یک همسایه داشتم که آمریکایی بود، صرفا بدلیل اینکه توی آمریکا مجبور بود با فشار بیشتری کار کنه، کار با درآمد خیلی بالاتر در نیویورک رو ول کرده بود و اومده بود تورنتو زندگی می کرد، تا بتونه از زندگیش لذت بیشتری ببره.
ولی فکر نکنم این مثال که میگه افتادگی اموز اگر طالب فیضی – هرگز نخورد اب زمینی که بلند است توی محیط های کاری کانادایی کاربرد داشته باشه 🙂 — آیا توی محیطهای کاری کانادا پشت سرگویی و زیرآب زنی هم وجود داره مثل خیلی از محیط های کار ایران ؟
من که تا بحال چنین چیزی ندیدم.
چاپلوسی و خود شیرینی چطور آقا امیر؟؟؟؟
نه من که ندیدم. البته فضای کار شرکتهای آی تی خیلی با بقیه جاها متفاوته و نیروهایی هم که کار می کنند اکثرا جوون هستند و بنابراین این رفتارهای حال بهم زن توشون معمولا دیده نمیشه. اما سایر محیط های کاری چطور هستند رو نمی دونم.
سلام جناب روشناس عزیز
ممنون از توضیحات خوب شما
من ساکن تهران هستم.ده ساله که توی شرکتهای مختلف کار کردم.توی همه این محیطهای کاری بعضا شاهد بی احترامی و توهین بین مدیر و کارشناس و یا بین کارشناسها بودم بخاطر مسائل مختلف.اگر هم کسی توی کار اشتباه کنه ، نوع ادبیات مدیر معمولا توهین آمیزه.(لازم به توضیح اینکه من کارم نگهداری دیتابیسه بانکه و حساسیت زیادی داره).
خواستم بپرسم احترام متقابل بین افراد در محیطهای کاری که شما می بینید یا می شنوید چه جوریه؟اگر توی کار دچار اشتباه بشی نوع برخورد مدیر به چه صورته؟چه عواقبی در انتظارته؟
و اینکه اگر کاری باشه که اطلاعاتت در موردش کمه و نیاز به کمک داری،میزان همکاری با شما چقدره؟
اتفاقا در مورد همین سوال شما در وبلاگ دیگه ام نوشتم.
ای کاش افرادی مثل شما که اینقدر دقیق به مسائل اونجا نگاه میکنید راههایی رو برای کسانی مثل من که قصد مهاجرت دارن رو میگفتید. مثلا از چه راهی بیایم. چه وکیلی بهتره و… اینقدر وکیل هست که ادعا میکنن تضمینی کارهای اقامت رو انجام میدن ولی بعد از گرفتن پول دیگه کار رو انجام نمیدن.
مساله اینجاست که امر مهاجرت یک مقوله تخصصیه و من نمی تونم در زمینه ای که تخصص ندارم توصیه ای به کسی بکنم. پیشنهاد شخص من برای وکیل، آقای علی مختاری و شرکت کنپارس است، منتها این فقط نظر شخصی منه.
سلام جناب روشناس من همین امروز با شما و وبلگ خوبتون اشنا شدم توی این زندگی سخت که خیلیها رو از ادامه میترسونه مخصوصا توی ایران یک همچین وقتی برای درست کردن یه پل واقعی بین هموطنهاتون وحالو هوای کانادا بدون هیچ چشم داشتی ستودنیه ومن از شما تشکر میکنم ، من یه سوال در موردطریقه مهاجرت و کار برای کسانی که هیچ تحصیلات دانشگاهی ندارند و کار فنی انجام میدن دارم ،میدونم که معمولا این سوالات رو باید از یه وکیل پرسید و متاسفانه اعتمادی به وکلا ندارم اما در مورد خودم باید بگم که من کارهای برقی ماشین انجام میدم مثل تعمیر ضبطهای ماشین نصب اپشنهای ماشین مثل ایینه برقی، کی لس ، سرد وگرم کن صندلی ، تعمیر بعضی از لوازم برقی ماشین ،طراحی واجرای سیستمهای صوتی وتصویری ماشین اونم بصورت ۹۰٪حرفه ای ومثلا ساختن یه سری کیت های الکترنیکی پرکارا برای ماشین و…. و از شما خواهشم این بود که با توجه به اینکه میدونم رشته کاری خودتون چیز دیگه هست اگه تجربه ای در مورد کسایی که تونستن با این شرایط به اونجا مهاجرت کنن وکار کنن دارین به من لطف کنید ومن رو از تجربه خودتون با خبر کنید ، ممنونم (ادی)
متاسفانه در این زمینه اطلاعی ندارم، کار تعمیرات وسایل برفی رو دیده ام که بیشتر چینی ها و شاید هم کره ای ها انجام میدن، متاسفانه چیزی نبوده که در موردش خیلی دقت کرده باشم.
مرسی ممنون از جوابتون، ولی من فقط تعمیر کار نیستم و اصلی ترین کارم همونطور که گفتم اجرای سیستم صوتی وتصویری ماشین هستش و میخواستم بدونم که شکل این کار تو کانادا چه جوریه و واقعا کسی با این حرفه میتونه اونجا کار پیدا کنه یا خودش راه بندازه ممنونم از پاسخت
همونطوری که گفتم متاسفانه اطلاعی در این زمینه ندارم.
ممنونم
سلام وقت بخیر
من توی ایران تکنیک های هنری مثل پتینه ، دکوپاژ و استاکو رو آموزش می دم .می خواستم بدونم اونجا هم می تونم این کارو انجام بدم در آمدش خوبه یا نه ؟ اینکه با آموزشگاههای هنری اونجا می شه همکاری کرد؟ اگر نه تو فرصتی که ایرانم چه کاریو یاد بگیرم که اونجا بتونم درآمد خوبی داشته باشم؟
اطلاعی در مورد زمینه هایی که گفتید ندارم.
باسلام.میزان دستمزد مشاغل توافقیه یا قانون خاصی داره؟
توافقیه.